Categories
ایّوب

ایّوب 7

1 انسان در روی زمین مانند یک کارگر اجباری زحمت می‌کشد،

دوران حیاتش همراه با سختی و مشکلات است.

2 مثل غلامی که در آرزوی یافتن سایه‌ای است

و مانند مزدوری که منتظر مزد خود می‌باشد.

3 ماههای عمر من در بیهودگی می‌گذرند.

شبهای طولانی و خسته کننده‌ای، نصیب من شده است.

4 وقتی دراز می‌کشم تا بخوابم می‌گویم که چه وقت صبح می‌شود.

شب طولانی است و من تا صبح از این پهلو به آن پهلو می‌غلطم.

5 تن من پوشیده از کِرم و گرد و خاک است

و پوست بدنم تَرَک خورده

و چِرک گرفته است.

6 روزهایم تندتر از ماکوی بافندگان می‌گذرند

و در ناامیدی به پایان می‌رسند.

7 فراموش نکنید که عمر من لحظه‌ای بیش نیست

و چشم من، روز خوبی را نخواهد دید

8 و چشمانی که امروز به من می‌نگرند، دیگر به رویم نخواهند افتاد.

مرا جستجو خواهید کرد، امّا اثری از من نخواهید یافت.

9 مثل ابری که پراکنده و ناپدید می‌شود،

کسانی هم که می‌میرند دیگر بر نمی‌خیزند.

10 به خانه‌های خود باز نمی‌گردند

و آشنایانشان برای همیشه آنها را از یاد می‌برند.

11 از همین سبب است که نمی‌توانم خاموش بمانم

و می‌خواهم درد و رنج خود را بیان کنم.

12 مگر من هیولای دریایی هستم

که مرا تحت نظر قرار داد‌ه‌ای؟

13 من دراز می‌کشم تا دَمی استراحت کنم

و مصیبتهای خود را از یاد ببرم،

14 آنگاه تو مرا با خوابها می‌ترسانی

و با کابوس‌ها به وحشت می‌اندازی.

15 بنابراین من چارهٔ دیگری ندارم، جز اینکه خفه شوم و بمیرم

و به این زندگی پر از رنج خود خاتمه بدهم.

16 از زندگی بیزارم و دیگر نمی‌خواهم زندگی کنم،

پس مرا به حال خود بگذار، زیرا از من نفسی بیش نمانده است.

17 انسان چه اهمیّتی دارد

که به او این‌قدر توجّه نشان می‌دهی؟

18 هر روز از او بازجویی می‌‌کنی

و هر لحظه او را می‌آزمایی.

19 آیا نمی‌خواهی دمی آرامم بگذاری

تا آب دهان خود را فرو برم؟

20 اگر من گناهی بکنم، چه ضرری به تو می‌رسد، ای ناظر کارهای بشر؟

چرا مرا هدف تیرهای خود قرار دادی؟

آیا من باری بر دوش تو شده‌ام؟

21 چرا گناهان مرا نمی‌بخشی

و از خطاهای من چشم نمی‌پوشی؟

زیرا بزودی به زیر خاک می‌روم

و تو به سراغم خواهی آمد و من دیگر وجود نخواهم داشت.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/7-d54736019cc4b5aac545caa5204e6752.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 8

1-2 ایّوب، تا به کی این حرفها را می‌زنی؟ سخنان تو مثل باد هواست.

3 خدا هرگز بی‌عدالتی نمی‌کند.

خدای قادر مطلق، همیشه راست و با انصاف است.

4 فرزندانت در برابر خدا گناه کردند

و خدا آنها را طبق کارهایشان جزا داد.

5 اگر تو طالب خدای قادر مطلق باشی

و با دعا و زاری به نزد او بازگردی،

6 و اگر در پاکی و درستکاری زندگی کنی،

آن وقت خدا به یقین به کمک تو می‌شتابد

و به عنوان پاداش، خانواده‌ات را به تو بر می‌گرداند

7 و بیشتر از آنچه که در ابتدا داشتی،

به تو می‌دهد.

8 از بزرگان و موی سپیدان بپرس

و از تجربهٔ آنها بیاموز.

9 زیرا ما مدّت کوتاهی زندگی کرده‌ایم، معلومات ما بسیار کم است

و عمر ما بر زمین همچون سایه‌ای زودگذر است.

10 از حکمت گذشتگان تعلیم بگیر

و سخنان حکیمانهٔ آنها را سرمشق خود قرار بده.

11 در جایی که آب نباشد، نی نمی‌روید

و آن را در خارج از نیزار نمی‌توان یافت.

12 اگر آب خشک شود،

حتّی پیش از آن که وقت بریدن آن برسد، پژمرده می‌گردد.

13 عاقبتِ کسانی‌که خدا را ترک می‌کنند،

همین‌گونه است و دیگر امیدی برایشان باقی نمی‌ماند.

14 این مردم به کسانی می‌مانند که به تار عنکبوت اعتماد می‌کنند.

15 اگر به آن تکیه کنند، می‌افتند

و اگر از آن آویزان شوند، آنها را نگاه نمی‌دارد.

16 شخص شریر مثل علفی است که در زیر تابش آفتاب تازه می‌گردد

و شاخه‌هایش در باغ پهن می‌شوند.

17 در بین سنگها ریشه می‌دواند

و ریشه‌هایش به دور آنها محکم می‌پیچند.

18 امّا اگر از بیخ کنده شود،

دیگر کسی به یاد نمی‌آورد که آن علف در آنجا بوده است.

19 بلی، سرنوشت مردم بی‌خدا هم به همین طریق است؛

و دیگران می‌آیند و جایشان را می‌گیرند.

20 خدا هرگز مردم درستکار را ترک نمی‌کند

و به شریران کمک نمی‌نماید.

21 لبانت را از خنده پُر می‌سازد تا از خوشی فریاد بزنی.

22 بدخواهانت را شرمنده

و خانهٔ شریران را ویران می‌کند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/8-558d57ad4f72f266b5c500a642b481d3.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 9

1-2 همهٔ اینها را که گفتی می‌دانم و قبلاً هم شنیده‌ام.

امّا انسان فانی چطور می‌تواند در برابر خدا راست و نیک باشد؟

3 چه کسی می‌تواند با خدا بحث کند؟

کسی قادر نیست از هزار سؤالی که می‌کند،

یکی را هم جواب بدهد.

4 زیرا خدا دانا و تواناست

و کسی نمی‌تواند در برابر او مقاومت کند.

5 بی‌خبر کوهها را منتقل می‌سازد

و با خشم و غضب، آنها را واژگون می‌کند.

6 زمین را از جایش تکان می‌دهد

و پایه‌های آن را به لرزه می‌آورد.

7 اگر به آفتاب فرمان بدهد، طلوع نمی‌کند

و ستارگان در شب نمی‌درخشند.

8 به تنهایی آسمانها را گسترانید

و بر امواج دریا خرامید.

9 دُب اکبر، جبار، ثریا

و ستارگان جنوب را آفرید.

10 عقل ما از درک کارهای بزرگ

و بی‌شمار او عاجز است.

11 از کنار من می‌گذرد و من نمی‌توانم او را ببینم.

حرکت می‌کند و من احساس نمی‌کنم.

12 هرچه را بخواهد می‌برد و کسی نمی‌تواند مانع او شود

و بگوید که چه می‌‌کنی؟

13 خدا از خشم خود دست نمی‌کشد

و دشمنان خود را که به هیولای دریایی کمک کردند، پایمال می‌سازد.

14 پس من چطور می‌توانم با او بحث کنم؟

15 هر چند گناهی ندارم، ولی چیزی نمی‌توانم بگویم؛

جز اینکه از خدایی که داور من است، طلب رحمت کنم.

16 حتّی اگر مرا بگذارد که حرفی بزنم،

یقین ندارم که به سخنان من گوش بدهد.

17 او تُندباد را می‌فرستد و مرا پراکنده می‌سازد

و بدون جهت به زخمهایم می‌افزاید.

18 مرا نمی‌گذارد که نفس بکشم

و زندگی مرا با تلخی پُر می‌سازد.

19 با او یارای مقابله ندارم، زیرا قادر و تواناست.

اگر به دادگاه شکایت کنم، چه کسی می‌تواند او را احضار کند؟

20 اگر بی‌گناه هم باشم، سخنان زبانم مرا محکوم می‌سازد

و هر چیزی که بگویم، مرا مجرم می‌کند.

21 گرچه گناهی ندارم، امّا برای من فرقی نمی‌کند،

زیرا از زندگی سیر شده‌ام.

22 خدا بی‌گناه و گناهکار را یکسان از بین می‌برد.

23 وقتی مصیبتی برسد و بی‌گناهی را ناگهان هلاک کند،

خدا می‌خندد.

24 اختیار زمین را به دست مردم شریر داده و چشمان قضات را کور کرده است.

اگر خدا این کار را نکرده،

چه کسی کرده است؟

25 زندگی من سریعتر از پیک تیزرو می‌گذرد، بدون آن که روی خوشی را ببینم.

26 سالهای عمرم مانند کشتیهای تندرو

و همچون عقابی که بر شکار خود فرود می‌آید، به سرعت سپری می‌شوند.

27 اگر خندان باشم و سعی کنم که غمهای خود را از یاد ببرم، چه فایده؟

28 زیرا می‌ترسم که مبادا غم و رنج، دوباره به سراغ من بیایند

و می‌دانم که خدا مرا خطاکار می‌شمارد.

29 پس اگر محکوم می‌شوم، چرا بی‌جهت تلاش کنم؟

30 هیچ شوینده‌ای نمی‌تواند گناهان مرا بشوید.

31 تو مرا در گل و لای و کثافت فرو می‌بری

تا حتی لباس خودم از من نفرت کند.

32 تو مانند من، انسانی فانی نیستی که بتوانم به تو جواب بدهم

و با تو به دادگاه بروم.

33 کسی نیست که بین ما داوری کند

و ما را آشتی بدهد.

34 اگر از مجازات من دست برداری

و هیبت تو مرا به وحشت نیاندازد،

35 آنگاه می‌توانم بدون ترس با تو حرف بزنم،

امّا متأسفانه این‌طور نیست.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/9-097c1c7cd21529fecc8c9eb19380329c.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 10

1 از زندگی سیر شده‌ام،

بنابراین می‌خواهم از زندگی تلخ و زار خود ناله و شکایت کنم.

2 خدایا محکومم مَکن.

به من بگو چه گناهی کرده‌ام؟

3 آیا رواست که به من ظلم نمایی،

از مخلوق خود نفرت کنی

و طرفدار نقشه‌های گناهکاران باشی؟

4 آیا تو همه‌چیز را مانند ما می‌بینی؟

5 آیا زندگی تو مانند زندگی ما کوتاه است

6 پس چرا تمام گناهان مرا می‌شماری

و تمام خطاهایم را رقم می‌زنی؟

7 خودت می‌دانی که من خطایی نکرده‌ام

و کسی نمی‌تواند مرا از دست تو نجات بدهد.

8 تو مرا با دست خود آفریدی و شکل دادی

و اکنون می‌خواهی با همان دست مرا هلاک سازی.

9 به‌خاطر داشته باش که تو مرا از گل ساختی

و دوباره به خاک برمی‌گردانی.

10 تو به پدرم نیرو بخشیدی تا در رحم مادر تولیدم کند

و در آنجا مرا نشو و نما دادی.

11 با پوست و گوشت پوشاندی

و استخوانها و رگ و پی مرا به هم بافتی.

12 به من زندگی دادی و از محبّت بی‌پایانت برخوردارم کردی

و از روی احسان زندگی مرا حفظ نمودی.

13 امّا اکنون می‌دانم که در تمام اوقات

تو مخفیانه نقشه‌ می‌کشیدی تا به من صدمه بزنی.

14 تو مراقب من بودی تا گناهی بکنم

و تو از بخشیدنم خودداری نمایی.

15 هرگاه گناهی از من سر بزند بلافاصله مرا جزا می‌دهی،

امّا اگر کار درستی بکنم خیری نمی‌بینم.

شخص بدبخت و بیچاره‌ای هستم.

16 اگر سرم را بلند کنم،

مانند شیری به من حمله می‌کنی

و با آزار دادن من قدرت خود را نشان می‌دهی.

17 تو همیشه علیه من شاهد می‌آوری

و خشم تو بر من هر لحظه زیادتر می‌شود

و ضربات پی‌درپی بر من وارد می‌‌کنی.

18 چرا مرا از رحم مادر به دنیا آوردی؟

ای کاش می‌مُردم و چشم کسی مرا نمی‌دید.

19 مثل اینکه هرگز به دنیا نیامده بودم،

از رحم مادر مستقیم به گور می‌رفتم.

20 از زندگی من چیزی باقی نمانده است،

پس مرا به حال خودم بگذار تا دمی آسوده باشم.

21 بزودی از دنیا می‌روم

و راه بازگشت برایم نیست.

22 به جایی می‌روم که تاریکی و ظلمت و هرج و مرج حکم فرماست

و خود روشنی هم تاریکی است.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/10-8cc128f3cab4fe2376e28811f8d0ef1c.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 11

1-2 آیا کسی به این سخنان پوچ و بیهوده جواب نمی‌دهد؟

آیا گزافه‌گویی، حق را به تو می‌دهد؟

3 آیا با یاوه‌گویی می‌توانی دیگران را ساکت گردانی؟

آیا می‌خواهی وقتی‌که دیگران را مسخره می‌‌کنی، آنها ساکت بمانند؟

4 تو ادّعا می‌‌کنی که سخنانت حقیقت دارند و در حضور خدا پاک هستی.

5 امّا ای کاش خدا لب به سخن بگشاید و جواب تو را بدهد

6 و اسرار حکمت خود را برایت بیان کند،

زیرا حکمت خدا جنبه‌های زیادی دارد که دانستن آنها برای انسان خیلی مشکل است.

بدان که خدا تو را کمتر از آن چه که سزاوار هستی، جزا داده است.

7 کسی نمی‌تواند حد و اندازهٔ عظمت

و قدرت خدای قادر مطلق را درک کند.

8 آسمان، خدا را محدود نمی‌کند،

امّا فراتر از دسترس تو می‌باشد.

خدا دنیای مردگان را می‌شناسد امّا تو نه.

9 عظمت خدا وسیع‌تر از زمین

و عمیقتر از دریاست

10 اگر خدا تو را بگیرد و محاکمه کند،

چه کسی می‌تواند مانع او شود؟

11 زیرا کارهای هیچ‌کسی از او پوشیده نیست

و می‌داند چه کسی گناهکار است.

12 شخص احمق وقتی حکیم می‌شود

که الاغ وحشی انسانی بزاید.

13 اکنون اگر با قلب صاف و پاک، دست دعا به سوی خدا بلند کنی،

14 از بدی و گناه بپرهیزی و شرارت را به خانه‌ات راه ندهی،

15 آن وقت می‌توانی با سربلندی و با اطمینان کامل و بدون ترس، با دنیا روبه‌رو شوی.

16 همهٔ مصیبتها را فراموش می‌‌کنی

و آنها همچون آبِ رفته به‌خاطر نمی‌آیند.

17 زندگی‌ات درخشانتر از آفتاب نیمروز

و تاریکی آن مثل صبح روشن می‌شود.

18 با امید و اطمینان خاطر زندگی می‌‌کنی

و در راحت و آسایش به سر می‌بری.

19 از دشمنانت نخواهی ترسید؛

مردم بسیاری از تو کمک خواهند خواست.

20 امّا چشمان بدکاران کور

و راه گریز از هر سو به رویشان بسته می‌شود

و تنها امیدشان مرگ می‌باشد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/11-1fdb569b3d65ceeb592f0e1a464fc375.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 12

ایّوب

1-2 آیا فکر می‌کنید که شما صدای همهٔ مردم هستید؟

و اگر بمیرید، حکمت هم با شما می‌میرد؟

3 امّا بدانید که من هم به اندازهٔ شما عقل دارم

و از شما کمتر نیستم.

چیزهایی را که گفتید هرکسی می‌داند.

4 در گذشته، هرگاه نزد خدا دعا می‌کردم، او دعای مرا اجابت می‌فرمود،

امّا اکنون، درحالی‌که گناهی ندارم،

حتّی دوستانم به من می‌خندند و مسخره‌ام می‌کنند.

5 آنهایی که آسوده و آرامند به مصیبت‌زدگان توهین می‌کنند

و به افتادگان لگد می‌زنند.

6 امّا خانهٔ دزدان و کسانی‌که خدا را خشمگین می‌سازند، در امان می‌باشند.

آنها به قدرت خود متّکی هستند نه به خدا.

7-9 چیزهایی را که شما می‌گویید، اگر از حیوانات بپرسید، به شما می‌آموزند.

اگر از پرندگان سؤال کنید، به شما جواب می‌دهند.

نباتات زمین برایتان بیان می‌کنند؛

و حتّی ماهیان به شما می‌گویند که دست پُر قدرت خدا همه‌چیز را آفریده است.

10 زندگی هر موجود زنده

و نَفَس تمام بشر در دست اوست.

11 همان‌طور که با زبان مزهٔ غذاهای خوب را می‌چشیم

با گوش هم کلام حقیقت را تشخیص می‌دهیم.

12-13 اشخاص پیر دانا هستند،

امّا خدا دانا و تواناست.

اشخاص پیر بصیرت دارند،

ولی خدا دارای بصیرت و قدرت است.

14 آنچه را که خدا خراب کند، هیچ‌کسی نمی‌تواند آباد نماید.

اگر خدا کسی را به زندان بیاندازد، کسی نمی‌تواند او را آزاد کند.

15 هرگاه باران را متوقّف سازد، زمین خشک می‌شود

و اگر توفان را بفرستد، زمین را زیر آب غرق می‌کند.

16 بلی، خدا دانا و تواناست

و اختیار فریب‌دهندگان و فریب‌خوردگان در دست اوست.

17 او حکمت حاکمان را از ایشان می‌گیرد

و کارهای رهبران را مانند احمقان می‌سازد.

18 پادشاهان را خلع و اسیر خود می‌کند.

19 کاهنان را حقیر و زورمندان را سرنگون می‌سازد.

20 قدرت سخن معتمدان

و فهم اشخاص پیر را از بین می‌برد.

21 حاکمان را ذلیل و زورمندان را حقیر می‌کند.

22 چیزهایی را که تاریک و مبهم هستند روشن می‌سازد.

23 به ملّتها قوّت و نیرو می‌بخشد و سپس آنها را از بین می‌برد.

به تعدادشان می‌افزاید و سپس آنها را به دست دشمن می‌سپارد.

24 حکمت رهبران را از آنها می‌گیرد

و آنها را در بیابان آواره می‌سازد.

25 در تاریکی، کورمال‌کورمال راه می‌روند و مانند مستان، افتان و خیزان قدم می‌زنند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/12-be4de7a0a1715f1cc0c755f21c2c5b17.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 13

1 چیزهایی را که بیان کردید، من قبلاً دیده و شنیده بودم.

2 هر چیزی را که شما می‌دانید، من هم می‌دانم

و از شما کمتر نیستم.

3 امّا می‌خواهم که با قادر مطلق صحبت کنم

و با او بحث نمایم.

4 ولی شما حقیقت را با دروغ می‌پوشانید

و طبیبان بی‌کفایتی هستید.

5 اگر به راستی عاقل می‌بودید، حرفی نمی‌زدید.

6 حالا به دلایل من توجّه کنید و به سخن من گوش بدهید.

7 چرا دروغ می‌گویید

فکر می‌کنید که دروغ شما منفعتی برای خدا دارد؟

8 می‌خواهید به بهانهٔ طرفداری از او، حقیقت را بپوشانید

و ادّعای خود را ارائه نمایید.

9 اگر خدا از نزدیک به شما نگاه کند، آیا چیز خوبی در شما پیدا می‌کند؟

آیا می‌توانید او را هم مثل انسانها فریب بدهید؟

10 بدانید که اگر از این کار دست نکشید،

خدا شما را جزا خواهد داد.

11 و قدرت او شما را به وحشت می‌اندازد.

12 دلایل شما بی‌معنی

و ادّعایتان مانند دیوارهای گِلی سُست و بی‌اساس است.

13 پس خاموش باشید و به من فرصت بدهید که حرف خود را بزنم

و بعد هرچه می‌خواهد بشود!

14 با این کار، جان خود را به خطر می‌اندازم.

15 هیچ امیدی ندارم. گرچه خدا مرا بکشد،

در حضور او از خود دفاع خواهم کرد.

16 ممکن است با راستگویی خود نجات یابم،

چون شخص بی‌گناهی هستم، با جرأت در پیشگاه خدا می‌ایستم.

17 اکنون به سخنان من گوش بدهید و به توضیحات من توجّه کنید.

18 ادّعای من این است:

من می‌دانم که تبرئه می‌شوم.

19 خدایا آیا برای متّهم کردن من می‌آیی؟

اگر چنین است، من آماده‌ام تا ساکت شوم و بمیرم.

20 خدایا، از تو فقط دو تقاضا دارم و اگر آنها را اجابت فرمایی،

آنگاه می‌توانم با تو روبه‌رو شوم.

21 از مجازات من دست بردار و با هیبت خود مرا به وحشت نینداز.

22 خدایا اول تو حرف بزن و من پاسخ خواهم داد،

یا اجازه بده حرف خود را بزنم و آن وقت جواب مرا بده.

23 به من بگو که گناه و تقصیر من چیست

و خطاهای مرا نشان بده.

24 چرا روی خود را از من می‌پوشانی؟

چرا با من مثل دشمن خودت برخورد می‌کنی؟

25 آیا تو سعی می‌کنی مرا بترسانی؟ من چیزی بیشتر از یک برگ نیستم؛

آیا به یک پَر‌ِ کاه حمله می‌کنی؟

26 تو اتّهامات تلخی را علیه من می‌آوری،

حتّی برای گناهانی که در جوانی مرتکب شدم.

27 پاهایم را در زنجیر می‌گذاری

و هر قدمی که برمی‌دارم مراقب من هستی.

28 در نتیجه مانند چوبِ پوسیده

و لباسِ بید خورده نابود می‌شوم.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/13-cb3d8c66f72ded9690b13160040028fd.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 14

1 انسان که از زن زاییده می‌شود،

عمرش کوتاه و سراسر زحمت است.

2 همچون گُل می‌شکفد و بزودی پژمرده می‌شود

و مانند سایه‌ای زودگذر و ناپایدار است.

3 پس ای خدا، چرا بر چنین موجودی این‌قدر سخت می‌گیری

و از او بازخواست می‌‌کنی؟

4 هیچ‌کس نمی‌تواند از یک چیز ناپاک

چیزی پاک به دست آورد.

5 طول عمر و شمارهٔ ماههای عمرش را

تو از پیش تعیین نموده‌ای

و کسی نمی‌تواند آن را تغییر بدهد.

6 پس از خطای او چشم بپوش و او را به حال خودش بگذار

تا پیش از اینکه با زندگی وداع کند، لحظه‌ای آسوده باشد.

7 برای یک درخت این امید هست که اگر قطع گردد، دوباره سبز شود

و شاخه‌های تازهٔ دیگری بیاورد.

8 هرچند ریشه‌اش در زمین کهنه شود

و تنه‌اش در خاک بپوسد،

9 بازهم وقتی‌که آب به آن برسد، مثل یک نهال تازه جوانه می‌زند و شکوفه می‌آورد.

10 امّا انسان وقتی‌که مُرد فاسد می‌شود

و از بین می‌رود و کجایند آنها؟

11 مانند آب دریا که بخار می‌شود

و رودخانه‌ای که خشک می‌گردد،

12 انسان هم به خواب ابدی فرو می‌رود

و تا نیست شدن آسمانها برنمی‌خیزد

و کسی او را بیدار نمی‌کند.

13 ای کاش مرا تا وقتی‌که غضبت فرو نشیند

در زیر خاک پنهان می‌کردی؛

و باز مرا در یک زمان معیّن دوباره به یاد می‌آوردی.

14 وقتی انسان می‌میرد، آیا دوباره زنده می‌شود؟

امّا من در انتظار آن هستم که روزهای سخت زندگی‌ام پایان یابد

و دوران شادکامی فرا رسد.

15 آن وقت تو مرا صدا می‌زنی و من جواب می‌دهم

و تو از دیدن این مخلوقت خوشحال می‌شوی.

16 تو مراقب هر قدم من می‌باشی

و گناهانم را در نظر نمی‌گیری.

17 مرا از گناه پاک می‌سازی

و خطاهایم را می‌پوشانی.

18 زمانی می‌رسد که کوهها فرو می‌ریزند و از بین می‌روند.

سنگها از جایشان کنده می‌شوند،

19 آب، سنگها را می‌ساید

و سیلابها خاک زمین را می‌شوید.

به همین ترتیب تمام امیدهای انسان را نقش برآب می‌سازی.

20 تو بر او غالب می‌شوی، و او را به چنگ مرگ می‌فرستی

و برای ابد از بین می‌بری.

21 اگر فرزندانش به جاه و جلال برسند، او آگاه نمی‌شود

و هرگاه خوار و حقیر گردند، بازهم بی‌اطّلاع می‌ماند.

22 او فقط درد خود را احساس می‌کند

و برای خود ماتم می‌گیرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/14-37a4a3f214806ce272ca05bf0d7387ed.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 15

مکالمهٔ دوم

1-2 ایّوب، آیا شخص عاقلی مانند تو، باید سخنان احمقانه بگوید! کلام تو پوچ و مثل باد هواست.

3 با این‌گونه سخنان بی‌معنی، نمی‌توانی از خود دفاع کنی.

4 تو از خدا نمی‌ترسی

و به او احترام نمی‌گذاری.

5 حرفهایی که می‌زنی گناهانت را آشکار می‌کند؛

و با حیله و نیرنگ صحبت می‌‌کنی.

6 هر سخن زبانت تو را محکوم می‌کند

و برضد تو شهادت می‌دهد.

7 آیا فکر می‌‌کنی اولین انسانی که به دنیا آمد، تو بودی؟

آیا تو پیش از کوهها به وجود آمده‌ای؟

8 آیا تو از نقشهٔ مخفی خدا آگاه بوده‌ای؟

آیا تو عاقلترین مرد روی زمین هستی؟

9 چیزی نیست که تو بدانی و ما ندانیم.

10 ما حکمت و دانش را از اشخاص مو سفید و سالخورده

که سنشان زیادتر از سن پدر توست، آموختیم.

11 خدا به تو تسلّی می‌بخشد و تو آن را رد می‌‌کنی.

ما از طرف خدا با نرمی با تو حرف زدیم،

12 امّا تو مضطرب شده‌ای و از چشمانت خشم و غضب می‌بارد.

13 تو با این حرفهایت نشان می‌دهی که برضد خدا هستی.

14 آیا انسان می‌تواند، واقعاً پاک باشد

و یا کسی می‌تواند با خدا راست باشد؟

15 خدا حتّی به فرشتگان خود هم اعتماد نمی‌کند

و آسمانها نیز در نظر او پاک نیستند،

16 چه رسد به انسان فاسد و ناچیز

که شرارت را مثل آب می‌نوشد.

17 اکنون به من گوش بده تا آنچه را که می‌دانم به تو بگویم.

18 اینها حقایقی هستند

که من از اشخاص دانشمند و حکیم آموختم

که نیاکانشان آنها را مخفی نکردند.

19 در آن وقت بیگانه‌ای در سرزمینشان نبود

که آنها را از راه راست منحرف کند.

20 اشخاص شریر که به دیگران ظلم می‌کنند

در سراسر عمر خود در عذاب هستند.

21 صداهای ترسناک در گوششان می‌پیچد.

در وقتی‌که فکر می‌کنند آسوده و آرام است، ناگهان مورد حملهٔ غارتگران قرار می‌گیرند.

22 امید فرار از تاریکی برایشان نیست

و عاقبت با شمشیر هلاک می‌شوند.

23 برای یک لقمهٔ نان آواره می‌شوند

و می‌دانند آینده‌ای تاریک در پیش‌رو دارند.

24 مصیبت و بدبختی مثل پادشاهی که برای جنگ آماده باشد

آنها را به وحشت می‌اندازد.

25 زیرا دست خود را برضد خدا دراز کرده‌اند

و با او می‌جنگند.

26 با گستاخی سپر خود را به دست گرفته،

به او حمله می‌کنند.

27 آنها هرچند از مال دنیا بی‌نیاز باشند،

28 امّا سرانجام در شهرهای ویران

و خانه‌های غیر مسکون که در حال فروریختن هستند،

به سر خواهند برد.

29 ثروتشان برباد می‌رود

و چیزی برایشان باقی نمی‌ماند.

30 نمی‌توانند از تاریکی فرار کنند

و مانند درختی که آتش بگیرد و شاخه‌هایش بسوزد و شکوفه‌هایش دستخوش باد شود،

دار و ندار خود را از دست می‌دهند.

31 ایشان نباید با چیزهای بیهوده و ناپایدار خود را فریب دهند،

زیرا نصیب ایشان بیهودگی خواهد بود.

32 و پیش از آن که چشم از جهان بپوشد،

برایش معلوم می‌شود که تکیه کردن به چیزهای فانی بیهوده است.

33 مانند تاک که غوره‌هایش پیش از رسیدن بریزند

و مانند درخت زیتون که شکوفه‌هایش ریخته‌اند، بی‌ثمر می‌گردد.

34 اشخاص بی‌خدا، بی‌کس خواهند ماند

و خانهٔ رشوه‌خواران در آتش می‌سوزد.

35 آنها برای شرارت نقشه می‌کشند

و دلهایشان پُر از مکر و حیله است.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/15-b2c1e13e4078185d91288cfbfb1fecdd.mp3?version_id=181—

Categories
ایّوب

ایّوب 16

1-2 من این سخنان را بسیار شنیده‌ام.

تسلّی شما مرا زیادتر عذاب می‌دهد.

3 تا به کی به این حرفهای بیهوده ادامه می‌دهید؟

آیا شما باید همیشه حرف آخر را بزنید؟

4 اگر من هم به جای شما بودم

می‌توانستم چنین سخنانی بگویم

و به عنوان اعتراض

سر خود را تکان بدهم.

5 امّا من شما را نصیحت می‌کردم

و با سخنان گرم، شما را تسلّی می‌دادم.

6 هرچه بگویم، از درد و رنج من کاسته نمی‌شود

و اگر هم ساکت بمانم، دردم دوا نخواهد شد.

7 زیرا تو ای خدا، مرا از زندگی خسته کرده‌ای

و خانواده‌ام را از بین برده‌ای.

8 تو عرصه را بر من تنگ کردی و دشمن من شدی.

من لاغر و استخوانی شده‌ام

و مردم این را نتیجهٔ گناهان من می‌دانند.

9 تو با خشم خود، گوشت بدنم را پاره کرده‌ای،

با دیدهٔ نفرت به من نگاه می‌کنی و مرا دشمن خود می‌پنداری.

10 مردم مرا مسخره می‌کنند

و به دور من جمع شده به روی من سیلی می‌زنند.

11 خدا مرا به دست مردم ظالم و شریر سپرده است.

12 من زندگی آرام و آسوده‌ای داشتم،

امّا او گلوی مرا گرفت

و مرا تکه‌تکه کرد.

حالا هم مرا هدف خود قرار داده،

13 تیرهای خود را از هر سو به سوی من پرتاب می‌کند،

مرا زخمی می‌کند

و رحمی نشان نمی‌دهد.

14 او مانند یک جنگجو حمله می‌کند

و پی‌در‌پی مرا زخمی می‌کند.

15 لباس سوگواری پوشیده

و در خاک ذلّت نشسته‌ام.

16 از بس گریه کرده‌ام، چشمانم سرخ شده

و دیدگانم را تاریکی فراگرفته است.

17 امّا من شخص شریری نیستم

و دعای من از صمیم قلب است.

18 ای زمین، خون مرا مپوشان

و مگذار فریاد عدالت‌خواهی من خاموش گردد.

19 شاهد من در آسمان است

و برای من شفاعت می‌کند.

20 دوستان من مسخره‌ام می‌کنند،

امّا من سیل اشک را در حضور خدا جاری می‌سازم

21 و نزد او التماس می‌کنم که به عنوان یک دوست به من گوش بدهد

و حرفهای مرا بشنود.

22 زیرا بزودی می‌میرم و به جایی می‌روم

که از آنجا امید بازگشت نیست.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOB/16-12cc2cb635be07d668c15853ed13405f.mp3?version_id=181—