Categories
ایّوب

ایّوب 27

1-2 به حیات خدای قادر مطلق که حق مرا پایمال کرده

و زندگی را به من تلخ نموده است، قسم می‌خورم

3 که تا جان به تن دارم و تا زمانی که خدا به من نَفَس ‌دهد،

4 دهان من هیچ چیز شریرانه‌ای نخواهد گفت

و زبانم هرگز دروغ نخواهد گفت.

5 من هیچ‌گاه حرف شما را تصدیق نمی‌کنم

و تا زمانی که بمیرم، ادّعای بی‌گناهی می‌کنم

6 من هرگز از برحق بودن ادّعایم صرف‌نظر نخواهم کرد،

وجدان من پاک است.

7 باشد تا کسانی‌که با من مخالفند و علیه من می‌جنگند،

مانند شریران و خطاکاران جزا ببینند.

8 اگر خدا شخص بی‌خدا را هلاک کند و به زندگی‌اش خاتمه بدهد،

چه امیدی برایش باقی می‌ماند؟

9 آیا خدا فریادشان را در وقت سختی و مشکلات می‌شنود؟

10 آنها باید از وجود قادر مطلق لذّت ببرند

و در همهٔ اوقات از او کمک بخواهند.

11 بگذارید که دربارهٔ قدرت خدا شما را تعلیم دهم،

و نقشه‌های قادر مطلق را برایتان توضیح دهم.

12 یقین دارم که خود شما هم تا اندازه‌ای از کارهای او آگاه هستید،

پس چرا بیهوده سخن می‌گویید؟

13 این است سرنوشت مردم خطاکار و ظالم،

که خدای قادر مطلق برایشان تعیین فرموده است:

14 این مردم دارای فرزندان زیادی می‌شوند،

امّا آنها یا با شمشیر به قتل می‌رسند

و یا از گرسنگی می‌میرند.

15 کسانی هم که باقی بمانند، در اثر مرض و بلا به زیر خاک می‌روند

که حتّی بیوه‌های آنها هم برای آنها گریه و ماتم نمی‌کنند.

16 مردم خطاکار هرچند مثل ریگ دریا پول جمع کنند

و صندوقهای پُر از لباس داشته باشند،

17 امّا عاقبت، اشخاصِ نیک پول آنها را مصرف می‌کنند

و لباس ایشان را می‌پوشند.

18 آنها خانه‌هایی می‌سازند که

مانند تار عنکبوت و سایبانِ نگهبانان، دوامی ندارد.

19 آنها ثروتمند به بستر می‌روند،

امّا وقتی بیدار می‌شوند و چشم باز می‌کنند، می‌بینند که ثروتشان از دست رفته است.

20 سیلاب وحشت آنها را فرا می‌گیرد

و توفانِ نیستی در شب آنها را با خود می‌برد.

21 باد شرقی آنها را به هوا بلند می‌کند و از خانه‌هایشان دور می‌سازد.

22 با بی‌رحمی بر آنها که در حال فرار هستند می‌وزد.

23 به‌خاطر مصیبتی که بر سر آنها آمده است،

دست می‌زنند و آنها را مسخره می‌کنند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/27-1945dfb84c0931c85c3a00db0f1a9130.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 28

تلاش برای حکمت

1 نقره از معدن استخراج می‌شود

و طلا را در کوره تصفیه می‌کنند.

2 آهن را از زمین به دست می‌آورند

و مس را از ذوب کردن سنگها.

3 مردم در اعماق تاریکی جستجو می‌کنند

و برای سنگهای معدنی تا دورترین نقطهٔ زمین به جستجو می‌پردازند.

4 فراتر از جایی که کسی زندگی کند

یا پای بشری به آنجا رسیده باشد

و از طنابها خود را آویزان کرده

به درون می‌روند.

5 سطح زمین خوراک به بار می‌آورد،

درحالی‌که در زیر هستهٔ همین زمین،

آتش مذاب نهفته است.

6 سنگهای زمین دارای یاقوت

و خاک آن دارای طلا می‌باشد.

7 نه پرندگان شکاری راه آن معادن را می‌دانند

و نه لاشخورها در بالای آنها پرواز کرده‌اند.

8 شیر و حیوان درندهٔ دیگری

در آن جاها قدم نزده‌ است.

9 امّا مردم، سنگ خارا را می‌شکنند

و کوهها را از بیخ می‌کنند،

10 صخره‌‌ها را می‌شکافند

و سنگهای نفیس به دست می‌آورند.

11 سرچشمهٔ دریاها را می‌کاوند

و چیزهای نهفته را بیرون می‌آورند.

12 امّا حکمت را در کجا می‌توان یافت

و دانش در کجا پیدا می‌شود؟

13 انسان فانی راه آن را نمی‌داند

و در دنیای زندگان پیدا نمی‌شود.

14 اعماق اقیانوس‌ها می‌گویند که

حکمت نزد ما نیست و در اینجا پیدا نمی‌شود.

15 حکمت را نمی‌توان با طلا خرید

و ارزش آن بیشتر از نقره است،

16 گرانبهاتر است از

طلا و جواهرات نفیس.

17 طلا و الماس را نمی‌توان با حکمت برابر کرد

و با جواهر و طلای نفیس مبادله نمی‌شود.

18 ارزش حکمت بمراتب بالاتر از مرجان

و بلور و گرانتر از لعل است.

19 یاقوت کبود و طلای خالص را

نمی‌توان با حکمت مقایسه کرد.

20 پس حکمت را از کجا می‌توان به دست آورد

و منشأ دانش کجاست؟

21 حکمت از نظر تمام موجودات زنده پوشیده است

و حتّی پرندگان هوا نیز آن را نمی‌بینند.

22 مرگ و نیستی ادّعا می‌کنند

که فقط شایعه‌ای از آن شنیده‌اند.

23 تنها خدا راه حکمت را می‌شناسد

و می‌داند آن را در کجا می‌توان یافت.

24 زیرا هیچ گوشهٔ زمین از او پوشیده نیست،

و هر چیزی را که در زیر آسمان است می‌بیند.

25 خدا، به باد قدرت وزیدن می‌دهد

و حدود و اندازهٔ دریاها را تعیین می‌کند.

26 به باران فرمان می‌دهد که در کجا ببارد

و برق و صاعقه در کدام مسیر تولید شوند.

27 پس او می‌داند که حکمت در کجاست.

او آن را امتحان کرد، ارزش آن را دیده تأیید فرمود.

28 آنگاه به بشر گفت:

«به یقین بدانید که ترس از خداوند، حکمت واقعی

و پرهیزکردن از شرارت، دانش حقیقی است.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/28-35337843c8461a63fc86787774c40f22.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 29

ایّوب به دفاع خود ادامه می‌دهد

1 ایّوب به کلام خود ادامه داده گفت:

2 ای کاش دوران سابق

و آن روزهایی که خدا مراقب و مواظب من بود، دوباره می‌آمد.

3 در آن روزها نور او بر من می‌تابید

و راه تاریک مرا روشن می‌کرد.

4 آن وقت دوران کامرانی من بود

و از دوستی خدا برخوردار بودم.

5 خدای قادر مطلق با من بود

و فرزندانم دور من جمع بودند.

6 پاهای خود را با شیر می‌شستم

و از صخره‌‌ها برای من روغن زیتون جاری می‌شد.

7 وقتی به دروازهٔ شهر می‌رفتم

و بر کرسی خود می‌نشستم،

8 جوانان برای من راه باز می‌کردند

و ریش‌سفیدان به احترام من برمی‌خاستند.

9 رهبران شهر از حرف زدن باز می‌ایستادند و سکوت می‌کردند.

10 حتّی شخصیّت‌های مهم با دیدن من ساکت می‌شدند.

11 هرکسی که مرا می‌دید

و سخنان مرا می‌شنید، مرا ستایش می‌نمود.

12 زیرا من به داد مردم فقیر می‌رسیدم

و به یتیمانِ بی‌کس کمک می‌کردم.

13 کسانی‌که در حال مرگ بودند، برایم دعا می‌کردند

و با کار نیک، دل بیوه زنان را شاد می‌ساختم.

14 کارهای خود را از روی عدل و انصاف انجام می‌دادم.

15 برای کورها چشم

و برای مردم لَنگ، پا بودم.

16 از نیازمندان مثل یک پدر دستگیری می‌کردم

و از حق غریبان دفاع می‌نمودم.

17 دندانهای نیش ظالمان را می‌شکستم

و شکار را از دهنشان می‌گرفتم.

18 آرزو داشتم که بعد از یک عمر شاد و طولانی،

به آسودگی در خانهٔ خود بمیرم.

19 مثل درختی بودم که ریشه‌اش به آب می‌رسید

و شاخه‌هایش با شبنم شاداب می‌شدند.

20 همه از من تمجید می‌کردند

و قدرت و نیروی من روزافزون بود.

21 همه به سخنان من گوش می‌دادند

و از پندهای من استفاده می‌کردند.

22 وقتی من سخنانم را تمام می‌کردم، کسی حرفی نمی‌زد.

کلام من مانند قطرات شبنم بر آنها می‌چکید.

23 آنها همچون دهقانی که چشم به راه باران باشد،

با شوق تمام منتظر شنیدن کلام من می‌بودند.

24 وقتی دلسرد می‌شدند، با یک تبسم آنها را دلگرم می‌ساختم

و با روی خوش، آنها را تشویق می‌نمودم.

25 در میان آنها، مانند پادشاه حکومت می‌کردم

و در هنگام غم، آنها را تسلّی می‌دادم.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/29-7e7b182a11bacb4ab8cf68f0a8591efd.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 30

1 امّا اکنون آنهایی که از من جوانتر هستند،

و من عار داشتم که پدرانشان با سگهای من از گلّه‌ام نگهبانی نمایند،

مسخره‌ام می‌کنند.

2 آنها یک عدّه اشخاص تنبل بودند

که کاری از دستشان ساخته نبود.

3-4 آن‌قدر فقیر بودند که از گرسنگی به بیابان می‌رفتند

و ریشه و برگ گیاه می‌خوردند.

5 از اجتماع رانده شده بودند

و مردم با آنها مانند دزدان رفتار می‌کردند.

6 در غارها و حفره‌ها زندگی می‌کردند

و در بین صخره‌ها پناه می‌بردند.

7 مثل حیوان زوزه می‌کشیدند

و در زیر بوته‌ها با هم جمع می‌شدند.

8 گروهی بیکاره و بی‌نام و نشان هستند

که از اجتماع طرد شده‌اند.

9 اکنون آنها می‌آیند و به من می‌خندند

و مرا بازیچهٔ دست خود ساخته‌اند.

10 آنها با نفرت با من رفتار می‌کنند

و فکر می‌کنند برای من خیلی خوب هستند، آنها حتّی به صورتم آب دهان می‌اندازند.

11 چون خدا مرا درمانده و بیچاره ساخته است،

آنها به مخالفت من برخاسته‌اند.

12 فتنه‌گران از هر سو به من حمله می‌کنند

و اسباب هلاکت مرا مهیّا کرده‌اند.

13 راه مرا می‌بندند و به من آزار می‌رسانند

و کسی نیست که آنها را باز دارد.

14 ناگهان از هر طرف بر من هجوم می‌آورند

و بر سر من می‌ریزند.

15 ترس و وحشت مرا فراگرفته

و عزّت و آبرویم بر باد رفته،

و سعادتم مانند ابر از بین رفته است.

16 اکنون جانم به لب رسیده

و رنجهای من پایانی ندارد.

17 شبها استخوانهایم درد می‌کنند

و لحظه‌ای آرام و قرار ندارم.

18 خداوند یقهٔ مرا می‌گیرد

و لباسم را دور من می‌پیچاند

19 خدا مرا در گل ولای افکنده

و در خاک و خاکستر پایمالم کرده است.

20 نزد تو ای خدا، زاری و فریاد می‌کنم، امّا تو به من جواب نمی‌دهی.

در حضورت می‌ایستم، ولی تو به من توجّه نمی‌نمایی.

21 تو بر من رحم نمی‌کنی

و با قدرت بر من جفا می‌‌کنی.

22 مرا در میان تندباد می‌اندازی

و در مسیر توفان قرار می‌دهی.

23 می‌دانم که مرا به دست مرگ،

یعنی به سرنوشتی که برای همهٔ موجودات تعیین کرده‌ای، می‌سپاری.

24 چرا به کسی‌که از پا افتاده

و برای کمک التماس می‌نماید، حمله می‌‌کنی؟

25 آیا من برای کسانی‌که در زحمت بودند، گریه نکردم

و آیا به‌خاطر مردم مسکین و نیازمند، غصّه نخوردم؟

26 امّا به عوض خوبی، بدی دیدم

و به عوض نور، تاریکی نصیبم شد.

27 دلم پریشان است و آرام ندارم

و به روز بد گرفتار شده‌ام.

28 ماتم‌کنان در عالم تاریکی، سرگردان هستم.

در میان جماعت می‌ایستم و برای کمک فریاد می‌زنم.

29 همنشین من شغال

و شترمرغ دوست من شده است.

30 پوست بدنم سیاه شده، به زمین می‌ریزد و استخوانهایم از شدّت تب می‌سوزند.

31 آواز چنگ من به ساز غم تبدیل شده

و از نی من، نوای ناله و صدای گریه می‌آید.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/30-b52a40cdce4a724bfbb7379fd01ea0e9.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 31

1 با چشمان خود پیمان بستم

که به هیچ دختری با نظر شهوت نگاه نکنم.

2 چون می‌دانم که خدای قادر مطلق

چه بلایی بر سر چنین افرادی می‌آورد.

3 او بر سر مردم شریر و بدکار

از آسمان بلا و مصیبت نازل می‌کند.

4 او هر کاری که می‌کنم

و هر قدمی که برمی‌دارم، می‌بیند.

5 من هرگز به راه غلط نرفته‌ام

و کسی را فریب نداده‌ام.

6 می‌خواهم خدا خودش مرا با ترازوی عدالت بسنجد

تا بی‌گناهی من ثابت شود.

7 اگر از راه راست منحرف شده باشم،

یا دلم دنبال آنچه که چشمم خواسته است، رفته باشد

و یا دستم به گناه آلوده شده باشد،

8 آن وقت چیزی را که کاشته‌ام، دیگران بخورند

و همهٔ محصولات من از ریشه کنده شوند.

9 اگر دلم فریفتهٔ زن مرد دیگری شده باشد،

یا در کمین زن همسایه باشم،

10 پس زن من هم، کنیز مرد دیگری شود.

دیگران با او همبستر شوند.

11 زیرا این کار جنایت است و عامل آن سزاوار مجازات می‌باشد

12 و مثل آتشِ سوزانِ دنیای مردگان می‌تواند همه‌چیز مرا از بین ببرد

و محصول مرا ریشه‌کن سازد.

13 اگر شکایت کنیز و غلام خود را علیه خود نشنیده

و با آنها از روی انصاف رفتار نکرده باشم،

14 چطور می‌توانم با خدا روبه‌رو شوم

و وقتی‌که از من بازخواست کند، چه جوابی می‌توانم به او بدهم.

15 زیرا همان خدایی که مرا آفریده،

کنیز و غلام مرا هم خلق کرده است.

16 از کمک به مردم مسکین خودداری نکرده‌ام،

بیوه زنی را در حال بیچارگی ترک نکرده‌ام،

17 نان خود را به تنهایی نخورده‌ام و آن را همیشه با یتیمان گرسنه قسمت کرده

18 و در سراسر عمر خود برای آنها مثل پدری غمخوار بودم و از کودکی، راهنمای بیوه‌زنان بوده‌ام.

19 اگر می‌دیدم که کسی لباس ندارد و از سرما در خطر است

و یا شخص مسکینی برهنه به سر می‌برد،

20 از پشم گوسفندانم لباس می‌دوختم و به او می‌دادم

تا از سردی هوا در امان بوده،

از صمیم دل برای من دعا کند و من برکت ببینم.

21 اگر به‌خاطر اینکه در دادگاه نفوذ دارم،

حق یتیمی را پایمال کرده باشم،

22 بازوی من از شانه قطع شود

و دستم بشکند.

23 چون من از مجازات و عظمت خدا می‌ترسیدم

هرگز جرأت نمی‌کردم که به چنین کاری دست بزنم.

24 به طلا و نقره اعتماد و اتّکا نداشته‌ام

25 و ثروت زیاد مایهٔ خوشی من نبوده است.

26 به آفتاب تابان و مهتاب درخشان

دل نبسته‌ام.

27 آنها را نپرستیده و از دور نبوسیده‌ام.

28 زیرا این کار هم گناه است و اگر آن کار را می‌کردم،

مستوجب مجازات می‌بودم، چون با این کار، خدای متعال را منکر می‌شدم.

29 هرگز از مصیبت دشمنان شاد نشده‌ام

و از بلایی که بر سرشان آمده است، خوشحال نبوده‌ام.

30 زبان خود را از گناه بازداشته و برای آنها دعای بد نکرده‌ام.

31 آنهایی که برای من کار می‌کنند

هرگز گرسنه نبوده‌اند.

32 هیچ غریبه‌ای را نگذاشته‌ام که شب در کوچه بخوابد،

بلکه درِ خانهٔ من، همیشه به روی مسافران باز بوده است.

33-34 هیچ‌گاه مثل دیگران سعی نکرده‌ام

که از ترسِ سرزنش مردم، گناهان خود را پنهان کنم

و خاموش در خانه مانده و بیرون نروم.

35 آیا کسی هست که به سخنان من گوش بدهد؟

من قسم می‌خورم که حقیقت را می‌گویم.

بگذارید قادر مطلق جواب مرا بگوید،

و اتّهاماتی را که علیه من وارد کرده‌اند، نشان بدهد.

36 من آنها را به گردن می‌گیرم

و تاج سر خود می‌سازم.

37 همهٔ کارهایی را که کرده‌ام، برای او بیان می‌کنم

و با سرفرازی در حضور او می‌ایستم.

38 اگر زمینی را که در آن کشت می‌کنم

از مالک اصلی‌اش بزور گرفته باشم،

39 و از محصول آن بدون قیمت خورده

و باعث قتل مالک آن شده باشم،

40 در آن زمین به عوض گندم، خار

و به جای جو، علف هرزه بروید.

سخنان ایّوب پایان گرفت.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/31-3ae04e4c98f483a2392c6a924a46ff60.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 32

الیهو صحبت می‌کند

1 آن سه دوست ایّوب دیگر جوابی نداشتند که به او بدهند، زیرا او خودش را بی‌گناه می‌دانست.

2 آنگاه شخصی به نام الیهو، پسر برکئیل بوزی، از خاندان رام، که در آنجا حاضر بود خشمگین شد، چون ایّوب خود را بی‌گناه می‌دانست و خدا را متّهم می‌کرد.

3 او همچنین بر آن سه دوست ایّوب خشمگین بود؛ زیرا هرچند جواب درستی نداشتند تا ایّوب را قانع کنند که گناهکار است، او را محکوم می‌ساختند.

4 الیهو تا آن لحظه صبر کرده و به ایّوب جوابی نداده بود، چون دیگران از او بزرگتر بودند.

5 ولی وقتی دید که آنها ساکت مانده‌اند، خشمگین شد.

6 پس الیهو رشتهٔ سخن را به دست گرفته گفت:

چون من جوانتر از شما هستم،

بنابراین ترسیدم که اظهار عقیده کنم.

7 به خود گفتم که شما پیرترید

و باید از روی تجربهٔ سالهای عمر خود با حکمت سخن بگویید.

8 امّا این روح خدای قادر مطلق است

که به انسان حکمت می‌بخشد،

9 سن و سال نیست که به ما حکمت می‌آموزد

یا کمک می‌کند که بفهمیم چه چیزی درست است.

10 پس حالا به من گوش بدهید،

تا نظر خود را برای شما بیان کنم.

11-12 من با صبر و دقّت به سخنان و دلایل شما گوش دادم،

امّا هیچ‌کدام شما نتوانستید جواب قانع کننده‌ای به ایّوب بدهید

و ثابت کنید که او گناهکار است.

13 نگویید که ما حکیم هستیم

و تنها خدا می‌تواند گناهکار را به‌خاطر گناهش مقصّر بداند.

14 ایّوب با شما صحبت می‌کرد نه با من.

اگر با من صحبت می‌کرد، طور دیگری به او جواب می‌دادم.

15 شما دیگر جرأت ندارید

که جوابی بدهید یا حرفی بزنید.

16 اکنون چون شما سکوت کرده‌اید،

من نمی‌توانم خاموش بنشینم و چیزی نگویم.

17 من می‌خواهم حرف خود را بزنم

و عقیدهٔ خود را بیان کنم،

18 زیرا حرفهای زیادی برای گفتن دارم

و دیگر نمی‌توانم صبر کنم.

19 دل من مثل مَشکِ شراب پُر

و نزدیک به ترکیدن است.

20 تا حرف نزنم آرام نمی‌گیرم، پس باید حرف بزنم.

21 من از کسی طرفداری نمی‌کنم

و از روی چاپلوسی حرف نمی‌زنم،

22 زیرا اگر تملّق و چاپلوسی کنم،

خالقم به حیات من خاتمه می‌دهد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/32-0333db867bdfdc2d149cba7cce7a9e09.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 33

1 حال ای ایّوب

با دقّت به سخنان من گوش بده.

2 می‌خواهم آنچه را که در نظر دارم به تو بگویم.

3 حرفهای من از صمیم دل،

صادقانه و حقیقت است.

4 زیرا روح خدا مرا سرشته و نَفَس قادر متعال به من زندگی بخشیده است.

5 اگر می‌توانی جواب مرا بدهی، درنگ نکن.

6 من و تو در نظر خدا فرقی نداریم.

او هردوی ما را از گِل سرشته است.

7 پس تو نباید از من ترس و وحشت داشته باشی

و من بر تو فشار نمی‌آورم.

8 شنیدم که گفتی:

9 «من پاک هستم و خطایی نکرده‌ام.

بی‌عیب هستم و گناهی ندارم.

10 خدا بهانه می‌جوید تا گناهی در من بیابد

و مرا دشمن خود می‌شمارد.

11 پاهایم را به زنجیر می‌بندد

و در هر قدم مراقب من است.»

12 امّا ایّوب، من تو را قانع می‌سازم که تو اشتباه می‌‌کنی.

خدا بزرگتر از همهٔ انسانهاست.

13 چرا خدا را متّهم می‌‌کنی

و می‌گویی که او برای کارهایی که می‌کند به انسان توضیح نمی‌دهد.

14 خدا به راههای مختلف با انسان صحبت می‌کند،

امّا کسی به کلام او توجّه نمی‌نماید.

15 در شب، وقتی انسان در خواب عمیق فرو می‌رود،

در رؤیا با او حرف می‌زند.

16 گوشهای او را باز می‌کند.

او را می‌ترساند و اخطار می‌دهد

17 خدا سخن می‌گوید تا او را از گناه کردن باز دارد

و از مغرور شدن رهایی‌اش‌‌ بخشد،

18 تا از مرگ و هلاکت نجات یابد.

19 خدا انسان را با درد و بیماری سرزنش می‌کند.

20 در اثر مرض، انسان اشتهای خود را از دست می‌دهد

به طوری که حتّی از لذیذترین غذاها هم بدش می‌آید.

21 آن‌قدر لاغر می‌شود

که از او فقط پوست و استخوان بجا می‌ماند.

22 پایش به لب گور می‌رسد و به دنیای مردگان نزدیک می‌شود.

23 امّا اگر یکی از هزاران فرشتهٔ خدا حاضر باشد

و از او شفاعت نموده

و بگوید که بی‌گناه است،

24 آنگاه بر او رحم کرده، می‌فرماید:

«آزادش کنید و نگذارید که هلاک شود،

زیرا کفّاره‌ای برایش یافته‌ام.»

25 بدن او دوباره جوان و قوی می‌گردد.

26 هر وقت به حضور خدا دعا کند،

خدا دعایش را می‌پذیرد و او با شادمانی در پیشگاه او حضور می‌یابد

و خدا سعادت گذشته‌اش را به او بازمی‌گرداند.

27 بعد او سرود می‌خواند و به مردم می‌گوید:

«من گناه کردم و از راه راست منحرف شدم،

28 امّا خدا گناهان مرا بخشید

و مرا از مرگ و هلاکت نجات داد.»

29 خدا بارها این کارها را برای انسان انجام می‌دهد،

30 تا جان او را از هلاکت برهاند

و از نور حیات برخوردارش سازد.

31 ایّوب، سخنان مرا بشنو و خاموش باش

و به آنچه می‌گویم توجّه کن.

32 امّا اگر چیزی برای گفتن داری، بگو.

من می‌خواهم بشنوم و اگر گفتارت درست باشد، قبول می‌کنم.

33 وگرنه ساکت باش

و به من گوش بده تا به تو حکمت بیاموزم.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/33-e3093fd3d13ddf547d8ce7c5886c8aee.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 34

1 الیهو به کلام خود ادامه داده گفت:

2 ای مردان دانا، به سخنان من گوش بدهید و ای عاقلان بشنوید!

3 همان‌طور که زبان مزهٔ غذای خوب را می‌فهمد،

گوش هم سخنان خوب را تشخیص می‌دهد.

4 پس ما باید چیزهای درست و خوب را اختیار نماییم.

5 ایّوب ادّعا کرد: «من بی‌گناه هستم

و خدا مرا از حق من محروم کرده است.

6 با وجود اینکه تقصیری ندارم، دروغگو ‌شمرده می‌شوم.

هرچند خطایی از من سر نزده، ولی زخمهای علاج ناپذیر در بدن خود دارم.»

7 آیا کسی را دیده‌اید که مثل ایّوب حرفهای مسخره بزند؟

8 او همنشین مردم شریر است

و با اشخاص گناهکار سر و کار دارد.

9 او می‌گوید:

«چه فایده که انسان دنبال رضای خدا باشد؟»

10 ای کسانی‌که دارای عقل و شعور هستید،

سخنان مرا بشنوید. خدا هرگز ظلم و بدی نمی‌کند.

11 او هرکسی را مطابق کارهایش مکافات می‌دهد

و به طوری که سزاوار است، مجازات می‌کند.

12 خدای قادر مطلق بدی را نمی‌پسندد

و بی‌عدالتی نمی‌کند.

13 اختیار تمام دنیا در دست اوست

و با قدرت خود جهان را اداره می‌کند.

14 اگر خدا اراده کند

و روح و نَفَس خود را از انسان پس بگیرد،

15 همهٔ انسانها هلاک می‌شوند

و به خاک برمی‌گردند.

16 اگر شعور داری به آنچه می‌گویم گوش کن.

17 آیا کسی‌که از عدالت نفرت دارد، می‌تواند حکمرانی کند؟

آیا می‌خواهی خدای عادل و با عظمت را محکوم کنی؟

18 خدا پادشاهان و حاکمان را

اگر بدکار و شریر باشند محکوم می‌سازد.

19 او از فرمانروایان طرفداری نمی‌کند

و ثروتمندان را بر فقرا ترجیح نمی‌دهد،

زیرا همگی را دست توانای او خلق کرده است.

20 انسان ناگهان در نیمهٔ شب می‌میرد

و خدا در یک لحظه جان او را می‌گیرد

و به راحتی قدرتمندترین انسانها را به دیار نیستی می‌فرستد.

21 چشمان تیزبین او همهٔ کارهای بشر را می‌بیند و هر قدم او را زیر نظر دارد.

22 هیچ تاریکی نمی‌تواند

اشخاص گناهکار را از نظر خدا پنهان کند.

23 لازم نیست خدا برای داوری انسان زمانی را تعیین کند.

24 زورمندان را بدون تحقیق از بین می‌برد

و دیگران را جانشین آنها می‌سازد.

25 زیرا او از تمام کارهایشان آگاه است

و شبانگاه آنها را سرنگون می‌کند.

26 آنها را در حضور همهٔ مردم به‌خاطر کارهای بدشان مجازات می‌کند،

27 چون آنها از راه خدا منحرف شده

و از دستورات او پیروی نمی‌کنند.

28 آنها چنان ظلمی در حق مردم مسکین و فقیر نمودند

که خدا فریاد نالهٔ آنها را شنید.

29 اگر خدا نخواهد به کمک آنها برسد،

چه کسی می‌تواند از او ایراد بگیرد؟

اگر او روی خود را بپوشاند، چه کسی یا قومی می‌تواند او را ببیند؟

30 ملّتها هیچ‌کاری نمی‌توانند بکنند

که بی‌خدایان بر آنها حکومت کنند.

31 ایّوب، تو باید به گناهان خود در حضور خدا اعتراف نمایی

و قول بدهی که دیگر گناه نکنی.

32 از خدا بخواه که گناهانت را به تو نشان بدهد

و باید از کارهای بدی که کرده‌ای، دست بکشی.

33 تو با کارهای خدا مخالفت می‌‌کنی

و بازهم انتظار داری که او آنچه را که می‌خواهی برایت انجام بدهد.

حالا خودت تصمیم بگیر نه من،

و بگو که چه فکر می‌کنی.

34 کسی‌که عاقل است و شعور دارد

و حرف مرا می‌شنود، تصدیق می‌کند

35 که حرفهای تو همه احمقانه

و بی‌معنی هستند.

36 تو مانند اشخاص شریر حرف می‌زنی

و باید جزا ببینی.

37 تو با نافرمانی خود بر گناهانت می‌افزایی

و در حضور همگی به خدا اهانت می‌کنی.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/34-bf9c26dd8954cf3374cdf431c73aeb11.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 35

1 الیهو در ادامهٔ سخنان خود گفت:

2 ایّوب، آیا صحیح است که ادّعا می‌‌کنی

در نظر خدا بی‌عیب هستی؟

3 یا از خدا بپرسی، اگر گناه کنم به تو چه تأثیر می‌کند

و چه فایده اگر گناه نکنم؟

4 من به تو و به دوستانت که همراه تو هستند، جواب می‌دهم.

5 به آسمان بنگر و ببین که ابرها چقدر بلند هستند.

6 اگر گناه کنی، گناه تو چه صدمه‌ای به خدا می‌رساند؟

اگر خطاهای تو زیاد شوند، به او چه تأثیر می‌کند؟

7 یا اگر پاک باشی چه فایده‌ای به او می‌رسانی

و چه چیزی به او می‌بخشی؟

8 بدی و خوبی تو

در انسانها تأثیر می‌کند.

9 وقتی مردم ظلم می‌بینند، فریاد برمی‌آورند

و می‌نالند و می‌خواهند که کسی به آنها کمک کند.

10 امّا آنها برای کمک به سوی خدایی که خالق آنهاست

و در تاریکترین روزهای زندگی به آنها امید می‌بخشد

11 و آنها را داناتر از حیوانات و پرندگان هوا ساخته است،

به خدا روی نمی‌آورند.

12 آنها فریاد می‌زنند، امّا خدا فریادشان را نمی‌شنود،

زیرا اشخاصی مغرور و شریر هستند.

13 فریادشان سودی ندارد،

چرا که خدای قادر مطلق نه فریاد پوچ آنها را می‌شنود و نه به آن توجّه می‌کند.

14 تو می‌گویی نمی‌توانی خدا را ببینی،

امّا صبر کن، او به دعوی تو رسیدگی می‌کند.

15 تو فکر می‌‌کنی که خدا بدکاران را جزا نمی‌دهد

و به گناهشان توجّه نمی‌کند.

16 این حرفها همه پوچ و بی‌معنی می‌باشند

و تو از روی نادانی حرف می‌زنی.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/35-adf774cb6c4322802f4be62462c6899a.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 36

1-2 صبور باش و قدری بیشتر گوش بده

که از طرف خدا چه می‌گویم.

3 معلومات خود را به کار می‌گیرم تا نشان بدهم

که خالق من، خدا عادل است.

4 من که در برابر تو ایستاده‌ام دروغ نمی‌گویم

و دانش من کامل است.

5 خدا در واقع با عظمت و داناست

و کسی را ذلیل و خوار نمی‌شمارد.

6 اشخاص شریر را زنده نمی‌گذارد

و به داد مردم مظلوم می‌رسد.

7 به مردمان نیک توجّه دارد

و آنها را به تخت پادشاهی می‌نشاند

و تا به ابد سرفراز می‌سازد.

8 امّا اگر با زنجیرها بسته شوند

و به‌خاطر آنچه که انجام داده‌اند به مصیبتی گرفتار شوند،

9 خدا خطاها و گناهشان را که از روی غرور مرتکب شده‌اند، به رخ آنها می‌کشد.

10 گوشهایشان را باز می‌کند تا دستورات او را بشنوند

و از کارهای خطا دست بکشند.

11 هرگاه سخنان او را شنیده، از او اطاعت کنند،

در تمام عمر خود سعادتمند و خوشحال خواهند شد.

12 امّا اگر نافرمانی کنند، با شمشیر کشته می‌شوند

و در نادانی خواهند مرد.

13 آنانی که بی‌خدا می‌باشند، همیشه خشمگین هستند

و حتّی در وقت هلاکت هم از خدا کمک نمی‌طلبند.

14 در جوانی می‌میرند

و عمرشان با ننگ و رسوایی به پایان می‌رسد.

15 امّا خدا رنجدیدگان را از سختی و زحمت نجات می‌دهد

و در حقیقت وقتی‌که رنج می‌بینند، گوشهایشان را باز می‌کنند.

16 خدا تو را از رنج و مصیبت می‌رهاند

و به جایی می‌آورد که خوشبخت و آرام باشی

و سفرهٔ تو را با نعمات خود پُر می‌کند.

17 امّا اکنون به‌خاطر شرارت خود سزاوار مجازات هستی.

18 پس احتیاط کن، مبادا کسی تو را با رشوه و ثروت

از راه راست منحرف سازد.

19 ناله و فریاد تو سودی ندارد

و با قدرت خود نمی‌توانی از مصیبت رهایی یابی.

20 در آرزوی فرا رسیدن شب نباش،

چرا که شب وقت هلاکت ملّتهاست.

21 به راه گناه مرو، زیرا به‌خاطر گناه بود

که تو به این مصیبتها گرفتار شدی.

22 به یادآور که قدرت خدا چقدر عظیم است؛

او معلّمی است که همتا ندارد.

23 چه کسی می‌تواند به او بگوید که چه کند

و یا او را متّهم به بی‌عدالتی نماید؟

24 مردم همیشه کارهای خدا را ستایش کرده‌اند،

تو هم باید او را به‌خاطر کارهایش ستایش کنی.

25 همهٔ مردم کارهای او را دیده‌اند

و از دور مشاهده کرده‌اند.

26 ما نمی‌توانیم عظمت خدا را بکلّی درک کنیم

و به ازلی بودن او پی ببریم.

27 او آب را به صورت بخار به هوا می‌فرستد

و از آن قطرات باران را می‌سازد.

28 بعد ابرها باران را به فراوانی برای انسان می‌ریزند.

29 کسی نمی‌داند که ابرها چگونه در آسمان حرکت می‌کنند

و غرّش رعد از آسمان خدا چگونه برمی‌خیزد!

30 می‌بینید که چگونه آسمان را با برق روشن می‌سازد،

امّا اعماق دریا همچنان تاریک می‌ماند.

31 خدا روزیِ مردم را آماده کرده،

به فراوانی به آنها می‌دهد.

32 برق را با دستهای خود می‌گیرد

و به هدف می‌زند.

33 رعد، فرا رسیدن توفان را اعلام می‌کند

و حیوانات هم از آمدن آن باخبر می‌شوند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/36-e1b8052da54f5afe4942d183819b7d45.mp3?version_id=181—