Categories
حزقیال

حزقیال 10

جلال خداوند اورشلیم را ترک می‌کند

1 آنگاه نگریستم و بر فراز گنبدی که بالای سر فرشتگان نگهبان بود، چیزی شبیه تختی از یاقوت کبود پدیدار گشت.

2 خدا به مردی که لباس کتانی به تن داشت، فرمود: «در بین چرخها، در زیر موجودات بالدار برو، دستهایت را از زغالهای سوزان پُر کن، آنگاه زغالها را بر روی شهر پراکنده ساز.»

من دیدم که او رفت.

3 هنگامی‌که او رفت، موجودات بالدار در قسمت جنوب معبد بزرگ بودند و ابری حیاط داخلی را پر کرد.

4 نور درخشندهٔ حضور خداوند از موجودات برخاست و بر در دروازهٔ معبد بزرگ قرار گرفت. آنگاه ابری معبد بزرگ را پر کرد و حیاط از نور جلال خداوند می‌درخشید.

5 صدای بالهای موجودات بالدار که تا حیاط بیرونی شنیده می‌شد، شبیه صدای خداوند متعال بود.

6 هنگامی‌که خداوند به مردی که جامهٔ کتانی پوشیده بود، امر کرد تا مقداری آتش از بین چرخهایی که در زیر موجودات بود، بردارد. آن مرد رفت و کنار یکی از چرخها ایستاد.

7 آنگاه یکی از موجودات دست خود را به سوی آتشی که در میان ایشان بود دراز کرد و مقداری در دست مردی که جامهٔ کتانی پوشیده بود، گذاشت. آن مرد آتش را گرفت و بیرون رفت.

8 به نظر می‌رسید که آن موجودات در زیر بالهایشان دستی مانند دست انسان داشتند.

9-10 نگاه کردم و چهار چرخِ هم‌شکل دیدم، هر چرخ در کنار یکی از موجودات بود. چرخها چون سنگهای گرانبها می‌درخشیدند و در درون هر چرخ، چرخ دیگری قرار داشت.

11 این چرخها می‌توانستند به هر طرف حرکت کنند، بدون اینکه دور بزنند. به هر سمتی که چرخ جلویی حرکت می‌کرد، چرخهای دیگر به دنبالش می‌رفتند بدون اینکه دور بزنند.

12 تمام بدنهای آنها، پشت‌ها، دستها، بالها و چرخها پُر از چشم بود.

13 ندایی شنیدم که می‌گفت: «چرخهای گردان.»

14 هر موجود چهار صورت داشت، صورت اول مانند گاو، صورت دوم ‌مانند انسان، سومین صورت چون شیر و چهارمین صورت مانند عقاب بود.

15 موجودات به هوا برخاستند. ایشان همان موجوداتی بودند که در کنار رود خابور دیده بودم.

16 هنگامی‌که موجودات حرکت می‌کردند، چرخها نیز به حرکت می‌آمدند و هرگاه بالهای خود را می‌گشودند و پرواز می‌کردند، چرخها نیز با ایشان بودند.

17 هنگامی‌که ایشان می‌ایستادند، چرخها نیز می‌ایستادند و چون برمی‌خاستند، چرخها نیز برمی‌خاستند؛ چون روح موجودات زنده در آنها بود.

18 آنگاه نور درخشان خداوند از آستانهٔ معبد بزرگ بیرون رفت و بالای سر موجودات قرار گرفت.

19 سپس بالهای خود را گشودند و همان‌طور که چرخها در کنارشان بودند، از زمین برخاستند و در دهانه دروازهٔ شرقی معبد بزرگ توقّف کردند و جلال خدای اسرائیل بر فراز ایشان بود.

20 من آن موجودات را شناختم. آنها همان موجوداتی بودند که در زیر تخت خدای اسرائیل، در کنار رود خابور دیده بودم.

21 هر کدام چهار رو و چهار بال داشت و در زیر هریک از بالهایشان شبیه دست انسان بود.

22 چهره‌های ایشان هم مانند چهره‌هایی بود که در کنار رود خابور دیده بودم. هر کدام از آنها مستقیماً حرکت می‌کرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/10-97cbcef064f39f97714aaa1443ef4162.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 11

داوری رهبران اسرائیل

1 روح خدا مرا برداشت و به دروازهٔ شرقی معبد بزرگ آورد. آنجا در نزدیک دروازه، بیست و پنج مرد بودند و در میان ایشان یازنیا پسر عزور و فلطیا پسر بنایاهو یعنی رهبران قوم را دیدم.

2 خدا به من فرمود: «ای انسان فانی، این مردان توطئه‌های شریرانه‌ای می‌چینند و در این شهر راهنمایی‌های پلید می‌کنند.

3 ایشان می‌گویند: ‘زمان آن نرسیده که خانه‌ها را بسازیم، این شهر چون دیگ است و ما گوشت در آن می‌باشیم.’

4 بنابراین ای انسان فانی، علیه ایشان نبوّت کن.»

5 آنگاه روح خداوند بر من آمد و فرمود که بگو خداوند چنین می‌فرماید: «ای قوم اسرائیل، این سخنی است که می‌گویید، امّا من می‌دانم که چه می‌اندیشید.

6 شما بسیاری را در شهر کشته‌اید. خیابانها را از اجساد پُر کرده‌اید.

7 «بنابراین من، خداوند متعال می‌گویم: کشته‌شدگانی را که در درون دیگ گذاشته‌اید گوشت هستند و این شهر دیگ، امّا شما از آن بیرون آورده خواهید شد.

8 شما از شمشیر ترسیدید، و من شما را به شمشیر می‌سپارم.

9 شما را از شهر بیرون می‌برم و به دست بیگانگان خواهم سپرد و داوری خود را به اجرا خواهم گذاشت.

10 با شمشیر کشته خواهید شد و در مرز اسرائیل شما را داوری خواهم کرد.

11 این شهر مانند دیگی که گوشت را حفظ می‌کند، از شما حفاظت نخواهد کرد. در هر کجای سرزمین اسرائیل باشید شما را مجازات خواهم کرد.

12 آنگاه خواهید دانست که من خداوند هستم و هنگامی‌که از قوانین کشورهای همسایه پیروی می‌کردید، قوانین مرا می‌شکستید و از فرمانهای من سرپیچی می‌کردید.»

13 هنگامی‌که نبوّت می‌کردم، فلطیا پسر بنایا مُرد. پس با صورت بر خاک افتادم و فریاد برآوردم: «ای خداوند متعال، آیا همهٔ بازماندگان اسرائیل را نابود خواهی کرد؟»

وعدهٔ آزادی از اسارت

14 آنگاه خداوند به من فرمود:

15 «ای انسان فانی، خویشاوندان و قوم تو که در اورشلیم هستند، دربارهٔ تو و هموطنانت که در تبعید به سر می‌برید، می‌گویند: ‘آنها از خداوند دور شده‌اند، بنابراین حالا این سرزمین به ما تعلّق دارد.’

16 «بنابراین چنین بگو: خداوند، خدا می‌فرماید: هر چند ایشان را به دوردستها بردم و در میان ملّتها پراکنده ساخته‌ام، امّا در حال حاضر من پناهگاه ایشان هستم.

17 «بنابراین به آنها بگو که من، خداوند متعال چنین می‌گویم، ایشان را از بین مردم و کشورهایی که در آنها پراکنده‌اند، جمع می‌کنم و سرزمین اسرائیل را به آنها می‌دهم.

18 هنگامی‌که بازگردند، تمام بُتهای آلوده و ناپاک را از میان برخواهند داشت.

19 من در ایشان دل و روح تازه‌ای خواهم نهاد و دل سنگی را از جسم ایشان برمی‌دارم و دلی از گوشت به ایشان خواهم بخشید.

20 تا از احکام من پیروی کنند و دستورات مرا بجا آورند. ایشان قوم من خواهند بود و من هم خدای ایشان خواهم بود.

21 امّا کسانی‌که دل ایشان به دنبال پرستش بُتهای نفرت‌انگیز و ناپاک است، آنها را به خاطر آنچه که کرده‌اند، مجازات می‌کنم.

جلال خدا اورشلیم را ترک می‌کند

22 آنگاه موجودات به پرواز درآمدند و چرخها با ایشان رفتند. نور درخشندهٔ حضور خدای اسرائیل بر فراز ایشان بود.

23 سپس جلال خداوند از میان شهر برخاست و بر کوهی که در قسمت شرقی شهر بود، توقّف کرد.

24 روح خدا مرا در رؤیا برداشت و دوباره نزد تبعیدشدگان در بابل برد. در همین جا رؤیای من به پایان رسید.

25 و هرچه را خداوند به من نشان داده بود، به تبعید شدگان گفتم.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/11-e976d70c0a8053d58517e8035c976276.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 12

نمایش تبعید یهودا

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، تو در میان قومی سرکش زندگی می‌کنی که چشم دارند ولی نمی‌بینند. گوش دارند ولی نمی‌شنوند، زیرا ایشان قومی سرکش هستند.

3-5 «ای انسان فانی، توشه‌ای برای رفتن به تبعید آماده کن و در برابر ایشان در روز کوچ کن و به مکانی دیگر برو. شاید بفهمند، اگرچه قومی سرکش هستند. مانند کسی‌که به تبعید برده می‌شود، آماده سفر شو. بار سفرت را در روز ببند و از خانه بیرون ببر تا مردم ببینند و هنگام شب در حضور ایشان دیوار را سوراخ کن و با توشه‌ات از راه آن بیرون برو.

6 در برابر چشمان ایشان توشهٔ خود را روی دوش خود بگذار و آن را در تاریکی حمل کن. رویت را بپوشان تا نبینی که کجا می‌روی. این کار تو اخطاری برای قوم اسرائیل است.»

7 آنچه را که خداوند به من فرموده بود، انجام دادم. توشهٔ خود را در روز، مانند تبعیدشدگان بیرون بردم. هنگام شب با دستان خود دیوار را سوراخ کردم و در پیش چشمان مردم توشهٔ خود را بر دوش گرفته، در تاریکی بیرون رفتم.

8 بامدادان خداوند به من فرمود:

9 «ای انسان فانی، اکنون که قوم سرکش اسرائیل می‌پرسند چه‌کار می‌کنی؟

10 به ایشان بگو که این پیامی ‌است از جانب خداوند متعال به شاهزاده و تمام مردمی که در اورشلیم هستند.

11 به ایشان بگو آنچه تو کرده‌ای نشانه‌ای از رویدادی است که بر ایشان واقع خواهد شد. ایشان آواره و اسیر خواهند گشت.

12 شاهزادهٔ ایشان نیز کوله‌بار خود را در تاریکی بر دوش خواهد نهاد و بیرون خواهد رفت و سوراخی در دیوار خواهد کند تا از آن بیرون برود و روی خود را خواهد پوشاند تا زمین را با چشمان خود نبیند.

13 امّا من تور خود را بر او خواهم گسترد و او را به دام می‌اندازم و او را به شهر بابل خواهم آورد. او آنجا را نخواهد دید، امّا در آنجا خواهد مرد.

14 اطرافیان، مشاوران و محافظان او را در همه‌جا پراکنده خواهم ساخت و شمشیر برهنه در پی ایشان خواهم فرستاد.

15 «هنگامی‌که ایشان را در میان ملّتهای دیگر و کشورهای بیگانه پراکنده سازم، خواهند دانست که من خداوند هستم.

16 من اجازه خواهم داد عدّه کمی‌ از ایشان نجات یابند تا پلیدیهای خود را در میان ملّتهایی که به آنجا می‌روند بیان کنند، آنگاه خواهند دانست که من خداوند هستم.»

نشانه‌های نبی ترسو

17 خداوند به من فرمود:

18 «ای انسان فانی، نان خود را با لرز بخور و آب خویش را با ترس و لرز بنوش.

19 به همهٔ مردم سرزمین بگو، خداوند متعال در مورد ساکنان اورشلیم در سرزمین اسرائیل چنین می‌فرماید: ایشان نان خود را با ترس خواهند خورد و آب خود را با لرز خواهند نوشید.

20 شهرهای آباد، خراب می‌شوند و سرزمینشان متروک می‌گردد و آنگاه خواهند دانست که من خداوند هستم.»

روز داوری به تعویق نمی‌افتد

21 خداوند به من فرمود:

22 «ای انسان فانی، این چیست که زبانزد مردم اسرائیل است: ‘روزها می‌گذرند و پیشگویی‌ها عملی نمی‌شوند؟’

23 اکنون به ایشان بگو من خداوند متعال می‌فرمایم. من به این مَثَل پایان می‌دهم. آن دیگر در اسرائیل تکرار نخواهد شد. به ایشان بگو زمان به وقوع پیوستن نبوّتها فرا رسیده است.

24 «در میان مردم اسرائیل دیگر رؤیاهای دروغ و پیشگویی‌های گمراه کننده نخواهد بود.

25 من خداوند، با ایشان سخن خواهم گفت و هرچه بگویم به وقوع می‌پیوندد. دیگر تأخیری نخواهد شد. در دوران زندگی شما ای سرکشان، آنچه را که به شما هشدار دادم، عملی می‌سازم.»

26 دوباره خداوند به من چنین فرمود:

27 «ای انسان فانی، قوم اسرائیل می‌گویند که رؤیاها و پیشگویی‌های تو در آیندهٔ خیلی دور عملی می‌شوند.

28 بنابراین به ایشان بگو که خداوند متعال چنین می‌فرماید: هیچ کلام من پس از این به تأخیر نخواهد افتاد و خداوند متعال می‌فرماید: کلامی ‌که من می‌گویم روی خواهد داد.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/12-2a20018939ff9e87eafeec752f1396bd.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 13

محکومیّت انبیای دروغین

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، علیه انبیایی که از خیال خود نبوّت می‌کنند، نبوّت کن و بگو: کلام خداوند را بشنوید.»

3 خداوند متعال چنین می‌فرماید: «وای بر انبیای نادانی که از روح خود پیروی می‌کنند و هیچ ندیده‌اند.

4 ای قوم اسرائیل، انبیای شما چون روباهان در ویرانه‌ها هستند.

5 ایشان از دیوارهایی که فرو ریخته‌اند نگهبانی نمی‌کنند و دیوارها را بازسازی نمی‌کنند، بنابراین اسرائیل نمی‌تواند هنگام جنگ در روز خداوند، از خود دفاع کند.

6 رؤیاها و پیشگویی‌های ایشان نادرست و دروغ است. ادّعا می‌کنند که از پیامهای من سخن می‌گویند، امّا من ایشان را نفرستاده‌ام و انتظار دارند حرفهایشان حقیقت پیدا کند.

7 من به ایشان می‌گویم: رؤیاهای شما غلط و پیشگویی‌هایتان دروغ است، امّا باز هم می‌گویید که از زبان من حرف می‌زنید، درحالی‌که من با شما صحبت نکرده‌ام.»

8 بنابراین خداوند متعال به ‌ایشان چنین می‌فرماید: «چون سخن‌های نادرست گفتید و رؤیاهای دروغین دیدید، پس اینک برضد شما خواهم بود.

9 ای انبیایی که رؤیاهای دروغین می‌بینید و پیشگویی‌های گمراه کننده می‌کنید، من شما را مجازات خواهم کرد. شما آنجایی که مردم گرد هم می‌آیند تا تصمیم بگیرند، نخواهید بود. نام شما در فهرست شهروندان اسرائیل نخواهد بود. شما هرگز به سرزمین خود باز نخواهید گشت. آنگاه خواهید دانست که من، خداوند متعال هستم.

10 «انبیا با گفتن اینکه همه‌چیز خوب است، قوم مرا گمراه کرده‌اند. یقیناً همه‌چیز خوب نیست. قوم من دیوار سستی بنا کرده‌اند و انبیا آن را با گِل سفید می‌پوشانند.

11 به انبیا بگو دیوار ایشان فرو خواهد ریخت. من باران سیل‌آسا و تگرگ فرو خواهم باراند و بادهای شدید بر آن خواهند وزید.

12 دیوار فرو خواهد ریخت و همه خواهند پرسید: ‘گِل‌مالی چه فایده‌ای داشت؟’»

13 اینک خداوند متعال چنین می‌فرماید: «در خشم خود، باد شدید، باران سیل‌آسا و تگرگ خواهم فرستاد تا دیوار نابود شود.

14 من دیواری را که ایشان گِل‌اندود کرده‌اند، درهم می‌شکنم و پایهٔ آن را عریان می‌گذارم. دیوار آن فرو خواهد ریخت و همهٔ شما را خواهد کشت. آنگاه همه خواهند دانست که من خداوند هستم.

15 «دیوار و کسانی‌که آن را گل‌اندود کردند، قدرت خشم مرا حس خواهند کرد و آنگاه به شما خواهم گفت دیوار و کسانی‌که آن را گِل‌اندود کردند، نابود شده‌اند؛

16 یعنی همهٔ انبیایی که با اطمینان به اورشلیم می‌گفتند همه‌چیز خوب است، هنگامی‌که چنین نبود.»

17 خداوند فرمود: «اینک ای انسان فانی، روی به سوی زنان قوم خویش کن و علیه زنانی که از افکار خود نبوّت می‌کنند، نبوّت کن.

18 خداوند متعال چنین می‌فرماید:

«وای بر زنانی که برای به دست آوردن قدرت مرگ و زندگی طلسم می‌سازند. شما می‌خواهید قدرت مرگ و زندگی مردم را به دست بگیرید تا به سود خود از آن استفاده کنید؟

19 شما به‌خاطر مشتی جو و چند تکه نان، مرا در برابر قوم خود بی‌حرمت کرده‌اید. شما مردمی را می‌کشید ‌که شایستهٔ مرگ نیستند و کسانی را زنده نگاه می‌دارید که سزاوار زنده بودن نیستند. پس شما به قوم من دروغ می‌گویید و ایشان باور می‌کنند.»

20 بنابراین خداوند متعال می‌فرماید: «من علیه طلسم‌هایی هستم که برای به دست آوردن قدرت مرگ و زندگی به بازویشان می‌بندند. من آنها را از بازوهایشان خواهم درید و من جانهایی را که شما شکار کرده‌اید، چون پرندگان آزاد خواهم کرد.

21 من طلسم‌های شما را پاره خواهم کرد و قوم خود را از دست شما نجات خواهم داد و ایشان چون صید در دست شما نخواهند بود و شما خواهید دانست که من خداوند هستم.

22 «با دروغهای خود، مردم خوبی را که من نمی‌خواهم به آنان صدمه بزنم، دلسرد کرده‌اید. شما از اینکه مردم پلید از بدی دست بکشند جلوگیری می‌کنید و جان ایشان را نجات نمی‌دهید.

23 پس اینک رؤیاهای دروغین و پیشگویی‌های گمراه کنندهٔ شما پایان یافته است. من قوم خود را از زیر قدرت شما نجات می‌دهم تا اینکه بدانید که من خداوند هستم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/13-28cd8dded3ab4f54da174b1cd2d36c13.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 14

خدا بت‌پرستان را محکوم می‌کند

1 گروهی از رهبران نزد من آمدند و نشستند.

2 خداوند به من فرمود:

3 «ای انسان فانی، این مردان بُتهای خود را در دلهایشان جای داده‌اند و گناهانشان موجب لغزش ایشان شده است. چرا از من راهنمایی می‌خواهند؟

4 «بنابراین به ایشان بگو، خداوند متعال چنین می‌فرماید: هر اسرائیلی که قلب خود را به بُتها داده است و خود را به گناه کشانده برای مشورت نزد نبی‌ای می‌آید، من به ایشان پاسخ خواهم داد؛ پاسخی که بُتهای بسیار او سزاوارش هستند.

5 همهٔ این بُتها، قوم اسرائیل را از من روی‌گردان کرده‌اند، امّا با این پاسخ، می‌خواهم ایشان را به سوی خود بازگردانم.

6 «پس به قوم اسرائیل بگو که خداوند متعال می‌فرماید: توبه کنید، از بت‌پرستی دست بکشید و از گناه و کارهای زشت روی برگردانید.

7 «زیرا هرکس چه از قوم اسرائیل و چه بیگانگانی که در اسرائیل ساکن هستند و از من جدا شده‌اند و بُتها را به قلبهای خود راه داده‌اند و گناهان خود را چون مانعی در برابر خود قرار داده‌اند و هنوز نزد نبی‌ می‌روند تا از من راهنمایی بخواهند، من، خداوند پاسخ ایشان را خواهم داد.

8 من علیه این اشخاص خواهم بود، ایشان را نمونه و زبانزد همه می‌کنم و از میان قوم خود برمی‌دارم و خواهید دانست که من خداوند هستم.

9 «اگر نبی‌ای فریب بخورد و سخن دروغ بگوید، به این خاطر است که من، خداوند آن نبی را فریب داده‌ام و دست خود را علیه او برمی‌افرازم و او را از میان قوم اسرائیل بیرون خواهم راند.

10 نبی و کسی‌که با او مشورت می‌کند، هر دو یک مجازات خواهند داشت،

11 تا قوم اسرائیل دیگر از من دور نگردند و با گناهان خود آلوده نگردند. ایشان قوم من خواهند شد و من خدای ایشان.»

نوح، دانیال و ایّوب

12 آنگاه خداوند به من فرمود:

13 «ای انسان فانی، هنگامی‌که سرزمینی بی‌وفا علیه من گناه ورزد و من دست خود را علیه آن بلند کنم و نان ایشان را قطع نمایم، چنان قحطی خواهم فرستاد که انسان و حیوان را یکسان از پای درآورد.

14 حتّی اگر نوح، دانیال و ایّوب در آنجا زندگی می‌کردند، نیکوکاری ایشان فقط می‌توانست جانهای خودشان را نجات دهد. من، خداوند متعال چنین می‌گویم.

15 «یا اگر حیوانات وحشی را بفرستم که آن سرزمین را پایمال و ویران کنند و مردم از ترس حیوانات وحشی از آن عبور نکنند،

16 و اگر آن سه مرد هم در آنجا زندگی می‌کردند، من، خداوند متعال به حیات خود قسم می‌خورم که ایشان نمی‌توانستند، حتّی جانهای فرزندان خود را هم حفظ کنند. تنها ایشان زنده می‌ماندند و آن سرزمین غیر مسکونی می‌گردد.

17 «یا اگر شمشیر را در آن کشور بفرستم تا آنجا را از انسان و حیوان پاک سازد،

18 هرچند آن سه مرد در آنجا باشند، من، خداوند متعال به حیات خود قسم می‌خورم که آنها قادر نخواهند بود حتّی فرزندان خود را هم از مرگ نجات بدهند. آنها می‌توانستند فقط جانهای خود را حفظ کنند.

19 «یا اگر آن سرزمین را دچار طاعون کنم و با خونریزی و کشتن مردم و حیوانات آن خشم خود را بر آن فرو ریزم،

20 حتّی اگر نوح، دانیال و ایّوب در آنجا بودند، من، خداوند متعال به حیات خود سوگند می‌خورم، نمی‌توانستند جان فرزندان خود را نجات دهند و رستگاری ایشان فقط جانهای خودشان را نجات می‌داد.»

21 خداوند متعال چنین می‌فرماید: «من بدترین مجازاتها را یعنی جنگ، گرسنگی، حیوانات وحشی و بیماری را به اورشلیم می‌فرستم تا انسانها و حیوانات آن را یکسان نابود سازند.

22 اگر بعضی از آنها زنده بمانند و فرزندان خود را نجات دهند، به ایشان نگاه کنید و خواهید دید که چه پلید هستند و قانع خواهید شد مجازاتی که بر اورشلیم آوردم عادلانه بوده است.

23 هنگامی‌که رفتار و روشهای ایشان را ببینید، خواهید دانست آنچه انجام داده‌ام بی‌سبب نبوده است.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/14-54745ecbc09695696bbbf1944173b6dc.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 15

تاک بی‌ثمر

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، چوب تاک چه برتری بر چوبهای دیگر دارد و شاخهٔ تاک چه برتری در مقایسه با درختان جنگل؟

3 آیا از چوب آن برای ساختن چیزی استفاده می‌کنند؟ یا از آن میخی برای آویختن چیزی می‌سازند؟

4 وقتی آن را در آتش می‌سوزانند، هنگامی‌که آتش دو سر آن را بسوزاند و میانش نیم سوز شود، آیا سودمند خواهد بود؟

5 هنگامی‌که کامل بود بی‌مصرف بود، اینک که نیم سوز شده، بیش از پیش بی‌مصرف شده است. آیا هرگز می‌توان از آن استفاده کرد؟»

6 بنابراین خداوند متعال می‌فرماید: «چون چوب تاک در میان درختان جنگل که آن را برای سوختن به آتش داده‌ام، همچنین ساکنان اورشلیم را برای سوختن خواهم داد.

7 من علیه ایشان خواهم بود، با وجودی که از آتش خواهند گریخت ولی آتش، ایشان را خواهد سوزاند و وقتی آنها را مجازات کنم، شما خواهید دانست که من خداوند هستم.

8 چون با بی‌وفایی رفتار کرده‌اند، این سرزمین را ویران خواهم ساخت. من، خداوند متعال سخن گفته‌ام.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/15-1de6d8bdaff5ecf022a6dd452ec02652.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 16

اورشلیم بی‌وفا

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، اورشلیم را از کردار بدش آگاه ساز

3 و بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید:

«اصل و تولّد تو از سرزمین کنعان است. پدر تو اموری و مادرت حِتّی بود.

4 در روز تولّد، نافت را نبریدند و با آب شسته نشدی تا پاک شوی. به تو نمک نمالیدند و تو را در پارچه نپیچیدند.

5 چشمی ‌بر تو دلسوزی نکرد تا از روی محبّت این کارها را برایت انجام دهد. در روز تولّدت از تو بیزار بودند و تو را در بیابان انداختند.

6 «هنگامی‌که از کنارت می‌گذشتم، تو را دیدم که در خون غوطه‌ور هستی، به تو گفتم که زنده شو.

7 تو را چون گیاه سالمی ‌پرورش دادم. تو بلندبالا و دوشیزه‌ای متعال گشتی. پستانهایت برآمده و موهایت بلند شد، امّا عریان بودی.

8 «دوباره از کنار تو گذشتم و دیدم که به سن بلوغ رسیده‌ای. گوشهٔ ردای خود را بر تو گستردم و عریانی تو را پوشاندم. با تو سوگند یاد کردم و با تو پیمان بستم و تو از آنِ من شدی.» خداوند متعال چنین می‌فرماید.

9 «آنگاه با آب، خون را از تو شستم و با روغن، تو را تدهین کردم.

10 بر تو جامهٔ قلّابدوزی شده و بر پاهایت کفشهای چرمی ‌مرغوب پوشانیدم و تو را با ردای ابریشمی آراستم.

11 تو را با جواهرات زینت بخشیدم و دستبند به دستت و گردنبند به گردنت آویختم.

12 بینی‌ات را با حلقه، گوشت را با گوشواره و سرت را با تاج زیبایی آراستم.

13 تو جواهرات طلا و نقره داشتی و همواره جامه‌های قلّابدوزی شده و ابریشم بر تن داشتی. نان تو از بهترین آردها درست می‌شد و روغن زیتون و عسل برای خوردن داشتی. زیبایی تو خیره کننده بود و تو ملکه شدی.

14 به‌خاطر زیبایی تو، شهرتت در میان همه ملّتها پراکنده شد، زیرا من به تو زیبایی کامل دادم.» خداوند متعال چنین گفته است.

15 «امّا تو به زیبایی خود اتّکا کردی و به‌خاطر آوازهٔ خود روسپی گشتی و با هر رهگذری روسپیگری نمودی.

16 مقداری از پارچه‌هایت را برای تزئین پرستشگاههای خود استفاده کردی و چون فاحشه‌ای خود را در اختیار همه گذاشتی.

17 همچنین با جواهرات طلا و نقره‌ای که به تو داده بودم، مجسمه‌های مرد ساختی و با آنها روسپیگری کردی.

18 با جامه‌های قلّابدوزی آنها را پوشاندی و روغن و بُخور مرا نزد آنها گذاشتی.

19 به تو خوراک دادم؛ بهترین آرد، روغن زیتون و عسل، امّا تو آنها را برای خشنودی بُتها هدیه کردی.» خداوند متعال چنین گفته است.

20 «فرزندانی را که برای من به دنیا آورده بودی، برای بُتها قربانی نمودی. آیا روسپیگریِ تو کافی نبود

21 که فرزندان مرا کشتی و به عنوان قربانی به بُتها تقدیم کردی؟

22 در هنگام آلودگی و روسپیگری خود، دوران جوانی خود را، هنگامی‌که برهنه در خون خود می‌غلطیدی، به یاد نیاوردی.»

زندگی اورشلیم به عنوان یک روسپی

23 خداوند متعال می‌فرماید: «وای بر تو! وای بر تو! زیرا پس از انجام همهٔ شرارتهای خود،

24 در هر گوشه و کنار، پرستشگاهها ساختی و به روسپیگری پرداختی.

25 در سر هر خیابانی، بنایی ساختی و زیبایی خود را به فحشا گذاشتی و خود را در اختیار هر رهگذری قرار دادی.

26 با همسایگان شهوتران خود، یعنی مصریان، همبستر شدی و با روسپیگری خود خشم مرا برانگیختی.

27 «بنابراین، دست خود را علیه تو بلند نموده و سهم تو را کم کردم و تو را به ارادهٔ دشمنانت تسلیم کردم، یعنی به فلسطینیان که از کردار شرم‌آور تو متنفّر هستند.

28 «چون دیگران نتوانستند تو را ارضاء کنند، به دنبال آشوریان دویدی. تو روسپی ایشان بودی، امّا ایشان نیز نتوانستند تو را ارضاء کنند.

29 تو همچنین برای بابلیان، آن ملّت بازرگان، روسپی بودی، امّا ایشان هم نتوانستند تو را راضی کنند.»

30 خداوند متعال چنین می‌فرماید: «چون روسپی بی‌شرمی‌ هستی، همهٔ این کارها را انجام دادی.

31 در هر خیابان و میدان بتخانه ساختی و روسپیگری کردی، امّا تو چون روسپیان دیگر به‌خاطر پول این کار را نکردی.

32 تو چون زنی هستی که به جای اینکه شوهرش را دوست بدارد با بیگانگان هم‌آغوش می‌شود.

33 همهٔ روسپیان هدیه می‌گیرند، امّا تو هدایای خود را به عاشقانت دادی. به ایشان رشوه دادی تا برای روسپیگری تو از همه‌جا بیایند.

34 پس، تو با روسپیان دیگر فرق داری. کسی به دنبال تو نیامد تا روسپی باشی. کسی به تو پولی نداد بلکه تو به ایشان پول دادی، تو متفاوت بودی!»

خدا اورشلیم را داوری می‌کند

35 پس اینک ای روسپی، ای اورشلیم، سخن خداوند را بشنو.

36 خداوند متعال می‌فرماید: «تو خود را برهنه کردی و چون فاحشه‌ای، خودت را در اختیار عاشقانت و همه بُتهایت قرار دادی و فرزندان خود را کُشتی و قربانی بُتها کردی.

37 بنابراین همهٔ عاشقانت را که از وجودشان لذّت می‌بردی و آنهایی را که معشوق تو بودند و کسانی‌ را که از آنها نفرت داشتی، به دور تو جمع می‌کنم و تو را در برابر آنها برهنه می‌سازم تا عریانی تو را ببینند.

38 تو را به‌خاطر زنا و قتل محکوم می‌کنم و در خشم خود، تو را با مرگ مجازات می‌کنم.

39 تو را به دست ایشان می‌سپارم. ایشان بتخانه‌هایی را که در آن روسپیگری می‌کردی ویران می‌کنند. ایشان لباس و جواهرات تو را خواهند گرفت و تو را برهنه و عریان رها خواهند کرد.

40 «ایشان مردم را برمی‌انگیزند تا تو را سنگسار کنند و تو را با شمشیرهای خود تکه‌تکه خواهند کرد.

41 ایشان خانه‌های تو را خواهند سوزاند و در حضور جماعت زنان تو را مجازات خواهند کرد. من تو را از فحشا و هدیه دادن به عاشقانت بازمی‌دارم.

42 آنگاه خشم من پایان می‌پذیرد و آرام خواهم گرفت، دیگر خشمگین و غیور نخواهم بود.

43 چون تو دوران جوانی خود را به یاد نیاوردی و با کردارت مرا خشمگین نمودی، بنابراین کارهایت را بر سرت می‌آورم.» خداوند متعال چنین فرموده است.

دختر همانند مادر

44 خداوند می‌فرماید: «ای اورشلیم، مردم این مَثَل را دربارهٔ تو خواهند گفت: ‘دختر مانند مادرش است.’

45 براستی تو دختر مادرت هستی، او شوهر و فرزندان خود را رها کرد. تو مانند خواهرانت هستی که از شوهران و فرزندان خود بیزار بودند. مادرت حِتّی و پدرت اموری بود.

46 «خواهر بزرگ تو سامره است که با دختران خود در شمال تو سکونت دارد و خواهر کوچکت سدوم است که با دختران خود در جنوب زندگی می‌کند.

47 تو نه تنها از آنها و کارهای زشتشان تقلید و پیروی کردی، بلکه در مدّت کوتاهی فاسدتر از آنها شدی.

48 «به حیات خودم سوگند که خواهرت سدوم و دخترانش مثل تو به چنین کارهای زشتی دست نزده‌اند.

49 گناه سدوم و دخترانش این بود که چون همه‌چیز را به فراوانی داشتند و در رفاه و آسایش زندگی می‌کردند، مغرور شده بودند و به بینوایان و نیازمندان کمک نمی‌کردند.

50 ایشان مغرور و سرسخت بودند و کارهایی را که من از آنها تنفّر دارم، انجام دادند، پس من ایشان را نابود کردم.

51 «سامره نصف گناهان تو را مرتکب نشد، کارهای زشت تو بمراتب بیشتر از خواهرانت بوده است. فساد تو به حدّی است که در مقایسه با خواهرانت، ایشان بی‌گناه به نظر می‌رسند.

52 اینک باید شرمساری خود را تحمّل کنی، گناهان تو به حدّی از خواهرانت بدتر است که ایشان در کنار تو بی‌گناه به‌نظر می‌رسند. اکنون سرافکنده و خجل شو، زیرا تو باعث می‌شوی که خواهرانت پاک به‌نظر برسند.»

بازسازی سدوم و سامره

53 خداوند به اورشلیم فرمود: «من سدوم، سامره و روستاهایشان را کامروا خواهم ساخت. بله، من تو را هم کامروا خواهم کرد.

54 تو به‌خاطر کارهایی که کرده‌ای باید خجالت بکشی و شرمساری تو به آنها نشان خواهد داد که چه وضع بهتری دارند.

55 بلی، خواهرانت، سدوم و سامره و دخترانشان و همچنین تو با دخترانت دوباره کامیاب خواهید شد.

56 آیا در روزهای غرورت سدوم را مسخره نمی‌کردی؟

57 امّا حالا تو مایهٔ تمسخر اَدوم و فلسطینیان و دخترانشان و همسایگانت شده‌ای و همگی از تو نفرت دارند.

58 پس تو باید به سزای کارهای بد و گناهانت برسی.»

پیمان جاودانی

59 خداوند متعال می‌فرماید: «من مطابق کردارت با تو رفتار خواهم کرد، زیرا سوگندت را فراموش کردی و پیمانت را شکستی.

60 امّا من پیمانی را که در دوران جوانی‌ات با تو بسته بودم، از یاد نمی‌برم و حال با تو پیمانی ابدی می‌بندم.

61 تو به یاد خواهی آورد که چگونه رفتار کرده‌ای و هنگامی‌که خواهران بزرگ و کوچکت را به تو بازگردانم، شرمسار خواهی شد. من اجازه می‌دهم ایشان چون دختران تو باشند، گر‌چه این قسمتی از پیمان من با تو نبود.

62 پیمان خود را با تو تجدید خواهم کرد و آنگاه خواهی دانست که من خداوند هستم.

63 من همه خطاهایت را خواهم ‌بخشید، امّا تو از به یاد آوردن آنها چنان خجالت خواهی کشید که دیگر دهانت را باز نخواهی‌کرد.» خداوند متعال چنین فرموده

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/16-62cbe51b89909c0e5249661d509b7c26.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 17

مثل عقاب و تاک

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، برای قوم اسرائیل مَثَلی بگو و نمونه‌ای ارائه کن.

3 خداوند متعال، چنین می‌فرماید: عقاب بزرگی بود که بالهایی عظیم و گسترده و پرهایی رنگارنگ داشت. او به لبنان پرواز کرد و سر درخت سدر لبنان را شکست

4 و آن را به سرزمین بازرگانی برد و در شهر تاجران گذاشت.

5 آنگاه او بذری از سرزمین شما برداشت و در خاک حاصلخیزی در کنار آب فراوان کاشت. او آن را مانند شاخهٔ بیدی قرار داد.

6 آن جوانه زد و تاکی شد و در روی زمین گسترش یافت. شاخه‌هایش به سوی بالا، به طرف عقاب و ریشه‌هایش در عمق زمین رشد کردند. تاک از شاخه‌ها و برگها پوشیده شده بود.

7 «عقاب بزرگ دیگری بود با بالهای عظیم که پرهای زیادی داشت. اینک تاک، ریشه‌ها و شاخه‌هایش را به سوی او برگردانید به امیدی که بتواند آب بیشتری از زمینی که در آنجا کاشته شده بود، بگیرد.

8 تاک در خاکی نیکو، نزد آبهای بسیار کاشته شده بود تا شاخه‌هایش رشد کند، میوه به بار آورد و تاکی با شکوه گردد.

9 «خداوند متعال چنین می‌فرماید: آیا کامیاب خواهد شد؟ آیا عقاب نخست آن را ریشه‌کن نخواهد کرد؟ و انگورهایش را نخواهد کند؟ و شاخه‌هایش را نخواهد شکست تا پژمرده گردد؟ برای ریشه‌کن ساختن آن نیازی به بازوی نیرومند و ارتش قدرتمند نیست.

10 هنگامی‌که کاشته شد، آیا رشد خواهد کرد؟ هنگامی‌که باد شرقی به آن بوزد، آیا کاملاً در جایی که کاشته شده است، پژمرده نخواهد شد؟»

شرح مَثَل

11 آنگاه خداوند به من فرمود:

12 «اکنون از این سرکشان بپرس آیا معنی این مَثَل را می‌دانند؟ به ایشان بگو پادشاه بابل به اورشلیم آمد و پادشاه و بزرگان را دستگیر کرد و با خود به بابل برد.

13 او یکی از اعضای خاندان سلطنتی را گرفت و با او پیمان بست و او را سوگند داد تا به او وفادار بماند. او همچنین بزرگان سرزمین را با خود برد،

14 تا از شورش دوباره ملّت جلوگیری کند و مطمئن شود که به پیمان خود وفادارند.

15 امّا پادشاه یهودا با فرستادن سفیران خود به مصر، به این امید که ایشان به او اسبها و ارتش بزرگی بدهند، شورش کرد. آیا او پیروز خواهد شد؟ آیا کسی می‌تواند با چنین کاری بگریزد؟ آیا او می‌تواند پیمان را بشکند و بدون مجازات بگریزد؟

16 «به حیات خودم سوگند، براستی این پادشاه در مکانی که پادشاه بابل او را پادشاه کرد، چون سوگند خود را خوار شمرد و پیمانش را شکست، در بابل خواهد مرد.

17 هنگامی‌که بابلیان سنگر درست کنند و شهر را محاصره نمایند تا مردم بسیاری را بکشند، حتّی فرعون و ارتش نیرومندش نیز نخواهند توانست به پادشاه یهودا کمک کنند.

18 او سوگند و پیمان خود را شکست، او همهٔ این کارها را انجام داد و اکنون گریزی برای او نیست.»

19 خداوند متعال می‌فرماید: «به حیات خودم سوگند که او را به‌خاطر شکستن پیمان مجازات خواهم کرد، یعنی پیمانی که به نام من سوگند خورد.

20 من تور خود را می‌گسترانم و او را در دام خواهم افکند. او را به بابل خواهم برد و به‌خاطر خیانتش علیه من او را در آنجا مجازات خواهم کرد.

21 همهٔ سپاهِ گریزانِ او با شمشیر کشته خواهند شد و بازماندگان ایشان در هر سو پراکنده می‌گردند. من خداوند گفته‌ام»

نوید امید خداوند

22 خداوند، خدا چنین می‌فرماید:

«من شاخهٔ نازکی را

از سر درخت سدر بلند خواهم شکست

و آن را در قلّهٔ بلند کوه اسرائیل خواهم کاشت،

23 تا شاخه‌ها از آن بروید و میوه آورد

و درخت سدر با شکوهی گردد.

در زیر آن، هرگونه پرنده زندگی خواهد کرد

و در سایهٔ آن آشیانه خواهند ساخت.

24 تمام درختان سرزمین خواهند دانست

که من خداوند هستم.

درختان بلند را برمی‌اندازم

و درختان کوتاه را بلند می‌کنم.

من درخت سبز را خشک می‌کنم

و درخت خشک را شکوفا می‌سازم.

من، خداوند چنین می‌گویم و آن را انجام خواهم داد.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/17-c4a94eb782537bc784977702a32faa1d.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 18

هرکس مسئول گناه خود می‌باشد

1 خداوند به من فرمود:

2 «منظور شما از تکرار این مَثَل در مورد سرزمین اسرائیل چیست که می‌گویید: ‘والدین غوره خوردند و دندان فرزندان کُند شد.’

3 «به حیات خودم سوگند که بعد از این، در اسرائیل کسی این ضرب‌المثل را به زبان نمی‌آورد.

4 جان همه به من تعلّق دارد، پدر و پسر هر دو به من تعلّق دارند. تنها، کسی‌که گناه ورزد، خواهد مرد.

5 «اگر شخصی نیکوکار، عادل و صادق باشد،

6 بالای کوهها برای پرستش بُتهای قوم اسرائیل نمی‌رود، از گوشت حیوانی که برای بُتها قربانی شده است نمی‌خورد، زن همسایهٔ خود را وسوسه نمی‌کند، با زنی که عادت ماهانه داشته باشد همبستر نمی‌شود،

7 ستم نمی‌کند، وام خود را می‌پردازد، دزدی نمی‌کند، نان خود را به گرسنگان می‌دهد و برهنگان را جامه می‌پوشاند،

8 برای بهره وام نمی‌دهد، پلیدی نمی‌کند، دعاوی را عادلانه قضاوت می‌کند.

9 چنین شخصی از فرمانهای من پیروی می‌کند و قوانین مرا رعایت می‌نماید. او نیکوکار است و خواهد زیست.» خداوند متعال چنین می‌فرماید.

10 «امّا اگر مردی پسری ظالم و خونریز داشته باشد

11 و دست به کارهایی بزند که پدرش هرگز دست نزده است، گوشت حیوانی را که برای بُتها قربانی شده باشد بخورد، زن همسایه را وسوسه کند،

12 به نیازمندان ستم کند، دزدی نماید، وام خود را نپردازد، بت‌پرستی نماید و پلیدی کند، به پرستشگاه بُتها برود،

13 بهره و گرو بگیرد، آیا او زنده خواهد ماند؟ نه، زنده نخواهد ماند. او که چنین کارهای پلیدی را کرده است، براستی خواهد مرد و خونش به گردن خودش است.

14 «امّا اگر این مرد، پسری داشته باشد و گناهان پدر خود را ببیند و مانند او رفتار نکند،

15 از گوشت حیوانی که برای بُتها قربانی شده باشد نخورد و بُتهای قوم اسرائیل را نپرستد، زن همسایه را وسوسه نکند،

16 به کسی بدی نکند، بزور گرویی نگیرد، دزدی نکند، بلکه نان خود را به گرسنه بدهد و برهنه را جامه بپوشاند،

17 پلیدی نکند و برای بهره، وام ندهد. او قوانین مرا مراعات ‌کند و از فرمانهای من پیروی کند، او به‌خاطر گناهان پدرش نخواهد مُرد، بلکه براستی خواهد زیست.

18 ولی پدرش به‌خاطر فریب دادن و دزدی از برادرانش و به سبب بدی کردن در میان قومش و به‌خاطر خطاهایش خواهد مرد.

19 «امّا شما می‌پرسید: ‘چرا پسر به‌خاطر گناهان پدرش مجازات نمی‌شود؟’ پاسخ این است که پسر آنچه را درست و نیکو بود، انجام داد. او قوانین مرا نگاه داشت و از آنها به دقّت پیروی کرد پس براستی زنده خواهد ماند.

20 فقط همان کسی‌که گناه می‌کند می‌میرد. فرزند به‌خاطر گناه پدر جزا نمی‌بیند و نه پدر به‌خاطر گناه فرزند مجازات می‌شود. شخص نیکوکار به‌خاطر کارهای نیک خودش پاداش می‌گیرد و شخص بدکار به کیفر گناه خودش می‌رسد.

21 «امّا اگر مردان شریر از همهٔ گناهانی که ورزیده بودند، بازگردند و همهٔ احکام مرا نگاه دارند و آنچه را مطابق قانون و نیک است انجام دهند، البتّه زنده خواهند ماند و نخواهند مرد.

22 همهٔ گناهانشان بخشیده خواهد شد و زنده می‌مانند، زیرا ایشان به نیکویی عمل کرده‌اند.

23 آیا گمان می‌کنید که من از مردن شخص گناهکار خوشحال می‌شوم؟ به هیچ وجه! بلکه برعکس می‌خواهم از راه بدی که در پیش گرفته است بازگردد و زنده بماند.

24 «امّا هنگامی‌که راستکاران، کجروی کنند و خطا نمایند و کارهای زشتی را که از شریران سر می‌زند، انجام دهند، آیا ایشان زنده خواهند ماند؟ هیچ‌کدام از نیکویی‌های ایشان به یاد نخواهد آمد و به‌خاطر خیانتی که مرتکب شده‌اند و گناهانی که ورزیده‌اند، خواهند مرد.

25 «امّا شما می‌گویید: ‘روش خداوند غیرعادلانه است؟’ پس اینک بشنوید، ای قوم اسرائیل: آیا روش من غیرعادلانه است؟ آیا این روشهای شما نیست که غیرعادلانه است؟

26 هنگامی‌که فرد نیکوکاری از انجام نیکی بازگردد و پلیدی کند و بمیرد، او به‌خاطر کارهای پلیدش می‌میرد.

27 امّا هنگامی‌که فرد پلیدی از گناه بپرهیزد و آنچه را راست و نیک است، انجام دهد او جان خود را نجات خواهد داد.

28 زیرا ایشان اندیشیده‌اند و از خطاهایی که مرتکب شده‌اند روی‌گردان شده‌اند، البتّه زنده خواهند ماند و نخواهند مرد.

29 امّا شما، ای قوم اسرائیل می‌گویید: ‘روش خداوند غیرعادلانه است.’ ای قوم اسرائیل، آیا روشهای من غیرعادلانه است؟ آیا این روشهای شما نیست که غیرعادلانه می‌باشد؟

30 «من، خداوند متعال می‌گویم: بنابراین ای قوم اسرائیل، من شما را مطابق کردارتان داوری خواهم کرد. توبه کنید و از گناهان خود بازگردید، در غیر این صورت گناه، شما را هلاک خواهد کرد.

31 از گناهانی که در برابر من مرتکب شده‌اید، دست بکشید و قلب و روح تازه برای خود فراهم آورید. ای قوم اسرائیل، چرا می‌خواهید بمیرید؟

32 زیرا خداوند متعال می‌فرماید: من از مرگ هیچ‌کس شاد نمی‌شوم، پس بازگردید و زنده بمانید.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/18-2542327350759d74a1086758c70a0bec.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 19

سرود سوگواری

1 خداوند به من فرمود که برای پادشاهان اسرائیل این سوگنامه را بخوانم:

2 مادر تو چه ماده شیری در میان شیرها بود!

او بچّه‌های خود را در میان شیرهای ژیان بزرگ کرد

3 او یکی از بچّه‌هایش را بزرگ کرد

و به او آموخت که شکار کند و او آدمخوار شد.

4 ملّتها علیه او هشدار دادند

و در گودال ایشان گرفتار شد،

و او را به قلّاب کشیدند و به سرزمین مصر بردند.

5 مادرش وقتی دید که همهٔ امیدهایش برباد رفته،

آنگاه بچّهٔ دیگرش را بزرگ کرد،

و او رشد کرد و شیر ژیانی شد.

6 وقتی او کاملاً بزرگ شد

او با شیران پرسه می‌زد،

او نیز شکار کردن آموخت و آدمخوار شد.

7 او دژهایشان را درهم کوبید

و شهرهایشان را ویران کرد.

سرزمین و ساکنانش از غرّش او ترسان شدند.

8 ملّتها علیه او گرد هم آمدند؛

آنها دام خود را گسترانیدند

و او را در دامشان گرفتار کردند.

9 با قلّابها او را در قفس نهادند

و نزد پادشاه بابل بردند.

آنها او را زندانی کردند

پس صدای غرّش او دیگر هرگز در کوههای اسرائیل شنیده نخواهد شد.

10 مادر تو چون تاكی در تاکستان بود

که در آب کاشته شده،

و به‌خاطر آب فراوان، پر برگ و پر میوه بود.

11 شاخه‌های او نیرومند بودند

و رشد کرد و گرز پادشاهان شد.

تاک چنان رشد کرد که سر به آسمان می‌کشید.

همه دیدند که چه پر برگ و بلندبالا بود،

12 امّا دستهای خشمگینی او را ریشه‌كن کرد

و بر زمین افکند.

باد شرقی میوه‌هایش را خشک کرد و فرو ریخت

و شاخه‌های نیرومندش خشک گشتند و سوختند.

13 اکنون تاک در بیابان،

و در زمین خشک و تشنه کاشته شده است.

14 تنه‌اش آتش گرفته و شاخه‌ها و میوه‌اش را سوزانده

و دیگر شاخهٔ نیرومندی از آن باقی نمانده است،

تا گرزی برای دست پادشاهان باشد.

این سوگنامه بارها سروده شده است.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/19-ea7e4a2abefbb25b35f601826e44e5ee.mp3?version_id=181—