Categories
یوشع

یوشع 18

تقسیم بقیّهٔ زمینها

1 بعد از آنکه مردم اسرائیل سرزمین را تسخیر کردند، همه در شیلوه جمع شدند و خیمهٔ مقدّس را برپا کردند.

2 هفت طایفهٔ اسرائیل هنوز سهم زمین خود را نگرفته بودند.

3 پس یوشع به قوم اسرائیل گفت: «تا به کی سستی می‌کنید و نمی‌روید تا سرزمینی را که خداوند خدای اجدادتان به شما داده است، تصرّف کنید؟

4 از هر طایفه سه نفر را انتخاب نمایید و من آنها را به سراسر سرزمین می‌فرستم تا هر جایی را که می‌‌خواهند صاحب شوند، بررسی کنند و نتیجهٔ بررسی خود را بنویسند و برای من بیاورند.

5 آنگاه آن سرزمین به هفت سهم تقسیم می‌شود. یهودا در قسمت جنوبی خود و طایفهٔ یوسف در قسمت شمالی خود می‌‌مانند

6 و شما زمین را به هفت قسمت تقسیم کرده نقشهٔ آن را برایم بیاورید تا من در حضور خداوند قرعه بیندازم.

7 امّا طایفهٔ لاوی در بین شما از آن زمین سهمی‌ نمی‌گیرند، چون سهم آنها این است که به عنوان کاهن، خداوند را خدمت کنند. طایفهٔ جاد، رئوبین و نصف طایفهٔ منسی، سهم زمین خود را قبلاً از موسی، خادم خداوند گرفته‌اند.»

8 پیش از آن که نمایندگان طایفه‌ها به مأموریت خود بروند، یوشع به آنها دستور داد: «به سراسر آن سرزمین بروید. آن را بررسی کنید و بعد بیایید و به من گزارش کتبی بدهید و من در حضور خداوند قرعه می‌اندازم.»

9 پس آنها به تمام قسمت‌های آن سرزمین رفته و گزارشی نوشتند که چگونه شهرهای آنجا را به هفت قسمت تقسیم کردند. بعد با فهرست نامهای شهرها، به اردوگاه یوشع در شیلوه برگشتند.

10 یوشع با مشورت خداوند برای ایشان در شیلوه قرعه انداخت و در آنجا سهم هفت طایفهٔ باقیماندهٔ بنی‌اسرائیل تعیین شد.

منطقهٔ طایفهٔ بنیامین

11 قرعهٔ اول برای خاندانهای طایفهٔ بنیامین بود. ملکیّت آنها بین طایفهٔ یهودا و یوسف واقع بود.

12 سرحد شمالی آن، از رود اردن شروع شده، به شمال اریحا می‌‌رسید، و از آنجا به طرف غرب، تا کوهستان و بیابان بیت آون ادامه داشت.

13 از آن نقطه به طرف جنوب به لوز یعنی بیت‌ئیل و سپس به عطاروت ادار به طرف کوهی در جنوب بیت حورون پایین می‌‌رفت.

14 بعد به سوی مغرب دور زده، از پهلوی کوهی که در بیت حورون است می‌گذشت و به طرف جنوب به قریت بعل که قریت یعاریم هم نامیده می‌‌شود و متعلّق به طایفهٔ یهودا بود خاتمه می‌یافت. این بود سرحد غربی آن.

15 سرحد جنوبی آن از کنار قریت یعاریم شروع شده، به چشمه‌های نفتوح،

16 و از آنجا به دامنهٔ کوهی که مشرف بر درّهٔ هنوم در انتهای شمال دشت رفائیم واقع بود، می‌‌رفت. بعد از درّهٔ هنوم گذشته، به‌ طرف جنوب، جایی که یبوسیان زندگی می‌کردند رسیده، از آنجا به طرف عین روجل می‌‌رفت.

17 ‌ بعد به طرف شمال پیچیده، به عین شمس و سپس تا جلیلوت، مقابل گردنه اَدّمیم می‌‌رسید. از آنجا به طرف پایین به سنگ بوهن، پسر رئوبین

18 و باز از شمال دشت اردن گذشته، به عربهٔ پایین می‌‌رفت.

19 از آنجا هم گذشته، به طرف شمال بیت حجله می‌‌رفت و در خلیج دریای شور ختم می‌شد. این سرحد جنوبی آن بود.

20 رود اردن سرحد شرقی آن را تشکیل می‌‌داد. این سرحدات سهم خاندان طایفهٔ بنیامین بود.

21 این شهرها متعلّق به خاندانهای طایفهٔ بنیامین بودند: اریحا، بیت‌حجله، عمیق قصیص،

22 بیت عربه، صمارایم، بیت‌ایل،

23 عَّویم، فاره، عفروت،

24 کفرعمونی، عفنی و جابع، جمعاً دوازده شهر و روستاهای اطراف آنها.

25 جلعون، رامه، بئیروت،

26 مصفه، کفیره، موصه،

27 راقم، یرفئیل، تراله،

28 صیله، آلف، یبوس اعنی اورشلیم، جبعه و قریت یعاریم. جمعاً چهارده شهر با روستاهای اطراف آنها. این بود سهم خاندان طایفهٔ بنیامین.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/18-d9e15bcd340c27ce3df8648835078e0c.mp3?version_id=181—

Categories
یوشع

یوشع 19

سرزمین طایفهٔ شمعون

1 قرعه دوم برای خاندانهای طایفهٔ شمعون بود. سرزمین ایشان تا سرزمین یهودا می‌رسید.

2 و شامل این شهرها بود: بئرشبع، شبع، مولادا،

3 حصرشوعال، بالح، عاصم،

4 التولد، بتول، حُرما،

5 صقلغ، بیت مرکبوت، حصرسوسه،

6 بیت لباعوت و شاروحن. جمعاً سیزده شهر با روستاهای اطراف آنها.

7 عین، رِمون، عاتر و عاشان، جمعاً چهار شهر با روستاهای اطراف آنها.

8 این روستاها با تمام شهرهای اطراف که آن تا بعلت بئیر یا رامه، در جنوب ادامه داشت، به خاندان طایفهٔ شمعون تعلّق گرفت.

9 چون وسعت سرزمین طایفهٔ یهودا بیش از نیاز آنان بود، بنابراین قسمتی از آن به طایفهٔ شمعون داده شد.

سرزمین طایفهٔ زبولون

10 قرعه سوم به نام خاندان طایفهٔ زبولون درآمد. وسعت سرزمین آنها تا به سارید می‌رسید.

11 از آنجا به طرف غرب به مرعله و دباشه و تا وادی مشرق از یقنعام ادامه داشت.

12 از سارید به طرف مشرق به سرحد کسلوت تابور و بعد به دابره و تا یافیع می‌رسید.

13 از آنجا به طرف مشرق تا جت حافر و عت‌قاصین و بعد از راه نیعه به طرف رِمون می‌‌رفت.

14 از طرف شمال به حناتون دور زده به درّهٔ یفتحئیل ختم می‌‌شد.

15 این سرزمین شامل شهرهای قطه، نهلال، شمرون، یداله و بیت‌لحم که با روستاهای اطراف آنها،

16 جمعاً دوازده شهر بودند. این شهرها و روستاهای آن سهم طایفهٔ زبولون بودند که به خاندانهای آنها داده شد.

سرزمین طایفهٔ یساکار

17 قرعه چهارم به نام خاندانهای طایفهٔ یساکار درآمد.

18 سرزمین آنها شامل شهرهای یزرعیل، کسلوت، شونم،

19 حفارایم، شیئون، اناحره،

20 ربیت، قشیون، آبص،

21 رمه، عین جنیم، عین حده و بیت فصیص بود.

22 سرحد این سرزمین با تابور، شحصیمه و بیت شمس هم تماس داشت و تا رود اردن می‌رسید.

23 این بود زمین خاندانهای طایفهٔ یساکار. جمعاً شانزده شهر با روستاهای اطراف آنها.

سرزمین طایفهٔ اشیر

24 قرعه پنجم به نام خاندانهای طایفهٔ اشیر درآمد.

25 سرزمین ایشان شامل حلقه، حلی، باطن، اکشاف،

26 الملك، عمعاد و مشال بود. و سرحد غربی آن با کرمل و شحور لبنه تماس داشت.

27 بعد این سرحد به طرف شرق دور زده به بیت داجون و از آنجا به زبولون و درّهٔ یفتحئیل در شمال رسیده، بعد به طرف بیت عامق و نعیئیل و سپس به طرف شمال به کابول،

28 حبرون، رحوب، حمون، قانه و تا به صیدون بزرگ ادامه داشت.

29 از آنجا به سرحد رامه پیچیده، به شهر مستحکم صور می‌رسید. از آن نقطه تا حوصه ادامه پیدا کرده، انتهای آن دریای مدیترانه بود. این منطقه شامل محلب، اکزیب،

30 عمه، عفیق و رحوب بود. جمعاً بیست و دو شهر با روستاهای اطراف آنها.

31 این شهرها با دهاتشان مربوط به ملکیّت خاندانهای طایفهٔ اشیر بودند.

سرزمین طایفهٔ نفتالی

32 قرعه ششم به نام خاندانهای طایفهٔ نفتالی درآمد.

33 سرحد زمین آنها از حالف در بلوطی که در صنعیم است شروع شده به ادامی‌ ناقب و یبنئیل و تا لقوم ادامه داشت و انتهای آن رود اردن بود.

34 از آنجا به طرف غرب پیچیده به آزنوت تابور و بعد به حقوق می‌رسید. و با زبولون در جنوب، با اشیر در مغرب و با رود اردن در مشرق تماس داشت.

35 شهرهای مستحکم آن صدیم، صیر، حمت، رقت، کنارت،

36 ادامَه، رامه، حاصور،

37 قادش، اذرعی، عین حاصور،

38 یرون، مجدلئیل، حوریم، بیت عناه و بیت شمس بودند. جمعاً نوزده شهر با روستاهای اطراف آنها.

39 این بود زمین خاندانهای طایفهٔ نفتالی با شهرها و روستاهای آنها.

سرزمین طایفهٔ دان

40 قرعه هفتم به نام خاندانهای طایفهٔ دان درآمد.

41 سرزمین ایشان شامل شهرهای صرعه، اشتئول، عیرشمس،

42 شعلبین، ایالون، یتله،

43 ایلون، تمنه، عقرون،

44 التقیه، جبتون، بعله،

45 یهود، بنی‌برق، جت رِمون،

46 میاه یرقون، رقون و منطقهٔ اطراف یافا بود.

47 وقتی طایفهٔ دان سرزمین خود را از دست دادند، به لشم حمله نموده، آن را تصرّف کردند. مردم آنجا را با دَم شمشیر کشتند و در آنجا سکونت اختیار کرده و نام آن شهر را از لشم به دان، که اسم جدشان بود، تبدیل نمودند.

48 این شهرها و روستاهای اطراف آنها متعلّق به خاندانهای طایفهٔ دان بودند.

سهم یوشع

49 هنگامی‌ که مردم اسرائیل تقسیم سرزمینها را به پایان رساندند، ایشان در میان خود، به یوشع پسر نون نیز سهمی‌ دادند.

50 طبق دستور خداوند و انتخاب خودش، شهر تمنه سارح را که در کوهستان افرایم بود برای او تعیین کردند. یوشع آن را دوباره آباد کرد و در آنجا سکونت اختیار نمود.

51 به این ترتیب العازار کاهن، یوشع پسر نون و رهبران طایفه‌های اسرائیل، آن سرزمین را در حضور خداوند، در مقابل دروازهٔ خیمهٔ مقدّس در شیلوه تقسیم کردند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/19-72193acf91da6feede2a5c4d19fa7d1f.mp3?version_id=181—

Categories
یوشع

یوشع 20

شهرهای پناهگاه

1 بعد خداوند به یوشع فرمود:

2 «به قوم اسرائیل بگو، طبق دستوری که به موسی داده بودم، شهرهایی را به عنوان پناهگاه انتخاب کنید،

3 تا اگر کسی ناخواسته مرتکب قتل شود، به یکی از آن شهرها پناه ببرد و دست وابستگان شخص مقتول به او نرسد.

4 شخص قاتل باید، به یکی از آن شهرها فرار کند و در جلو دروازهٔ ورودی شهر بایستد و ماجرای خود را برای رهبران آن شهر بیان کند. آنها او را به داخل شهر ببرند و جایی برایش تهیّه کنند و او نزد آنها بماند.

5 اگر خانوادهٔ شخص مقتول برای انتقام بیایند، قاتل را به دست آنها نسپارند؛ زیرا او به طور تصادفی مرتکب قتل شده و با مقتول سابقهٔ دشمنی نداشته است.

6 او تا زمان محاکمه در حضور مردم و تا زمان فوت کاهن اعظم وقت، در آنجا بماند. بعد از آن، شخص قاتل می‌تواند به خانهٔ خود و به شهری که از آن فرار کرده است، بازگردد.»

7 بنابراین شهر قادش در جلیل، در کوهستان نفتالی، شکیم در کوهستان افرایم و حبرون در کوهستان یهودا برای این منظور تعیین گردیدند.

8 همچنین طبق دستور خداوند سه شهر دیگر را در آن طرف رود اردن، در شرق اریحا انتخاب کردند که عبارت بود از باصر، در بیابان طایفهٔ رئوبین، رامون در جلعاد در سرزمین جاد و جولان در باشان در محدوده طایفهٔ منسی.

9 اینها شهرهای پناهگاه بودند برای مردم اسرائیل و بیگانگانی که با آنها زندگی می‌‌‌کردند. هرگاه کسی ناخواسته مرتکب قتل می‌‌شد، به آنجا پناه می‌برد تا به دست وابستگان شخص مقتول کشته نشود و در آنجا تا روز محاکمهٔ خود باقی می‌‌ماند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/20-2f479482d23c044498a377fd91bee483.mp3?version_id=181—

Categories
یوشع

یوشع 21

شهرهایی که به لاویان داده شد

1 رهبران فامیل لاویان، نزد العازار کاهن، یوشع پسر نون و بزرگان طایفه‌های بنی‌اسرائیل به شیلوه، در سرزمین کنعان آمده، گفتند:

2 «طبق دستور خداوند به موسی، باید شهرهایی برای زندگی ما و چراگاههایی هم برای گلّه‌های ما، به ما داده شود.»

3 بنابراین مطابق فرمان خداوند، مردم اسرائیل شهرهایی را با چراگاههای آنها برای لاویان و گلّه‌های ایشان تعیین کردند.

4 خاندان قهاتیان اولین خانواده از طایفهٔ لاوی بودند که قرعه به نام ایشان درآمد. برای این خانواده‌ها که از فرزندان هارون بودند سیزده شهر در سرزمین یهودا، شمعون و بنیامین تعیین کردند.

5 به بقیّهٔ خاندان قهاتیان، ده شهر در طایفهٔ افرایم، دان و نصف طایفهٔ منسی داده شد.

6 برای خاندان جرشونیان سیزده شهر در طایفه‌های یساکار، اشیر، نفتالی و نصف طایفهٔ منسی در باشان تعیین کردند.

7 به خانوادهٔ خاندان مراری دوازده شهر در طایفه‌های رئوبین، جاد و زبولون داده شد.

8 این شهرها و چراگاهها را مردم اسرائیل، طبق فرمان خداوند به موسی، به حکم قرعه به لاویان دادند.

9 اینها شهرهایی هستند در طایفه‌های یهودا و شمعون که به فرزندان هارون که قهاتیان بودند، دادند.

10 آنها نخستین کسانی از طایفهٔ لاوی بودند که قرعه به نام ایشان درآمد.

11 این شهرها را برای ایشان تعیین نمودند: قریت اربع (اربع پدر عناق بود) که اکنون آن را حبرون می‌‌گویند و در کوهستان یهودا واقع است با چراگاههای اطراف آن.

12 امّا مزرعه و روستاهای اطراف آن قبلاً به کالیب پسر یفنه داده شده بود.

13 ‌علاوه بر حبرون که یکی از شهرهای پناهگاه بود، این شهرها را نیز با چراگاههای اطراف آنها به فرزندان هارون کاهن دادند:

14 لبنه، یتیر، اشتموع،

15 حولون،

16 دبیر، عین، یطه و بیت شمس جمعاً نه شهر از دو طایفهٔ یهودا و شمعون.

17 از طایفهٔ بنیامین: جبعون، جبعه،

18 عناتوت و علمون.

19 شهرهایی که به فرزندان هارون کاهن دادند، سیزده شهر با چراگاههای اطراف آنها بودند.

20 به بقیّهٔ خانوادهٔ لاویان از خاندان قهات این شهرها را با چراگاههای اطراف آنها، از طایفهٔ افرایم دادند:

21 شکیم شهر پناهگاه قاتلین در کوهستان افرایم، جازر،

22 قبصایم و بیت حورون جمعاً چهار شهر.

23 از طایفهٔ دان چهار شهر با چراگاههای اطراف آنها: التقیه، جبتون،

24 ایلون و جت رِمون.

25 از نصف طایفهٔ منسی غربی: تعنک، جت رِمون جمعاً دو شهر با چراگاههای اطراف آنها.

26 به این ترتیب خاندان قهاتیان ده شهر با چراگاههای آنها دریافت کردند.

27 یک خانوادهٔ دیگر لاوی، یعنی خاندان جرشونیان، این دو شهر را با چراگاههای اطراف آنها در نصف طایفهٔ منسی در باشان به دست آوردند: شهر جولان شهر پناهگاه در باشان و شهر بعشتره.

28 از طایفهٔ یساکار: قشیون، دابره،

29 یرموت و عین جنیم جمعاً چهار شهر با چراگاههای اطراف آنها.

30 از طایفهٔ اشیر: میشال، عبدون،

31 حلقات و رحوب جمعاً چهار شهر با چراگاههای اطراف آنها.

32 از طایفهٔ نفتالی: قادش شهر پناهگاه در جلیل، حموت دور و قرتان جمعاً سه شهر با چراگاههای اطراف آنها.

33 سپس به خانواده‌های خاندان جرشونیان سیزده شهر با چراگاههای اطراف آنها داده شد.

34 به بقیّهٔ لاویان یعنی خاندان مراری چراگاههای اطراف آنها در طایفهٔ زبولون داده شد که عبارت بودند از: یقنعام، قرته،

35 دمنه و نحلال جمعاً چهار شهر با چراگاههای اطراف آنها.

36 از طایفهٔ رئوبین: باصر، یهصه،

37 قدیموت و میفعه جمعاً چهار شهر با چراگاههای اطراف آنها.

38 از طایفهٔ جاد: راموت شهر پناهگاه در جلعاد، محنایم،

39 حشبون و یعزیر جمعاً چهار شهر با چراگاههای اطراف آنها.

40 آن دوازده شهر را برای خاندان مراری، که بقیّهٔ طایفهٔ لاوی بودند، تعیین کردند.

41-42 به این ترتیب برای طایفهٔ لاوی جمعاً چهل و هشت شهر را با چراگاههای اطراف آنها در بین طایفه‌های اسرائیل تعیین کردند.

43 قوم اسرائیل سر انجام همهٔ آن سرزمین را، همان‌طور که خداوند وعده داده بود که به ملکیّت ایشان می‌‌دهد، به دست آوردند و در آنجا زندگی را شروع کردند.

44 خداوند همان‌گونه که وعده فرموده بود، در هر گوشه آن سرزمین آرامش‌ برقرار کرد. هیچ‌یک از دشمنان ایشان نمی‌توانست در مقابل آنها مقاومت کند، زیرا خداوند، بنی‌اسرائیل را بر تمام دشمنان پیروز می‌‌ساخت.

45 خداوند به تمام وعده‌هایی که به مردم اسرائیل داده بود، وفا کرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/21-97066f8d8b68e2ce470e07dd936b0595.mp3?version_id=181—

Categories
یوشع

یوشع 22

بازگشت طایفه‌های شرقی

1-2 سپس یوشع مردم طایفهٔ رئوبین، جاد و نصف طایفهٔ منسی را جمع کرده به آنها گفت: «شما از همهٔ احکام موسی، خادم خداوند اطاعت کردید و تمام اوامر او را بجا آوردید.

3 هیچ‌وقت برادران و خواهران اسرائیلی خود را ترک نکردید، بلکه با اخلاص کامل از دستورات خداوند پیروی نموده‌اید.

4 اینک که خداوند طبق وعدهٔ خود، به برادران شما صلح و آرامش بخشیده است، پس به خانه‌های خود در سرزمینی که در آن طرف رود اردن است و موسی، خادم خداوند به شما داد، بازگردید.

5 مراقب باشید که همهٔ احکامی‌ را که موسی، خادم خداوند به شما داده است، بجا آورید. خداوند خدای خود را دوست داشته باشید، رضای او را بخواهید و از اوامر او اطاعت کنید. به او وفادار باشید و از جان و دل او را خدمت نمایید.»

6 بعد یوشع آنها را برکت داده به خانه‌هایشان فرستاد.

7 موسی به نصف طایفهٔ منسی زمینی را در باشان داده بود. یوشع به نصف دیگر آن طایفه زمینی در بین سایر اقوام اسرائیل در غرب رود اردن داد. پیش از آن که مردم به خانه‌های خود بروند، یوشع همه را برکت داد.

8 او به آنها گفت: «حالا شما با دارایی و مال فراوان، گلّه و رمه، نقره، طلا، برنز، آهن و لباس زیاد به خانه‌های خود برمی‌گردید. شما باید همهٔ چیزهایی را که از دشمنان به غنیمت گرفته‌اید، با برادرانتان تقسیم کنید.»

9 پس طایفه‌های رئوبین، جاد و نصف طایفهٔ منسی از مردم اسرائیل در شیلوه که در سرزمین کنعان بود جدا شدند و به خانه‌های خود در جلعاد، که طبق دستور خداوند به موسی، آن را به دست آورده بودند، برگشتند.

قربانگاهی در شرق رود اردن

10 وقتی‌که طایفه‌های رئوبین و جاد و نصف طایفهٔ منسی به حوالی رود اردن، در سرحد کنعان آمدند، یک قربانگاه بزرگ و قابل توجّه ساختند.

11 چون سایر مردم اسرائیل این را شنیدند، گفتند: «مردم رئوبین و جاد و منسی یک قربانگاه در سرحد کنعان، در حوالی رود اردن، یعنی در قسمتی که متعلّق به ما می‌باشد، ساخته‌اند.»

12 وقتی‌که مردم اسرائیل این را شنیدند، همگی در شیلوه جمع شدند تا با آنها جنگ کنند.

13-14 آنگاه مردم اسرائیل، فینحاس پسر العازار کاهن را، با ده نفر نماینده، یعنی از هر طایفهٔ، یک سرکرده نزد مردم رئوبین، جاد و نصف طایفهٔ منسی فرستادند.

15-16 آنها به جلعاد آمدند و به نمایندگی از طرف جماعت خداوند به آنها گفتند: «این چه فتنه‌ای است که شما در مقابل خدای اسرائیل کردید؟ شما با ساختن آن قربانگاه، از امر خداوند سرپیچی نمودید. بنابراین شما دیگر پیرو او نیستید.

17-18 آیا گناهی که در فغور از ما سر زد کم بود؟ به‌خاطر همان گناه بود که آن بلا بر سر قوم خدا آمد که تا به حال از آن رنج می‌بریم. آیا نمی‌خواهید از اوامر خداوند پیروی کنید؟ اگر امروز فرمان خدا را بجا نیاورید، خداوند فردا همهٔ مردم اسرائیل را به غضب خود گرفتار می‌‌کند.

19 اگر سرزمین شما مکان ناپاک برای عبادت است، پس بیایید به سرزمین خداوند، در جایی که خیمه اوست، جایی را برای خود انتخاب کنید. با ساختن قربانگاهی دیگر برضد خداوند و برضد ما قیام نکنید.

20 آیا به یاد دارید که عخان پسر زارح نخواست طوری که خداوند امر فرموده بود، چیزهای حرام را از بین ببرد. تنها عخان به‌خاطر گناه خود هلاک نشد، بلکه تمام قوم اسرائیل به غضب خداوند گرفتار شدند.»

21 مردم رئوبین، جاد و نصف طایفهٔ منسی به رؤسای طایفه‌های بنی‌اسرائیل جواب دادند:

22 «خدای قادر مطلق و خداوند متعال می‌داند که چرا ما این کار را کردیم و می‌خواهیم شما هم بدانید که اگر این کار ما نافرمانی از خداوند و یا نقصی در ایمان ما باشد، شما حق دارید ما را زنده نگذارید.

23 یا اگر این قربانگاهی را که برای قربانی سوختنی و آردی و قربانی سلامتی ساخته‌ایم، بی‌اطاعتی از فرمان خداوند باشد، خداوند خودش از ما انتقام بگیرد.

24 امّا این‌طور نیست. این کار ما به این سبب بود که می‌ترسیدیم در آینده، فرزندان شما به فرزندان ما بگویند: شما حق ندارید که خدای اسرائیل را بپرستید

25 زیرا خداوند رود اردن را بین ما و شما یعنی طایفه‌های رئوبین و جاد سرحد قرار داده است و شما هیچ سهمی‌ در خداوند ندارید. بنابراین فرزندان شما ممکن است فرزندان ما را از پرستش خداوند باز دارند.

26 به همین دلیل، گفتیم بیایید تا قربانگاهی بسازیم، نه برای سوزانیدن بُخور و یا قربانی،

27 بلکه برای شهادتی بین مردم ما و مردم شما و همچنین نسل آینده، تا بدانند که ما واقعاً خداوند را با هدایای سوختنی و قربانی‌ها و قربانی‌های سلامتی پرستش می‌کنیم و اگر در آینده فرزندان شما به فرزندان ما بگویند: ‘شما در خداوند سهمی‌ ندارید،’

28 فرزندان ما جواب بدهند: ‘به قربانگاهی که اجداد ما شبیه قربانگاه خداوند ساخته‌اند نگاه کنید. این قربانگاه برای هدایای سوختنی و قربانی نبود، بلکه تا شهادتی باشد، بین مردم ما و مردم شما.’

29 ما هرگز از خداوند نافرمانی نمی‌‌کنیم و ادّعا نداریم که با ساختن یک قربانگاه برای خود و تقدیم قربانی‌های سوختنی و صدقه‌های آردی، فرمان خداوند را بجا می‌آوریم. ما می‌دانیم که یگانه قربانگاه، همان قربانگاه خداوند است که در مقابل خیمهٔ مقدّس قرار دارد.»

30 وقتی فینحاس کاهن و بزرگان قوم و رؤسای طایفه‌های اسرائیل که با او بودند سخنان مردم رئوبین و جاد و منسی را شنیدند، همگی قانع شدند.

31 فینحاس پسر العازار کاهن به مردم رئوبین و جاد و منسی گفت: «حال به یقین می‌‌دانم که خداوند در بین ما حضور دارد و شما از او نافرمانی نکرده‌اید، بلکه قوم ما و تمام بنی‌اسرائیل را از مجازات نجات داده‌اید.»

32 بعد فینحاس پسر العازر کاهن و رهبران قوم از مردم رئوبین، جاد و منسی در جلعاد خداحافظی کرده نزد قوم اسرائیل برگشتند و همه‌ چیز را به آنها گزارش دادند.

33 این خبر مردم اسرائیل را شادمان ساخت و همگی خدا را شکر کردند و دیگر سخنی از جنگ با طایفه‌های رئوبین و جاد و منسی و ویران کردن سرزمین آنها نزدند.

34 مردم رئوبین و جاد، آن قربانگاه را «شاهد» نامیدند، زیرا گفتند: «این قربانگاه شاهد است که خداوند، خداست.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/22-64c95baad8c4a3c99d42b674ecb52129.mp3?version_id=181—

Categories
یوشع

یوشع 23

وصیّت یوشع

1 پس از گذشت سالهای طولانی، سرانجام خداوند بنی‌اسرائیل را از دشمنان گرداگرد ایشان رهایی بخشید و آنان به آرامی‌ رسیدند. یوشع پیر و سالخورده شده بود.

2 او تمام قوم اسرائیل را با رهبران، رؤسا، داوران و معتمدان آنها جمع کرده به آنها گفت: «من اکنون پیر شده‌ام.

3 شما آنچه را که خداوند خدای شما، به‌خاطر شما با سایر قومها کرد، دیدید. خداوند خدای شما، برای شما جنگ کرد.

4 من سرزمین اقوامی‌ را که باقی مانده‌اند و همچنین آنهایی را که قبلاً مغلوب نموده‌ام، از رود اردن در شرق تا دریای مدیترانه در غرب، بین شما تقسیم کردم.

5 خداوند خدای شما، همهٔ آن مردم را از سر راه شما و از سرزمینی که در آن سکونت دارند، بیرون می‌کند تا همان‌طور که به شما وعده داده بود، سرزمین آنها را تصرّف نمایید.

6 پس کوشش کنید آنچه را که در کتاب تورات موسی نوشته شده، انجام دهید و از هیچ‌یک از دستورات آن سرپیچی نکنید.

7 احتیاط کنید با مردمی‌ که در بین شما باقی مانده‌اند، معاشرت نداشته باشید. حتّی نام خدایان آنها را هم، به زبان نیاورید. به نام خدایان ایشان قسم نخورید و آنها را خدمت یا پرستش نکنید.

8 بلکه همان‌طور که تا به حال رفتار نموده‌اید، به خداوند خدای خود توکّل نمایید.

9 او اقوام بزرگ و نیرومند را از سر راهتان بیرون راند تا هیچ قومی‌ یارای مقاومت با شما را نداشته باشد.

10 هرکدام از شما می‌تواند به تنهایی در مقابل هزار سرباز دشمن بایستد، زیرا خداوند خدایتان مطابق وعده‌ای که داده است، برای شما جنگ می‌کند.

11 پس کوشش کنید که خداوند خدای خود را دوست داشته باشید.

12 اگر از او روی برگردانید و با اقوامی‌ که باقی مانده‌اند، معاشرت و ازدواج کنید،

13 باید بدانید که خداوند خدای شما، آنها را بیرون نخواهد کرد، بلکه آنها دام بر سر راه شما و تازیانه برای پشت شما و خاری در چشمتان خواهند شد تا اینکه همگی شما در این زمین نیکویی که خداوند خدای شما، به شما داده است، هلاک گردید.

14 «اکنون زمان مرگ من رسیده است و شما از دل و جان می‌‌دانید که خداوند خدای شما، همهٔ چیزهای خوبی را که وعده فرموده بود، به شما داد و به تمام وعده‌های خود وفا کرد و یکی از آنها هم بر زمین نیافتاد.

15 امّا همان‌طور که همهٔ وعده‌های خود را عملی کرد، اگر از فرمان او سرپیچی نمایید، چنان بلاهایی بر سرتان خواهد آورد که همگی شما در این سرزمینی که خداوند به شما داده است، بکلّی نابود شوید.

16 اگر شما پیمانی را که خداوند خدایتان با شما بسته است، بشکنید و خدایان بیگانه را پرستش کنید، آنگاه خشم خداوند بر شما خواهد آمد و شما را در آن سرزمینی که به شما داده است، نیست و نابود می‌‌کند.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/23-097596f6e8aea1ccfc9c0e50007f8054.mp3?version_id=181—

Categories
یوشع

یوشع 24

تجدید پیمان در شکیم

1 بعد یوشع تمام طایفه‌های اسرائیل را با رهبران، روسا، داوران و معتمدان آنها در شکیم فراخواند. آنها آمدند و در پیشگاه خدا حاضر شدند.

2 یوشع به آنها گفت: «خداوند خدای بنی‌اسرائیل چنین می‌فرماید: ‘سالها پیش اجداد شما در آن طرف رود فرات زندگی می‌‌کردند و خدایان بیگانه را می‌پرستیدند. یکی از اجدادتان، طارح پدر ابراهیم و ناحور بود.

3 بعد جدّ شما، ابراهیم را از سرزمین آن طرف رود فرات به سراسر کنعان هدایت نمودم. فرزندان او را زیاد کردم و اسحاق را به او دادم.

4 به اسحاق یعقوب و عیسو را دادم. کوهستان اَدوم را به عیسو بخشیدم، امّا یعقوب و فرزندانش به مصر رفتند.

5 سپس موسی و هارون را فرستادم و بلاهای بزرگی بر سر مصر آوردم. امّا اجداد شما را از آنجا بیرون آوردم.

6 وقتی آنها را از مصر بیرون آوردم، مصریان با ارّابه‌های جنگی و سربازان اسب سوار، اجداد شما را تعقیب کردند. وقتی اجداد شما به دریای سرخ رسیدند.

7 نزد من دعا و زاری نموده کمک خواستند. من بین آنها و لشکریان مصر تاریکی ایجاد نمودم و آب دریا را بر سر مصریان ریختم، به طوری که همهٔ آنها در دریا غرق شدند. آنچه را که من بر سر مصریان آوردم، شما به چشم خود دیدید.

«’سپس شما مدّتی طولانی در بیابان زندگی کردید.

8 بعد شما را به سرزمین اموریان که در شرق رود اردن بود، آوردم. آنها با شما جنگ کردند و من شما را بر آنها پیروز ساختم و همهٔ آنها را از بین بردم.

9 بعد بالاق پسر صفور، پادشاه موآب به جنگ بنی‌اسرائیل آمد و بلعام پسر بعور را دعوت کرد که شما را لعنت کند.

10 امّا من حرف بلعام را گوش نکردم. پس او شما را برکت داده و به این ترتیب شما را از دست بالاق نجات دادم.

11 شما از رود اردن عبور کردید و به اریحا رفتید. مردم اریحا مانند اموریان، فرزیان، کنعانیان، حِتّیان، جرجاشیان، حویان و یبوسیان با شما جنگیدند، امّا من شما را بر همهٔ آنها پیروز ساختم.

12 وقتی که جلو رفتید، من پیش از رسیدن شما به آنجا، دو پادشاه اموریان را به ترس و وحشت ‌‌انداختم تا آنها از سر راهتان رانده شوند. شما با شمشیر و کمان خود این کار را نکردید!

13 من به شما زمینی را دادم که شما در آن زحمت نکشیده بودید. شهرهایی را بخشیدم که شما بنا نکرده بودید. حالا شما در آن جاها زندگی می‌کنید، انگور را از تاک و زیتون را از درختهایی می‌خورید که خود شما نکاشته بودید.’

14 «پس از خداوند بترسید و با اخلاص و وفاداری او را خدمت و پرستش کنید. خدایانی را که نیاکانتان در آن طرف رود فرات و در مصر می‌‌پرستیدند، فراموش کنید و تنها خداوند را بپرستید.

15 اگر نمی‌‌خواهید خداوند را پرستش کنید، هم اکنون تصمیم بگیرید که چه کسی را پرستش خواهید کرد. آیا خدایانی را که نیاکانتان در آن طرف رود فرات می‌‌پرستیدند، یا خدایان اموریان را که اکنون در سرزمین‌شان زندگی می‌کنید؟ امّا من و خانواده‌ام خداوند را پرستش خواهیم نمود.»

16 آنگاه مردم جواب دادند: «ما هرگز خداوند را ترک نخواهیم کرد تا خدایان بیگانه را پرستش نماییم.

17 زیرا خداوند، ما و نیاکان ما را از مصر، که در آنجا در غلامی‌ به سر می‌‌بردیم، بیرون آورد و آن همه معجزات را در برابر چشمان ما انجام داد. به هر جایی که رفتیم و از بین همهٔ اقوامی‌ که عبور کردیم، او حافظ و نگهبان ما بود.

18 وقتی‌که به این سرزمین آمدیم، خداوند، اموریان را که در اینجا زندگی می‌‌کردند، بیرون راند. پس ما نیز خداوند را که خدای ماست پرستش خواهیم کرد.»

19 یوشع به مردم گفت: «امّا ممکن است شما نتوانید خداوند را پرستش کنید، او خدای مقدّس و غیور است. او گناهان شما را نمی‌بخشد.

20 اگر خداوند را ترک کنید و خدایان بیگانه را بپرستید، او از شما رو می‌گرداند و شما را مجازات می‌‌کند و با وجود همهٔ خوبی‌هایی که در حق شما کرده است، بازهم شما را از بین می‌‌برد.»

21 مردم به یوشع گفتند: «خیر، ما خداوند را پرستش خواهیم کرد.»

22 آنگاه یوشع به آنها گفت: «خودتان شاهد باشید که خداوند را برای پرستش اختیار کردید.»

آنها جواب دادند: «بلی، ما شاهد هستیم.»

23 یوشع گفت: «پس خدایان بیگانه را که با خود دارید، ترک کنید و دلهایتان را به خداوند خدای اسرائیل بسپارید.»

24 مردم به یوشع گفتند: «ما خداوند خدای خود را پرستش خواهیم کرد و از اوامر او اطاعت خواهیم کرد.»

25 پس یوشع در همان روز در شکیم، با مردم پیمان بست و احکام و قوانینی برای ایشان وضع کرد.

26 یوشع همهٔ آنها را در کتاب دستورات خدا نوشت. بعد سنگ بزرگی برداشت و در زیر درخت بلوط، در جایگاه مقدّس خداوند قرار داد.

27 سپس یوشع به مردم گفت: «این سنگ شاهد ماست، زیرا همهٔ سخنانی را که خداوند به ما گفت شنید. بنابراین، این سنگ شاهد است و اگر شما از خدا سرپیچی کنید، این سنگ برضد شما شهادت خواهد داد.»

28 آنگاه یوشع مردم را مرخّص نمود و هرکس به سرزمین خود بازگشت.

مرگ یوشع و العازار

29 مدّتی بعد، یوشع پسر نون، خدمتگزار خداوند در سن صد و ده سالگی در گذشت.

30 او را در زمین خودش در تمنه سارح که در کوهستان افرایم، در شمال کوه جاعش است به خاک سپردند.

31 بنی‌اسرائیل در طول زندگانی یوشع و همچنین رهبران قوم، که بعد از مرگ او زنده بودند و همهٔ کارهایی را که خداوند برای قوم اسرائیل کرده بود، با چشم خود دیده بودند، به خداوند وفادار ماندند.

32 استخوانهای یوسف را که مردم اسرائیل از مصر با خود آورده بودند در شکیم، در جایی که یعقوب از پسران حمور به قیمت یکصد سکّهٔ نقره خریده بود، دفن کردند. این زمین جزو زمینهای فرزندان یوسف بود.

33 العازار پسر هارون نیز مُرد و در جبعه، در کوهستان افرایم، در شهری که به پسرش فینحاس تعلّق داشت به خاک سپرده شد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JOS/24-e545ee9f9916b32e83cb0163d544809f.mp3?version_id=181—

Categories
داوران

داوران ‮معرّفی کتاب‬

معرّفی کتاب

کتاب داوران، شرح وقایعی از تاریخ بنی‌اسرائیل، از زمان ورود آنان به کنعان، تا زمان استقرار پادشاهی است. این وقایع، دربارهٔ حکومت قهرمانان ملّی است که آنان را «داوران» می‌نامیدند، اکثر آنها فرماندهان نظامی بودند، نه قاضی. یکی از معروفترین آنها سامسون است که شرح کارهای وی در فصلهای 13-16 نوشته شده است.

بزرگترین درس این کتاب این است که زندگی بنی‌اسرائیل بستگی به اطاعت آنان از خدا داشت. زمانی که نافرمانی می‌کردند، دچار فلاکت می‌شدند. مهمتر آن که حتّی وقتی قوم نسبت به خدا بی‌وفا بودند و دچار فلاکت می‌شدند، خدا همیشه حاضر بود که وقتی آنان توبه کنند و دوباره به سوی او بازگردند، آنها را نجات بخشد.

تقسیم‌بندی کتاب

اتّفاقات تا زمان وفات یوشع 1:1-2:10

داوران اسرائیل 2:11-16:31

وقایع گوناگون 17:1-21:25

Categories
داوران

داوران 1

جنگ طایفه یهودا و شمعون با ادونی بازق

1 بعد از وفات یوشع، قوم اسرائیل از خداوند پرسیدند: «اول کدام طایفه باید به جنگ کنعانیان برود؟»

2 خداوند فرمود: «طایفهٔ یهودا باید اول برود. من آن سرزمین را به آنها خواهم سپرد.»

3 طایفهٔ یهودا، به طایفهٔ شمعون گفتند: «شما با ما بیایید تا با کنعانیان بجنگیم و سرزمینی را که متعلّق به ماست تصرّف کنیم، ما نیز به شما کمک می‌کنیم تا سرزمین خود را تصرّف نمایید.» پس سپاهیان شمعون و سپاهیان یهودا با هم به جنگ رفتند.

4 خداوند آنها را بر کنعانیان و فرزیان پیروز ساخت، آنان ده‌هزار نفر از دشمنان خود را در بازق کشتند.

5 سپس ادونی بازق را یافته، با او جنگیدند.

6 ادونی بازق فرار کرد، امّا آنها او را دستگیر نموده، شصت دست و پای او را بریدند.

7 ادونی بازق گفت: «هفتاد پادشاه با شصتهای دست و پا بریده، خرده نانهای سفرهٔ مرا می‌خوردند. اکنون خداوند مرا به سزای کارهایم رسانیده است.» بعد او را به اورشلیم آوردند و او در آنجا مُرد.

تسخیر اورشلیم و حبرون به دست طایفهٔ یهودا

8 سپاهیان یهودا اورشلیم را تصرّف کردند و ساکنان آن را با شمشیر کشتند و شهر را آتش زدند.

9 سپس به جنگ کنعانیان که در کوهستان، در جنوب و در کوهپایه‌ها زندگی می‌کردند، رفتند.

10 بعد با کنعانیان ساکن حبرون، که قبلاً قریت اربع نامیده می‌شد، جنگ کردند و خاندانهای شیشای، اخیمان و تلمای را شکست دادند.

تسخیر دبیر توسط عتنئیل

11 از آنجا به شهر دبیر حمله کردند. (نام دبیر پیش از آن قریت سفیر بود.)

12 کالیب گفت: «هرکسی که قریت سفیر را تسخیر کند من دختر خود، عکسه را به او می‌دهم.»

13 عتنئیل، پسر قناز برادر کوچکتر کالیب، آن شهر را تسخیر کرد و کالیب عکسه دختر خود را به او داد.

14 وقتی نزد او آمد، عنتئیل او را تشویق کرد که از پدرش کالیب، یک مزرعه بخواهد. عکسه از الاغ خود پایین آمد و کالیب از او پرسید: «چه می‌خواهی؟»

15 عکسه گفت: «به من یک هدیه بده. چون زمینی که به من داده‌ای، سرزمینی خشک و بی‌آب است، پس چند چشمهٔ آب نیز به من بده.» پس کالیب چشمه‌های بالا و پایین را به او داد.

پیروزی طایفه‌های یهودا و بنیامین

16 فرزندان قینی، پدر زن موسی، با طایفهٔ یهودا از اریحا به بیابان یهودا که در جنوب عَراد است رفتند و با مردم آنجا زندگی کردند.

17 بعد مردان یهودا، به همراهی مردان شمعون، به جنگ کنعانیانِ شهر صَفَت رفتند. آن شهر را بکلّی ویران کردند و نامش را حُرما گذاشتند.

18 سپاهیان یهودا همچنین غَزَّه، اشقلون، عقرون و روستاهای اطراف آنها را تصرّف کردند.

19 خداوند آنها را در تصرّف کوهستان کمک کرد. امّا آنها نتوانستند، ساکنان دشت را بیرون برانند، زیرا آنها ارّابه‌های جنگی آهنی داشتند.

20 شهر حبرون را، طبق دستور موسی، به کالیب دادند و سه خاندان عَناق را از آنجا بیرون راندند.

21 امّا طایفهٔ بنیامین، یبوسیان مقیم اورشلیم را بیرون نراندند، بنابراین آنها تا به امروز، با طایفهٔ بنیامین زندگی می‌کنند.

تسخیر بیت‌ئیل به دست طایفه‌های افرایم و منسی

22 طایفهٔ یوسف هم رفت و به شهر بیت‌ئیل حمله کرد و خداوند با آنها بود.

23 آنها جاسوسانی را به بیت‌ئیل، که اکنون لوز نامیده می‌شود، فرستادند.

24 جاسوسان مردی را دیدند که از شهر خارج می‌شود. آنها نزد او رفتند و گفتند: «اگر راه ورود به شهر را به ما نشان بدهی، ما با تو به خوبی رفتار می‌کنیم.»

25 آن مرد راه را به آنها نشان داد. آنها رفتند و همهٔ مردم شهر را، به غیراز آن مرد و خانواده‌اش کشتند.

26 بعد آن مرد، به سرزمین حِتّیان رفت و در آنجا شهری را آباد کرد و آن را لوز نامید که تا به امروز به همین نام مشهور است.

اقوامی که بنی‌اسرائیل آنها را بیرون نکردند

27 طایفهٔ منسی ساکنان بیت‌شان، تَعَنَک، مجدو، دور، یبلعام و روستاهای اطراف آنها را بیرون نکردند، بنابراین کنعانیان در همان‌جا ماندند.

28 وقتی قوم اسرائیل قویتر شد، آنها را به کارهای اجباری وادار نمود امّا آنها را مجبور به ترک آن سرزمین نکرد.

29 طایفهٔ افرایم هم، کنعانیان مقیم جازَر را بیرون نراندند و ایشان با مردم افرایم به زندگی ادامه دادند.

30 طایفهٔ زبولون هم، ساکنان قطرون و نَهلول را بیرون نکردند، پس کنعانیان در همان‌جا ماندند و بنی‌اسرائیل آنها را به کار اجباری وادار کردند.

31 طایفهٔ اشیر ساکنان شهرهای عکو، صیدون، اَحلَب، اکزیب، حَلبه، عَفیق و رَحوب را، بیرون نکردند،

32 بنابراین، مردم اشیر با کنعانیان ساکن آنجا زندگی می‌کردند.

33 طایفهٔ نفتالی ساکنان شهرهای بیت شمس و بیت عنات را بیرون نکردند و با کنعانیان آن دو شهر زندگی می‌کردند ولی آنها را مجبور کردند که مردم نفتالی را خدمت کنند.

34 امّا اموریان مردم طایفهٔ دان را به کوهستان راندند و به آنها اجازه نمی‌دادند که به دشت بیایند.

35 وقتی‌که اموریان در ایلون، شَعَلبیم و کوه حارَس پراکنده شدند، طایفهٔ یوسف قویتر شدند و آنها را شکست دادند و اموریان را به کارهای اجباری وادر نمودند.

36 سرحد اموریان از گردنه عَقرَبیم تا سالع و بالاتر از آن می‌رسید.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JDG/1-f4809953d057604e10de3c3a268bf257.mp3?version_id=181—

Categories
داوران

داوران 2

فرشتهٔ خداوند در بوکیم

1 فرشتهٔ خداوند، از جلجال به بوکیم رفت و به قوم اسرائیل گفت: «من شما را از مصر به سرزمینی که وعدهٔ مالکیّت آن را به اجدادتان داده بودم، آوردم. به آنها گفتم: هرگز پیمانی را که با شما بسته‌ام، نخواهم شکست.

2 شما هم نباید پیمانی با ساکنان این سرزمین ببندید. باید قربانگاههای آنها را ویران کنید. امّا شما فرمان مرا بجا نیاوردید. چرا این کار را کردید؟

3 پس من هم، آن مردم را، از سر راهتان دور نمی‌کنم؛ بلکه آنها، خاری در پهلوی شما و خدایان آنها، دامی برای شما خواهند بود.»

4 وقتی فرشتهٔ خداوند این سخنان را گفت، تمام مردم اسرائیل با صدای بلند، گریه کردند.

5 پس آنجا را بوکیم نامیدند و به حضور خداوند قربانی کردند.

وفات یوشع

6 یوشع مردم را مرّخص نمود و آنها به جاهایی که برایشان به عنوان ملکیّت تعیین شده بود، رفتند تا آنها را تصرّف کنند.

7 بنی‌اسرائیل در طول زندگانی یوشع و همچنین در زمان حیات رهبران قوم، که همهٔ کارهایی را که خداوند برای قوم اسرائیل کرده بود، با چشم خود دیده بودند، به خداوند وفادار ماندند.

8 یوشع پسر نون، خدمتگزار خداوند در صد و ده سالگی وفات یافت.

9 او را در زمین خودش در تمنه حارس که در کوهستان افرایم، در شمال کوه جاعش بود دفن کردند.

10 پس از مدّتی، آن نسل از دنیا رفتند و نسل دیگری بعد از آنها به وجود آمدند. این نسل نه خداوند را می‌شناختند و نه کارهای او را که برای مردم اسرائیل انجام داده بود، دیده بودند.

بنی‌اسرائیل خداوند را ترک می‌کند

11 بنی‌اسرائیل نسبت به خداوند شرارت ورزید و پرستش بت بعل را آغاز نمود.

12 خداوند خدای اجداد خود را ترک کرد، همان خدایی که آنها را از مصر بیرون آورد. آنها خدایان مردمی را که در همسایگی‌شان زندگی می‌کردند پرستش نموده، در مقابل آنها سجده کردند و به این ترتیب، خداوند را به خشم آوردند.

13 آنها خداوند را ترک کردند و بت بعل و اشتاروت را پرستش نمودند.

14 پس خداوند بر اسرائیل خشمگین شد و آنها را به دست تاراجگران سپرد تا غارت شوند و اسیر دشمنان اطراف خود گردند تا دیگر نتوانند در مقابل دشمن مقاومت کنند.

15 هر جایی که برای جنگ می‌رفتند، دست خداوند برضد ایشان بود و مانع پیروزی آنها می‌گردید، زیرا خداوند از پیش به آنها گفته و قسم خورده بود که این کار را می‌کند.

16 امّا وقتی خداوند وضع رنج‌آور آنها را دید، رهبرانی برای ایشان تعیین کرد تا آنها را از دست تاراجگران، نجات بدهند.

17 امّا بنی‌اسرائیل از این رهبران اطاعت نکردند. آنها خداوند را ترک نموده، بُتها را پرستش نمودند. اجداد آنها از فرمانهای خدا اطاعت می‌کردند، امّا این نسل جدید خیلی زود از انجام آن باز ایستادند.

18 هر زمان که خداوند رهبری را برای بنی‌اسرائیل تعیین می‌کرد، او را کمک می‌نمود و تا زمانی که آن رهبر زنده بود، مردم را از دست دشمنانشان می‌رهانید. خداوند بر آنها رحمت می‌نمود، زیرا آنها به دلیل رنج و مرارت و ظلمی که می‌دیدند، ناله می‌کردند.

19 امّا بعد از آن که آن رهبر فوت می‌کرد، آنها به راههای شرارت‌آمیز خود بازمی‌گشتند و بدتر از اجداد خود عمل می‌کردند. بُتها را پرستش می‌نمودند و در مقابل آنها سجده می‌کردند و به کارهای شرارت‌بار خود ادامه می‌دادند.

20 پس آتش خشم خداوند دوباره شعله‌ور می‌شد و می‌گفت: «چون مردم پیمانی را که با اجدادشان بسته بودم، شکستند و از احکام من پیروی نکردند،

21 من هم آن اقوامی را که بعد از وفات یوشع باقی ماندند، بیرون نمی‌رانم.

22 من آنها را وسیله‌ای برای آزمایش مردم اسرائیل می‌گردانم تا ببینم که آیا مانند اجداد خود، به راه راست می‌روند یا نه.»

23 پس خداوند آن اقوام را در آن سرزمین باقی گذاشت و آنها را بیرون نکرد و به دست یوشع تسلیم ننمود و بعد از مرگ یوشع نیز آنها را فوراً بیرون نکرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JDG/2-6da5649ebba5158185e07ec69a10117a.mp3?version_id=181—