Categories
متّی

متّی ‮معرّفی کتاب‬

معرّفی کتاب

انجیل متّی بشارت می‌دهد كه عیسی نجات‌دهندهٔ موعودی است كه خدا به وسیلهٔ او به تمام وعده‌های خود در عهد عتیق وفا نموده و آنها را به عمل آورده است. این بشارت، فقط برای قوم یهود نیست، بلكه برای تمام مردم دنیاست.

متّی با دقّت خاصّی انجیل خود را با تولّد عیسی مسیح شروع می‌كند و با تعمید و آزمایش‌های او ادامه می‌دهد. سپس به موعظه‌ها و تعالیم و معجزات او در نواحی جلیل می‌پردازد. سپس وقایع مسافرتهای مسیح از جلیل به اورشلیم و در آخر، واقعهٔ هفتهٔ آخر مسیح و مصلوب شدن و قیام او از مردگان را شرح می‌دهد. این انجیل عیسی را معلّم بزرگی معرّفی می‌كند كه می‌تواند قوانین خدا را تشریح و تفسیر نماید و دربارهٔ ملكوت خدا تعلیم دهد.

متّی تعالیم عیسی مسیح را در این انجیل به پنج قسمت تقسیم می‌کند:

1- موعظهٔ سر كوه كه شامل شخصیّت، وظایف، امتیازات و سرنوشت شهروندان پادشاهی آسمان می‌باشد (فصلهای 5-7)

2- دستورات به دوازده شاگرد دربارهٔ مأموریت آنان (فصل 10)

3- مثلها دربارهٔ ملكوت خدا (فصل 13)

4- تعالیم دربارهٔ شاگرد بودن (فصل 18)

5- دربارهٔ پایان زمان حاضر و آمدن ملكوت خدا (فصلهای 24 و 25)

تقسیم‌بندی كتاب

شجره‌نامه و تولّد عیسی مسیح 1:1-2:23

رسالت یحیای تعمید‌دهنده 3:1-12

تعمید و آزمایشهای عیسی 3:13-4:11

خدمات عمومی عیسی در جلیل 4:12-18:35

از جلیل تا اورشلیم 19:1-20:34

هفتهٔ آخر در اورشلیم و اطراف آن 21:1-27:66

رستاخیز و ظهور عیسی 28:1-20

Categories
متّی

متّی 1

شجره‌نامهٔ عیسی مسیح

1 شجره‌نامهٔ عیسی مسیح، پسر داوود، پسر ابراهیم:

2 ابراهیم پدر اسحاق بود و اسحاق پدر یعقوب و یعقوب پدر یهودا و برادران او بود

3 و یهودا پدر فارَص و زارَح (از تامار) و فارص پدر حَصرون و حَصرون پدر اَرام

4 و اَرام پدر عمیناداب و عمیناداب پدر نَحشون و نَحشون پدر شَلمون

5 و شلمون پدر بوعَز (از راحاب) و بوعَز پدر عوبید (از روت) و عوبید پدر یَسی

6 و یَسی پدر داوود پادشاه بود.

داوود پدر سلیمان بود (از همسر اوریا)

7 و سلیمان پدر رَحُبعام و رَحبعام پدر اَبیا و اَبیا پدر آسا

8 و آسا پدر یَهوشافاط و یَهوشافاط پدر یورام و یورام پدر عُزیا

9 و عُزیا پدر یوتام و یوتام پدر آحاز و آحاز پدر حزقیا

10 و حزقیا پدر منسی و منسی پدر آمون و آمون پدر یوشیاه بود

11 و یوشیاه پدر یَکُنیا و برادران او بود. در این زمان یهودیان به بابل تبعید شدند.

12 پس از تبعید یهودیان به بابل، یكُنیا پدر شالتیئیل شد و شالتیئیل پدر زروبابل

13 و زروبابل پدر ابیهود و ابیهود پدر ایلیاقیم و ایلیاقیم پدر عازور

14 و عازور پدر صادوق و صادوق پدر یاكین و یاكین پدر ایلیهود

15 و ایلیهود پدر العازار و العازار پدر مَتان و مَتان پدر یعقوب

16 و یعقوب پدر یوسف شوهر مریم بود و مریم عیسی ملقّب به مسیح را به دنیا آورد.

17 به این ترتیب از ابراهیم تا داوود چهارده نسل، و از داوود تا تبعید یهودیان به بابِل چهارده نسل و از زمان تبعید تا مسیح چهارده نسل است.

تولّد عیسی

18 تولّد عیسی مسیح چنین بود: مریم مادر او كه به عقد یوسف درآمده بود، قبل از آنكه به خانهٔ شوهر برود به وسیلهٔ روح‌القدس آبستن شد.

19 یوسف كه مرد نیكوكاری بود و نمی‌خواست مریم را در پیش مردم رسوا كند، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود.

20 یوسف هنوز در این فكر بود، كه فرشتهٔ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: «ای یوسف پسر داوود، از بردن مریم به خانهٔ خود نترس. زیرا آنچه در رحم اوست از روح‌القدس است.

21 او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی خواهی نامید؛ زیرا او قوم خود را از گناهانشان رهایی خواهد داد.»

22 این‌همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیلهٔ نبی اعلام فرموده بود به انجام برسد:

23 «باکره‌ای آبستن شده، پسری خواهد زایید كه

عمانوئیل -‌یعنی خدا با ما- خوانده خواهد شد.»

24 یوسف از خواب بیدار شد و طبق دستور فرشتهٔ خداوند عمل نمود و مریم را به خانهٔ خود آورد.

25 امّا تا زمانی‌که مریم پسر خود را به دنیا نیاورد، با او همبستر نشد و كودک را عیسی نام نهاد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/1-d3538443d957668a3441ce22448f0a1a.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 2

آمدن مجوسیان از مشرق زمین

1 عیسی در زمان زمامداری هیرودیس پادشاه، در بیت‌لحم یهودیه تولّد یافت. پس از تولّد او مجوسیانی از مشرق زمین به اورشلیم آمده

2 پرسیدند: «كجاست آن نوزاد که پادشاه یهود است؟ ما طلوع ستارهٔ او را دیده و برای پرستش او آمده‌ایم.»

3 وقتی هیرودیس پادشاه این را شنید، بسیار مضطرب شد و تمام مردم اورشلیم نیز در اضطراب فرو رفتند.

4 او جلسه‌ای با شركت سران كاهنان و علمای قوم یهود تشكیل داد و دربارهٔ محل تولّد مسیح موعود از ایشان پرسید.

5 آنها جواب دادند: «در بیت‌لحم یهودیه، زیرا در كتاب نبی چنین آمده است:

6 ‘ای بیت‌لحم، در سرزمین یهودیه،

تو به هیچ وجه از سایر فرمانروایان یهودا كمتر نیستی،

زیرا از تو پیشوایی ظهور خواهد كرد

كه قوم من اسرائیل را رهبری خواهد نمود.’»

7 آنگاه هیرودیس از مجوسیان خواست به طور محرمانه با او ملاقات كنند و به این ترتیب از وقت دقیق ظهور ستاره آگاه شد.

8 بعد از آن، آنها را به بیت‌لحم فرستاده گفت: «بروید و با دقّت به دنبال آن كودک بگردید و همین‌که او را یافتید به من خبر دهید تا من هم بیایم و او را پرستش نمایم.»

9 آنان بنا به فرمان پادشاه حركت كردند و ستاره‌ای كه طلوعش را دیده بودند، پیشاپیش آنان می‌رفت تا در بالای مكانی كه كودک در آن بود، توقّف كرد.

10 وقتی ستاره را دیدند، بی‌نهایت خوشحال شدند.

11 پس به آن خانه وارد شدند و كودک را با مادرش مریم دیده و به روی در افتاده او را پرستش كردند. آنگاه صندوقهای خود را باز كردند و هدایایی شامل طلا و كُندُر و مُرّ به او تقدیم نمودند.

12 چون در عالم خواب به آنان اخطار شد كه به نزد هیرودیس بازنگردند، از راهی دیگر به وطن خود برگشتند.

فرار به مصر

13 پس از رفتن آنان فرشتهٔ خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده گفت: «برخیز، كودک و مادرش را بردار و به مصر فرار كن و تا وقتی‌که به تو بگویم در آنجا بمان، زیرا هیرودیس می‌خواهد كودک را پیدا كند و به قتل برساند.»

14 پس یوسف برخواست و مادر و طفل را برداشته، در همان شب عازم مصر شد

15 و تا وقت مرگ هیرودیس در آنجا ماند و به این وسیلهٔ سخنی كه خداوند به زبان نبی فرموده بود، تحقّق یافت كه: «پسر خود را از مصر فراخواندم.»

قتل عام اطفال

16 وقتی هیرودیس متوجّه شد كه مجوسیان او را فریب داده‌اند، بسیار غضبناک شد و فرمان قتل عام پسران دو ساله و كمتر را در بیت‌لحم و تمام حومهٔ آن طبق تاریخی كه از مجوسیان جویا شده بود، صادر كرد.

17 به این ترتیب كلماتی كه به وسیلهٔ ارمیای نبی بیان شده بود، به حقیقت پیوست:

18 «صدایی در رامه به گوش رسید.

صدای گریه و ماتم عظیم.

راحیل برای فرزندان خود گریه می‌کرد

و تسلّی نمی‌پذیرفت

زیرا آنان از بین رفته‌اند.»

بازگشت از مصر

19 پس از درگذشت هیرودیس، فرشتهٔ خداوند در مصر در عالم خواب به یوسف ظاهر شده

20 به او گفت: «برخیز، كودک و مادرش را بردار و به سرزمین اسرائیل روانه شو زیرا آن کسانی‌که قصد جان كودک را داشتند درگذشته‌اند.»

21 پس او برخاسته كودک و مادرش را برداشت و به سرزمین اسرائیل برگشت.

22 ولی وقتی شنید كه آركلائوس به جای پدر خود هیرودیس در یهودیه به فرمانروایی رسیده است، ترسید كه به آنجا برود و چون در خواب به او وحی رسید، به سرزمین جلیل رفت

23 و در‌ آنجا در شهری به نام ناصره ساكن شد. به این طریق پیشگویی انبیا كه گفته بودند: «او ناصری خوانده خواهد شد.» تحقّق یافت.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/2-e2e22408db10474e81e9429724c1d082.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 3

موعظهٔ یحیای تعمید‌دهنده

1 در آن زمان یحیای تعمید‌دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و تعلیم داده می‌گفت:

2 «توبه كنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک است.»

3 یحیی همان كسی است كه اشعیای نبی دربارهٔ او می‌گوید:

«مردی در بیابان فریاد می‌زند:

راه خداوند را آماده سازید

و مسیر او را راست گردانید.»

4 لباس یحیی از پشم شتر بود و كمربندی چرمی به كمر می‌بست و خوراكش ملخ و عسل صحرایی بود.

5 مردم از اورشلیم و تمام یهودیه و نواحی رود اردن نزد او می‌آمدند

6 و به گناهان خود اعتراف می‌کردند و در رود اردن از او تعمید می‌گرفتند.

7 وقتی یحیی دید بسیاری از فریسیان و صدوقیان برای تعمید آمده‌اند به آنان گفت: «ای مارها چه کسی شما را آگاه كرد تا از غضب آینده بگریزید؟

8 پس کارهایی را كه شایستهٔ توبه باشد، انجام دهید.

9 در این فكر نباشید كه پدری مانند ابراهیم دارید. بدانید كه خدا قادر است از این سنگها برای ابراهیم فرزندانی بیافریند.

10 اكنون تیشه بر ریشهٔ درختان گذاشته شده و هر درختی كه میوهٔ خوب به بار نیاورد بریده و در آتش افكنده خواهد شد.

11 من شما را با آب تعمید می‌دهم و این تعمید نشانهٔ توبه شماست ولی کسی‌که بعد از من می‌آید، از من تواناتر است و من لایق آن نیستم كه حتّی کفشهای او را بردارم. او شما را با روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد.

12 او چنگال خود را در دست گرفته و خرمن خود را پاک خواهد كرد. گندم را در انبار جمع می‌کند، ولی كاه را در آتش خاموش نشدنی خواهد سوزانید.»

تعمید عیسی

13 در آن وقت عیسی از جلیل به رود اردن نزد یحیی آمد تا از او تعمید بگیرد.

14 یحیی سعی کرد او را از این کار باز دارد و گفت: «آیا تو نزد من می‌آیی؟ من احتیاج دارم از تو تعمید بگیرم.»

15 عیسی در جواب گفت: «بگذار فعلاً این‌طور باشد، زیرا به این وسیله احكام شریعت را بجا خواهیم آورد.» پس یحیی قبول كرد.

16 عیسی پس از تعمید، فوراً از آب بیرون آمد. آنگاه آسمان گشوده شد و او روح خدا را دید كه مانند كبوتری نازل شده به سوی او می‌آید.

17 و صدایی از آسمان شنیده شد كه می‌گفت: «این است پسر عزیز من كه از او خشنودم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/3-bdf8576c78b300bb05e75ed519c7354e.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 4

آزمایشهای سه‌گانه

1 آنگاه روح، عیسی را به بیابان برد تا ابلیس او را در مقابل وسوسه‌ها امتحان كند.

2 عیسی چهل شبانه‌روز، روزه گرفت و سرانجام گرسنه شد.

3 در آن وقت وسوسه كننده به او نزدیک شده گفت: «اگر تو پسر خدا هستی بگو این سنگها نان بشود.»

4 عیسی در جواب گفت: «کتاب‌مقدّس می‌فرماید:

‘زندگی انسان فقط بسته به نان نیست،

بلكه به هر كلمه‌ای كه خدا می‌فرماید.’»

5 آنگاه ابلیس او را به شهر مقدّس برده بر روی كنگرهٔ معبد بزرگ قرار داد

6 و به او گفت: «اگر تو پسر خدا هستی خود را از اینجا به پایین بینداز زیرا کتاب‌مقدّس می‌فرماید:

‘او به فرشتگان خود فرمان خواهد داد

و آنان تو را با دستهای خود خواهند گرفت

مبادا پایت به سنگی بخورد.’»

7 عیسی جواب داد: «کتاب‌مقدّس همچنین می‌فرماید: ‘خداوند خدای خود را امتحان نكن.’»

8 بار دیگر ابلیس او را بر بالای كوه بسیار بلندی برد و تمامی ممالک جهان و شكوه و جلال آنها را به او نشان داد

9 و گفت: «اگر نزد من سجده کنی و مرا بپرستی، همهٔ اینها را به تو خواهم داد.»

10 عیسی به او فرمود: «دور شو ای شیطان، کتاب‌مقدّس می‌فرماید: ‘باید خداوند خدای خود را بپرستی و فقط او را خدمت نمایی.’»

11 آنگاه ابلیس عیسی را ترک نموده و فرشتگان آمده، او را خدمت كردند.

شروع كار عیسی در جلیل

12 وقتی عیسی شنید كه یحیی بازداشت شده است به استان جلیل رفت.

13 ولی در شهر ناصره نماند بلكه به كفرناحوم كه در كنار دریای جلیل و در نواحی زبولون و نفتالی واقع است رفت و در آنجا ماندگار شد.

14 با این كار سخنان اشعیای نبی تحقّق یافت كه می‌فرماید:

15 «زبولون و نفتالی،

سرزمینهایی كه در مسیر دریا و آن‌سوی اردن هستند.

جلیل در قسمت بیگانگان.

16 قومی كه در تاریكی به سر می‌برند

نور عظیمی خواهند دید

و بر آنانی كه در سرزمین سایهٔ مرگ ساكنند

نوری خواهد درخشید.»

17 عیسی از آن روز به اعلام پیام خود پرداخت و گفت: «توبه كنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک است.»

دعوت چهار ماهیگیر

18 وقتی عیسی در كنار دریای جلیل قدم می‌زد، دو برادر یعنی شمعون ملقّب به پطرس و برادرش اندریاس را دید كه تور به دریا می‌انداختند زیرا آنها ماهیگیر بودند.

19 عیسی به ایشان فرمود: «دنبال من بیایید تا شما را صیّاد مردم گردانم.»

20 آن دو نفر فوراً تورهایشان را گذاشته به دنبال او رفتند.

21 عیسی از آنجا قدری جلوتر رفت و دو برادر دیگر یعنی یعقوب زِبدی و برادرش یوحنا را دید كه با پدر خود زِبدی در قایق نشسته، مشغول آماده كردن تورهای خود بودند. عیسی آنها را نزد خود خواند

22 و آنها فوراً قایق و پدرشان را ترک كرده به دنبال او رفتند.

تعالیم و خدمات عیسی

23 عیسی در تمام جلیل می‌گشت، در کنیسه‌های آنها تعلیم می‌داد و مژدهٔ پادشاهی خدا را اعلام می‌کرد و بیماری‌ها و ناخوشی‌های مردم را شفا می‌بخشید.

24 او در تمام سوریه شهرت یافت و تمام کسانی را كه به انواع امراض و دردها مبتلا بودند و دیوانگان و مصروعان و مفلوجان را نزد او می‌آوردند و او آنان را شفا می‌بخشید.

25 جمعیّت زیادی نیز از جلیل و دكاپولس، از اورشلیم و یهودیه و از آن‌سوی اردن به دنبال او روانه شدند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/4-a7f7960f7eabf5e16dd574e5a440b4f3.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 5

موعظهٔ سر كوه

1 وقتی عیسی جمعیّت زیادی را دید، به بالای كوهی رفت و در آنجا نشست و شاگردانش به نزد او آمدند

2 و او دهان خود را گشوده به آنان چنین تعلیم داد:

خوشبختی واقعی

3 «خوشا به حال کسانی‌که از فقر روحی خود آگاهند

زیرا، پادشاهی آسمان از آن ایشان است.

4 «خوشا به حال ماتم‌زدگان،

زیرا ایشان تسلّی خواهند یافت.

5 «خوشا به حال فروتنان،

زیرا ایشان مالک جهان خواهند شد.

6 «خوشا به حال کسانی‌که گرسنه و تشنهٔ نیكی خدایی هستند،

زیرا ایشان سیر خواهند شد.

7 «خوشا به حال رحم‌كنندگان،

زیرا ایشان رحمت را خواهند دید.

8 «خوشا به حال پاکدلان،

زیرا ایشان خدا را خواهند دید.

9 «خوشا به حال صلح‌كنندگان،

زیرا ایشان فرزندان خدا خوانده خواهند شد.

10 «خوشا به حال کسانی‌که در راه نیكی آزار می‌بینند،

زیرا پادشاهی آسمان از آن ایشان است.

11 «خوشحال باشید اگر به‌خاطر من به شما اهانت می‌کنند و آزار می‌رسانند و به ناحق هرگونه افترایی به شما می‌زنند.

12 خوشحال باشید و بسیار شادی كنید، زیرا پاداش شما در آسمان عظیم است، چون همین‌طور به انبیای قبل از شما نیز آزار می‌رسانیدند.

نمک و نور

13 «شما نمک جهان هستید ولی هرگاه نمک مزهٔ خود را از دست بدهد، چگونه می‌توان آن را بار دیگر نمكین ساخت؟ دیگر مصرفی ندارد، جز آنكه بیرون ریخته پایمال مردم شود.

14 «شما نور جهان هستید. نمی‌توان شهری را كه بر كوهی بنا شده است، پنهان كرد.

15 هیچ‌کس چراغ روشن نمی‌کند كه آن را زیر سرپوش بگذارد، بلكه آن را بر چراغ‌پایه قرار می‌دهد تا به تمام ساكنان خانه نور دهد.

16 نور شما نیز باید همین‌طور در برابر مردم بتابد تا كارهای نیک شما را ببینند و پدر آسمانی شما را ستایش نمایند.

شریعت

17 «فكر نكنید كه من آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های انبیا را منسوخ نمایم. نیامده‌ام تا منسوخ كنم، بلكه تا به كمال برسانم.

18 یقین بدانید كه تا آسمان و زمین بر جای هستند، هیچ حرف و نقطه‌ای از تورات از بین نخواهد رفت تا همهٔ آن به انجام برسد.

19 پس هرگاه کسی حتّی كوچكترین احكام شریعت را بشكند و به دیگران چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمان پست‌ترین فرد محسوب خواهد شد. حال آنكه هرکس شریعت را نگاه دارد و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.

20 بدانید كه تا نیكی شما از نیكی علما و فریسیان بیشتر نباشد، به پادشاهی آسمان وارد نخواهید شد.

خشم و غضب

21 «شنیده‌اید كه در قدیم به مردم گفته شد: ‘قتل نكن و هرکس مرتكب قتل شود محكوم خواهد شد.’

22 امّا من به شما می‌گویم: هرکس نسبت به برادر خود عصبانی شود، محكوم خواهد شد و هرکه برادر خود را ابلَه بخواند، به دادگاه برده خواهد شد و اگر او را ‘احمق’ بخواند مستوجب آتش جهنم خواهد بود.

23 پس اگر هدیهٔ خود را به قربانگاه ببری و در آنجا به‌خاطر بیاوری كه برادرت از تو شكایتی دارد،

24 هدیهٔ خود را جلوی قربانگاه بگذار و اول برو با برادر خود آشتی كن و آنگاه برگرد و هدیهٔ خویش را تقدیم كن.

25 «با مدّعی خود وقتی‌که هنوز در راه دادگاه هستی صلح نما وگرنه آن مدّعی تو را به دست قاضی خواهد سپرد و قاضی تو را به دست زندانبان خواهد داد و به زندان خواهی افتاد.

26 یقین بدان كه تا ریال آخر را نپردازی، آزاد نخواهی شد.

زِنا

27 «شنیده‌اید كه گفته شده: ‘زنا نكن’

28 امّا من به شما می‌گویم هرگاه مردی از روی شهوت به زنی نگاه كند در دل خود با او زنا كرده است.

29 پس اگر چشم راست تو باعث گمراهی تو می‌شود، آن را بیرون آور و دورانداز؛ زیرا بهتر است كه عضوی از بدن خود را از دست بدهی تا اینكه با تمام بدن به جهنم افكنده شوی.

30 اگر دست راستت تو را گمراه می‌سازد، آن را ببر و دور انداز؛ زیرا بهتر است كه عضوی از بدن خود را از دست بدهی تا اینكه با تمام بدن به جهنم بیفتی.

طلاق

31 «همچنین گفته شده: ‘هرگاه مردی زن خود را طلاق دهد، باید طلاقنامه‌ای به او بدهد.’

32 امّا من به شما می‌گویم: هرگاه کسی زن خود را جز به علّت زنا طلاق دهد، او را به زنا كاری می‌کشاند و هرکس با چنین زنی ازدواج نماید، زنا می‌کند.

سوگند خوردن

33 «همچنین شنیده‌اید كه در قدیم به مردم گفته شده: ‘قسم دروغ نخور و به هر سوگندی كه به نام خداوند یاد کرده‌ای عمل نما.’

34 امّا من می‌گویم به هیچ وجه قسم یاد نكن، نه به آسمان زیرا كه عرش خداست،

35 نه به زمین زیرا كه پای‌انداز اوست، نه به اورشلیم زیرا كه شهر آن پادشاه بزرگ است

36 و نه به سر خود، زیرا قادر نیستی مویی از آن را سیاه یا سفید کنی.

37 سخن شما فقط بلی یا خیر باشد. زیاده بر این از شیطان است.

انتقام

38 «شنیده‌اید كه گفته شده: ‘چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان.’

39 امّا من به شما می‌گویم به کسی‌که به تو بدی می‌کند بدی نكن و اگر کسی بر گونهٔ راست تو سیلی می‌زند، گونهٔ دیگر خود را به طرف او بگردان.

40 هرگاه کسی تو را برای گرفتن پیراهنت به دادگاه بكشاند، كت خود را هم به او ببخش.

41 هرگاه شخصی تو را به پیمودن یک کیلومتر راه مجبور نماید دو کیلومتر با او برو.

42 به کسی‌که از تو چیزی می‌خواهد ببخش و از کسی‌که تقاضای قرض می‌کند، روی نگردان.

مهربانی با دشمن

43 «شنیده‌اید كه: ‘همسایه‌ات را دوست بدار و با دشمن خویش دشمنی كن.’

44 امّا من به شما می‌گویم دشمنان خود را دوست بدارید و برای کسانی‌که به شما آزار می‌رسانند دعا كنید.

45 به این وسیله شما فرزندان پدر آسمانی خود خواهید شد، چون او آفتاب خود را بر بدان و نیكان، یكسان می‌تاباند و باران خود را بر درستكاران و بدكاران می‌باراند.

46 اگر فقط کسانی را دوست بدارید كه شما را دوست دارند، چه اجری دارید؟ مگر باجگیران همین كار را نمی‌كنند؟

47 اگر فقط به دوستان خود سلام كنید چه كار فوق‌العاده‌ای کرده‌اید؟ مگر بی‌دینان همین كار را نمی‌کنند؟

48 پس شما باید كامل باشید همان‌طور كه پدر آسمانی شما كامل است.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/5-ecb3bb0e8e316ba92bac587b171ea0b1.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 6

صدقه دادن

1 «مواظب باشید كه وظایف دینی خود را برای جلب توجّه مردم در انظار دیگران انجام ندهید زیرا اگر چنین كنید، هیچ اجری نزد پدر آسمانی خود ندارید.

2 «پس هرگاه صدقه می‌دهی آن را با ساز و كرنا اعلام نكن، چنانکه ریاكاران در کنیسه‌ها و خیابانها می‌کنند تا مورد ستایش مردم قرار بگیرند. یقین بدانید كه آنان اجر خود را یافته‌اند!

3 و امّا تو، هرگاه صدقه می‌دهی، نگذار دست چپ تو از آنچه دست راستت می‌کند آگاه شود.

4 از صدقه دادن تو کسی باخبر نشود و پدری كه هیچ چیز از نظر او پنهان نیست، اجر تو را خواهد داد.

دعا

5 «وقتی دعا می‌کنید مانند ریاكاران نباشید. آنان دوست دارند در کنیسه‌ها و گوشه‌های خیابانها بایستند و دعا بخوانند تا مردم آنان را ببینند. یقین بدانید كه آنها اجر خود را یافته‌اند!

6 هرگاه تو دعا می‌کنی به اندرون خانهٔ خود برو، در را ببند و در خلوت، در حضور پدر نادیدهٔ خود دعا كن و پدری كه هیچ چیز از نظر او پنهان نیست، اجر تو را خواهد داد.

7 در وقت دعا مانند بت‌پرستان وِردهای بی‌معنی را تكرار نكنید، آنان گمان می‌کنند با تكرار زیاد، دعایشان مستجاب می‌شود.

8 پس مثل ایشان نباشید زیرا پدر شما احتیاجات شما را پیش از آنكه از او بخواهید می‌داند.

9 پس شما این‌طور دعا كنید:

‘ای پدر آسمانی ما،

نام تو مقدّس باد.

10 پادشاهی تو بیاید.

ارادهٔ تو همان‌طور كه در آسمان اجرا می‌شود، در زمین نیز اجرا شود.

11 نان روزانهٔ ما را امروز به ما بده.

12 خطاهای ما را ببخش،

چنانکه ما نیز خطاکاران خود را می‌بخشیم.

13 ما را در وسوسه‌ها میاور بلکه ما را از شریر رهایی ده،

زیرا پادشاهی و قدرت و جلال تا ابدالآباد از آن توست. آمین.’

14 «چون اگر شما خطاهای دیگران را ببخشید پدر آسمانی شما نیز شما را خواهد بخشید.

15 امّا اگر شما مردم را نبخشید پدر آسمانی شما نیز خطاهای شما را نخواهد بخشید.

روزه

16 «وقتی روزه می‌گیرید مانند ریاكاران، خودتان را پریشان نشان ندهید. آنان قیافه‌های خود را تغییر می‌دهند تا روزه‌دار بودن خود را به رُخ دیگران بكشند. یقین بدانید كه آنها اجر خود را یافته‌اند!

17 امّا تو وقتی روزه می‌گیری، سر خود را شانه کُن و صورت خود را بشوی

18 تا مردم از روزهٔ تو باخبر نشوند، بلكه فقط پدر تو كه در نهان است، آن را بداند و پدری كه هیچ چیز از نظر او پنهان نیست، اجر تو را خواهد داد.

گنج آسمانی

19 «گنجهای خود را بر روی زمین، جایی‌که بید و زنگ به آن زیان می‌رساند و دزدان نقب زده آن را می‌دزدند، ذخیره نكنید.

20 بلكه گنجهای خود را در عالم بالا، یعنی در جایی‌که بید و زنگ به آن آسیبی نمی‌رسانند و دزدان نقب نمی‌زنند و آن را نمی‌دزدند، ذخیره كنید.

21 زیرا هرجا گنج توست، دل تو نیز در آنجا خواهد بود.

چراغ بدن

22 «چراغ بدن، چشم است. اگر چشم تو سالم باشد، تمام وجودت روشن است

23 امّا اگر چشم تو سالم نباشد تمام وجودت در تاریكی خواهد بود. پس اگر آن نوری كه در توست تاریک باشد، آن، چه تاریکی عظیمی خواهد بود!

خدا و دارایی

24 «هیچ‌کس نمی‌تواند بندهٔ دو ارباب باشد، چون یا از اولی بدش می‌آید و دومی را دوست دارد و یا به اولی ارادت پیدا می‌کند و دومی را حقیر می‌شمارد. شما نمی‌توانید هم بندهٔ خدا باشید و هم در بند مال.

25 «بنابراین به شما می‌گویم: برای زندگی خود نگران نباشید، كه چه بخورید و یا چه بیاشامید و نه برای بدن خود كه چه بپوشید، زیرا زندگی از غذا و بدن از لباس مهمتر است.

26 به پرندگان نگاه كنید: آنها نه می‌كارند، نه درو می‌کنند و نه در انبارها ذخیره می‌کنند، ولی پدر آسمانی شما روزیِ آنها را می‌دهد. مگر ارزش شما به‌ مراتب از آنها بیشتر نیست؟

27 کدام‌یک از شما می‌تواند با نگرانی ساعتی به عمر خود بیافزاید؟

28 «چرا برای لباس نگران هستید؟ به سوسن‌های صحرا نگاه كنید و ببینید چگونه نمو می‌کنند، آنها نه زحمت می‌کشند و نه می‌ریسند.

29 ولی بدانید كه حتّی سلیمان هم با آن‌همه حشمت و جلالش مثل یكی از آنها آراسته نشد.

30 پس اگر خدا علف صحرا را كه امروز هست و فردا در تنور ریخته می‌شود این‌طور می‌آراید، آیا شما را، ای كم‌ایمانان، بمراتب بهتر نخواهد پوشانید!

31 «پس نگران نباشید و نگویید: ‘چه بخوریم؟ چه بنوشیم؟ و یا چه بپوشیم؟’

32 تمام ملل جهان برای به دست آوردن این چیزها تلاش می‌کنند، امّا پدر آسمانی شما می‌داند كه شما به همهٔ این چیزها احتیاج دارید.

33 شما قبل از هر چیز برای به دست آوردن پادشاهی خدا و انجام خواسته‌های او بكوشید، آن وقت همهٔ این چیزها نیز به شما داده خواهد شد.

34 پس نگران فردا نباشید، نگرانی فردا برای فرداست و بدی امروز برای امروز كافی است.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/6-4f6b9549ce68a3445e0dde82c8d9dc78.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 7

قضاوت دربارهٔ دیگران

1 «دربارهٔ دیگران قضاوت نكنید تا مورد قضاوت قرار نگیرید.

2 همان‌طور كه شما دیگران را محكوم می‌کنید خودتان نیز محكوم خواهید شد. با هر پیمانه‌ای كه به دیگران بدهید، با همان پیمانه عوض خواهید گرفت.

3 چرا پرِ كاهی را كه در چشم برادرت هست می‌بینی، ولی در فكر چوب بزرگی كه در چشم خود داری نیستی؟

4 یا چگونه جرأت می‌کنی به برادر خود بگویی: ‘اجازه بده پر كاه را از چشمت بیرون آورم’ حال آنكه خودت چوب بزرگی در چشم داری.

5 ای ریاكار، اول آن چوب بزرگ را از چشم خود بیرون بیاور، آنگاه درست خواهی دید كه پر كاه را از چشم برادرت بیرون بیاوری.

6 آنچه مقدّس است به سگان ندهید و مرواریدهای خود را جلوی خوکها نریزید. مبادا آنها را زیر پا لگدمال كنند و برگشته شما را بدَرَند.

خواستن، جستجو كردن و كوبیدن

7 «بخواهید، به شما داده خواهد شد. بجویید، پیدا خواهید كرد. در بزنید، در به رویتان باز خواهد شد.

8 چون هرکه بخواهد، به دست می‌آورد و هرکه بجوید، پیدا می‌کند و هرکه در بزند، در به رویش باز می‌شود.

9 آیا كسی در میان شما هست كه وقتی پسرش از او نان بخواهد، سنگی به او بدهد؟

10 و یا وقتی ماهی می‌خواهد، ماری در دستش بگذارد؟

11 پس اگر شما كه انسانهای شریری هستید، می‌دانید چگونه باید چیزهای خوب را به فرزندان خود بدهید، چقدر بیشتر باید مطمئن باشید كه پدر آسمانی شما چیزهای نیكو را به آنانی كه از او تقاضا می‌کنند عطا خواهد فرمود!

12 با دیگران همان‌طور رفتار كنید كه می‌خواهید آنها با شما رفتار كنند. این است خلاصهٔ تورات و نوشته‌های انبیا.

درِ تنگ

13 «از درِ تنگ وارد شوید، زیرا دری كه بزرگ و راهی كه وسیع است به هلاكت منتهی می‌شود و کسانی‌که این راه را می‌پیمایند، بسیارند

14 امّا دری كه به حیات منتهی می‌شود تنگ و راهش دشوار است و یابندگان آن هم، كم هستند.

درخت و میوهٔ آن

15 «از انبیای دروغین برحذر باشید كه در لباس میش به نزد شما می‌آیند، ولی در باطن گرگان درّنده‌اند.

16 آنان را از کارهایشان خواهید شناخت. آیا می‌توان از بوتهٔ خار، انگور و از خاربن، انجیر چید؟

17 همین‌طور درخت خوب میوهٔ خوب به بار می‌آورد و درخت فاسد میوهٔ بد.

18 درخت خوب نمی‌تواند میوهٔ بد به بار آورد و نه درخت بد میوهٔ خوب.

19 درختی كه میوهٔ خوب به بار نیاورد آن را می‌برند و در آتش می‌اندازند.

20 بنابراین شما آنها را از میوه‌هایشان خواهید شناخت.

شما را نمی‌شناسم

21 «نه هرکس كه مرا «خداوندا، خداوندا» خطاب كند به پادشاهی آسمان وارد خواهد شد، بلكه کسی‌که ارادهٔ پدر آسمانی مرا به انجام برساند.

22 وقتی آن روز برسد بسیاری به من خواهند گفت: ‘خداوندا، خداوندا، آیا به نام تو نبوّت نكردیم؟ آیا با ذكر نام تو دیوها را بیرون نراندیم؟ و به نام تو معجزات بسیار نكردیم؟

23 آنگاه آشکارا به آنان خواهم گفت: ‘من هرگز شما را نشناختم. از من دور شوید، ای بدكاران.’

دو خانه

24 «پس کسی‌که سخنان مرا می‌شنود و به آنها عمل می‌کند، مانند شخص دانایی است كه خانهٔ خود را بر سنگ بنا نمود.

25 باران بارید، سیل جاری شد و باد وزیده بر آن خانه فشار آورد، امّا آن خانه خراب نشد زیرا شالودهٔ آن بر روی سنگ بود.

26 «امّا هرکه سخنان مرا بشنود و به آنها عمل نكند مانند شخص نادانی است كه خانهٔ خود را بر روی شن بنا كرد.

27 باران بارید، سیل جاری شد و باد وزیده به آن خانه فشار آورد و آن خانه فرو ریخت و چه خرابی عظیمی بود!»

28 وقتی عیسی این سخنان را به پایان رسانید مردم از تعالیم او متحیّر شدند

29 زیرا او برخلاف روش علما، با اختیار و اقتدار به آنان تعلیم می‌داد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/7-51a772556b31006c43194b19256b6b48.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 8

شفای جذامی

1 وقتی عیسی از كوه پایین آمد جمعیّت زیادی پشت سر او حركت كرد.

2 در این هنگام یک نفر جذامی به او نزدیک شد و پیش او به خاک افتاده گفت: «ای آقا، اگر بخواهی می‌توانی مرا پاک سازی.»

3 عیسی دست خود را دراز كرده او را لمس نمود و گفت: «البتّه می‌خواهم، پاک شو.» و فوراً ‌آن مرد از جذام خود شفا یافت.

4 آنگاه عیسی به او فرمود: «مواظب باش كه چیزی به کسی نگویی، بلكه برو و خودت را به كاهن نشان بده و به‌خاطر شفای خود هدیه‌ای را كه موسی مقرّر كرده است تقدیم كن تا آنها شفای تو را تصدیق نمایند.»

شفای خادم یک سروان رومی

5 وقتی عیسی وارد كفرناحوم ‌شد، یک سروان رومی جلو آمد و با التماس به او گفت:

6 «ای آقا، غلام من مفلوج در خانه افتاده است و سخت درد می‌كشد.»

7 عیسی فرمود: «من می‌آیم و او را شفا می‌دهم.»

8 امّا سروان در جواب گفت: «ای آقا، من لایق آن نیستم كه تو به زیر سقف خانهٔ من بیایی. فقط دستور بده و غلام من شفا خواهد یافت.

9 چون خود من یک مأمور هستم و سربازانی هم زیر دست خویش دارم. وقتی به یكی می‌گویم ‘برو’ می‌رود و به دیگری می‌گویم ‘بیا’ می‌آید و وقتی به نوكر خود می‌گویم: ‘این كار را بكن’ می‌کند.»

10 عیسی از شنیدن این سخنان تعجّب كرد و به مردمی كه به دنبال او آمده بودند فرمود: «به شما می‌گویم كه من چنین ایمانی در میان قوم اسرائیل هم ندیده‌ام.

11 بدانید كه بسیاری از مشرق و مغرب آمده با ابراهیم و اسحاق و یعقوب در پادشاهی آسمان بر سر یک سفره خواهند نشست

12 امّا کسانی‌که برای این پادشاهی تولّد یافتند به بیرون در تاریکی، جایی‌که گریه و فشار دندان است، افكنده خواهند شد.»

13 سپس عیسی به آن سروان گفت: «برو، مطابق ایمانت به تو داده شود.» در همان لحظه غلام او شفا یافت.

شفای بیماران

14 وقتی عیسی به خانهٔ پطرس رفت، مادر زن پطرس را دید كه در بستر خوابیده است و تب دارد.

15 عیسی دست او را لمس كرد. تب او قطع شد و برخاسته به پذیرایی عیسی پرداخت.

16 همین‌که غروب شد، بسیاری از دیوانگان را نزد او آوردند و او با گفتن یک كلمه دیوها را بیرون می‌کرد و تمام بیماران را شفا می‌داد

17 تا پیشگویی اشعیای نبی تحقّق یابد كه گفته بود:

«او ضعفهای ما را برداشت

و مرضهای ما را از ما دور ساخت.»

پیروی از مسیح

18 عیسی جمعیّتی را كه به دورش جمع شده بودند دید و به شاگردان خود دستور داد كه به طرف دیگر دریاچه بروند.

19 یكی از علما پیش آمده گفت: «ای استاد، هرجا كه بروی به دنبال تو می‌آیم.»

20 عیسی در جواب گفت: «روباهان برای خود لانه و پرندگان برای خود آشیانه دارند، امّا پسر انسان جایی ندارد كه در آن بیارامد.»

21 یکی دیگر از پیروان او به او گفت: «ای آقا، اجازه بده اول بروم و پدرم را به خاک بسپارم.»

22 عیسی جواب داد: «به دنبال من بیا و بگذار مردگان، مردگان خود را دفن كنند.»

آرام ساختن دریای توفانی

23 عیسی سوار قایق شد و شاگردانش هم با او حركت كردند.

24 ناگهان توفانی در دریا برخاست به طوری که امواج، قایق را پر می‌ساخت، ولی عیسی در خواب بود.

25 پس شاگردان آمده او را بیدار كردند و با فریاد گفتند: «ای خداوند، ما را نجات بده، ما داریم هلاک می‌شویم.»

26 عیسی گفت: «ای كم‌ایمانان، چرا این‌قدر می‌ترسید؟» و سپس برخاسته با پرخاش به باد و دریا فرمان داد و دریا کاملاً آرام شد.

27 شاگردان از آنچه واقع شد متحیّر شده گفتند: «این چگونه شخصی است كه باد و دریا هم از او اطاعت می‌کنند؟»

شفای دو دیوانه

28 هنگامی‌که عیسی به آن طرف دریا به سرزمین جَدَریان رسید دو دیوانه از میان قبرها بیرون آمده با او روبه‌رو شدند. آنها آن‌قدر خطرناک بودند كه هیچ‌کس جرأت نداشت از آنجا عبور كند.

29 آن دو نفر با فریاد گفتند: «ای پسر خدا، با ما چه كار داری؟ آیا به اینجا آمده‌ای تا ما را قبل از وقت عذاب دهی؟»

30 قدری دورتر از آن محل، یک گلّهٔ بزرگ خوک مشغول چریدن بود

31 و دیوها از عیسی خواهش كرده گفتند: «اگر می‌خواهی ما را بیرون برانی، ما را به داخل آن گلّهٔ خوک بفرست.»

32 عیسی فرمود: «بروید» پس آنها بیرون آمده به داخل خوکها رفتند. تمام آن گلّه از بالای تپّه به دریا هجوم بردند و در آب هلاک شدند.

33 خوک‌بانان پا به فرار گذاشته به شهر رفتند و تمام داستان و ماجرای دیوانگان را برای مردم نقل كردند.

34 در نتیجه تمام مردم شهر برای دیدن عیسی بیرون آمدند و وقتی او را دیدند از او تقاضا كردند كه آن ناحیه را ترک نماید.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/8-24a3e401a039ca55a2c242b6baaee246.mp3?version_id=181—

Categories
متّی

متّی 9

شفای مفلوج

1 عیسی سوار قایق شد و از دریا گذشته به شهر خود آمد.

2 در این وقت چند نفر یک مفلوج را كه در بستر خوابیده بود نزد او آوردند. عیسی ایمان آنان را دیده به آن مرد گفت: «پسرم، دل قوی‌دار، گناهانت آمرزیده شد.»

3 فوراً بعضی از علما پیش خود گفتند «این مرد سخنان كفرآمیز می‌گوید.»

4 عیسی به افكار آنان پی برده گفت: «چرا این افكار پلید را در دل خود می‌پرورانید؟

5 آیا گفتن ‘گناهانت آمرزیده شد’ آسانتر است یا گفتن ‘برخیز و راه برو’؟

6 امّا حالا ثابت خواهم كرد كه پسر انسان بر روی زمین حق آمرزیدن گناهان را دارد.» سپس به آن مفلوج گفت: «برخیز، بستر خود را بردار و به خانه‌ات برو.»

7 آن مرد برخاست و به خانهٔ خود رفت.

8 مردم از دیدن این واقعه بسیار تعجّب كردند و خدا را به‌خاطر عطای چنین قدرتی به انسان شكر نمودند.

دعوت متّی

9 عیسی از آنجا گذشت و در بین راه مردی را به نام متّی دید كه در محل دریافت عوارض نشسته بود. عیسی به او گفت: «به دنبال من بیا.» متّی برخاسته به دنبال او رفت.

10 هنگامی‌که عیسی در خانهٔ او بر سر سفره نشسته بود بسیاری از خطاكاران و باجگیران و اشخاص دیگر آمدند و با عیسی و شاگردانش سر یک سفره نشستند.

11 فریسیان این را دیده به شاگردان عیسی گفتند: «چرا استاد شما با باجگیران و خطاكاران غذا می‌خورد؟»

12 عیسی سخن آنان را شنیده گفت: «بیماران به طبیب احتیاج دارند، نه تندرستان.

13 بروید و معنی این كلام را بفهمید: ‘من رحمت می‌خواهم نه قربانی’ زیرا من نیامدم تا پرهیزكاران را دعوت كنم بلكه گناهكاران را.»

سؤال دربارهٔ روزه

14 شاگردان یحیی نزد عیسی آمده پرسیدند: «چرا ما و فریسیان روزه می‌گیریم ولی شاگردان تو روزه نمی‌گیرند؟»

15 عیسی در جواب گفت: «آیا انتظار دارید دوستان داماد درحالی‌که داماد با ایشان است عزاداری كنند؟ زمانی می‌آید كه داماد از ایشان گرفته می‌شود، در آن روزها روزه خواهند گرفت.

16 «هیچ‌کس لباس كهنه را با پارچهٔ نو و آب‌نرفته وصله نمی‌کند، زیرا در این صورت آن وصله از لباس جدا می‌گردد و پارگی بدتری ایجاد می‌کند.

17 شراب تازه را نیز در مشک كهنه نمی‌ریزند. اگر بریزند مشکها پاره می‌شود، شراب بیرون می‌ریزد و مَشکها از بین می‌رود. شراب تازه را در مشکهای نو می‌ریزند تا هم شراب و هم مشک سالم بماند.»

زنده كردن یک دختر و شفای یک زن

18 عیسی هنوز سخن می‌گفت كه سرپرست یکی از کنیسه‌ها به نزد او آمد و تعظیم كرده گفت: «دختر من همین الآن مُرد، ولی می‌دانم که اگر تو بیایی و بر او دست بگذاری او زنده خواهد شد.»

19 عیسی برخاسته و با او رفت و شاگردانش نیز به دنبال او حركت كردند.

20 در این وقت زنی كه مدّت دوازده سال به خونریزی مبتلا بود از پشت سر عیسی آمد و دامن ردای او را لمس كرد،

21 زیرا پیش خود می‌گفت: «اگر فقط بتوانم ردایش را لمس كنم شفا خواهم یافت.»

22 عیسی برگشت و او را دیده فرمود: «دخترم، دل قوی‌دار. ایمان تو، تو را شفا داده است» و از همان لحظه او شفا یافت.

23 وقتی عیسی به خانهٔ سرپرست كنیسه رسید و نوحه سرایان و مردم وحشت‌زده را دید

24 فرمود: «همه بیرون بروید، این دختر نمرده بلكه در خواب است.» امّا آنها فقط به او می‌خندیدند.

25 وقتی عیسی همه را بیرون كرد به داخل اتاق رفت و دست دختر را گرفت و او برخاست.

26 خبر این واقعه در تمام آن نواحی انتشار یافت.

شفای دو نابینا

27 درحالی‌که عیسی از آنجا می‌گذشت، دو كور به دنبال او رفتند و فریاد می‌کردند «ای پسر داوود، به ما رحم کن»

28 و وقتی او به خانه رسید آن دو نفر نزد او آمدند. عیسی از آنها پرسید: «آیا ایمان دارید كه من قادر هستم این كار را انجام دهم؟» آنها گفتند: «بلی، ای آقا»

29 پس عیسی چشمان آنها را لمس كرد و فرمود: «بر طبق ایمان شما برایتان انجام بشود»

30 و چشمان آنها باز شد. عیسی با اصرار از آنها خواست كه دربارهٔ این موضوع چیزی به کسی نگویند.

31 امّا همین‌که از خانه بیرون رفتند، این اخبار را دربارهٔ عیسی در تمام آن نواحی منتشر كردند.

شفای مرد لال

32 درحالی‌که آن دو نفر بیرون می‌رفتند، شخصی را نزد عیسی آوردند كه لال بود زیرا دیو داشت.

33 عیسی دیو را از او بیرون كرد و زبان او باز شد. مردم از این موضوع بسیار تعجّب كرده گفتند: «چیزی مانند این هرگز در میان قوم اسرائیل دیده نشده است.»

34 امّا فریسیان گفتند: «او به كمک رئیس شیاطین، دیوها را بیرون می‌کند.»

دلسوزی عیسی برای مردم

35 عیسی در تمام شهرها و روستاها می‌گشت و در کنیسه‌ها تعلیم می‌داد و مژدهٔ پادشاهی خدا را اعلام می‌کرد و هر نوع ناخوشی و بیماری را شفا می‌داد.

36 وقتی او جمعیّت زیادی را دید، دلش به حال آنها سوخت زیرا آنان مانند گوسفندان بدون شبان پریشان حال و درمانده بودند.

37 پس به شاگردان خود گفت: «در حقیقت محصول فراوان است ولی كارگر كم.

38 بنابراین شما باید از صاحب محصول درخواست نمایید تا كارگرانی برای جمع‌آوری محصول خود بفرستد.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/MAT/9-0f926ffc6796d022c4d46a7cc6dc15a5.mp3?version_id=181—