Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 10

مرگ شائول پادشاه

1 فلسطینی‌ها در دامنه کوه جلبوع با اسرائیل جنگ کردند، بسیاری از اسرائیلی‌ها در آنجا کشته شدند و بقیّهٔ آنها با شائول و پسرانش گریختند.

2 امّا فلسطینی‌ها به آنها رسیدند و سه پسر شائول، یوناتان، ابیناداب و ملکیشوع را کشتند.

3 نبرد سختی در اطراف شائول در گرفت، کمانداران او را یافتند و او با تیر ایشان زخمی شد.

4 شائول به جوانی که اسلحه او را حمل می‌کرد گفت: «شمشیر خود را درآور و مرا بکُش تا این فلسطینی‌های کافر مرا تحقیر نکنند.» امّا مرد جوان بسیار ترسیده بود و چنین نکرد. پس شائول شمشیر کشید و خود را به روی آن انداخت.

5 هنگامی‌که مرد جوان دید شائول مرده است، خود را بر روی شمشیر خود انداخت و مرد.

6 پس شائول و سه پسرش و همهٔ خاندان او با هم کشته شدند.

7 هنگامی‌که اسرائیلی‌هایی که در دشت یزرعیل زندگی می‌کردند، شنیدند که ارتش گریخته و شائول و پسرانش درگذشته‌اند شهرها را رها کردند و گریختند. آنگاه فلسطینی‌ها آمدند و شهرها را اشغال کردند.

8 فردای آن روز، هنگامی‌که فلسطینی‌ها برای لخت کردن کشته‌شدگان آمدند، جسد شائول و پسرانش را که در کوه جلبوع افتاده بود پیدا کردند.

9 فلسطینی‌ها جسد شائول را لخت کردند و سر او و زره‌اش را برداشتند و قاصدانی به سراسر سرزمین فلسطین فرستادند تا خبر خوش را برای بُتهایشان و مردم ببرند.

10 ایشان زره شائول را در پرستشگاه خدایان خود و سرش را در پرستشگاه بت داجون قرار دادند.

11 هنگامی‌که مردم یابیش در جلعاد شنیدند که فلسطینی‌ها با شائول چه کرده‌اند.

12 شجاعترین مردان ایشان رفتند و اجساد شائول و پسرانش را به یابیش آوردند و ایشان بدنهای آنها را زیر درخت بلوطی به خاک سپردند و هفت روز روزه گرفتند.

13 شائول مرد زیرا به خداوند وفادار نبود. او از فرمانهای خداوند سرپیچی کرد. او سعی کرد از ارواح مردگان راهنمایی بگیرد.

14 و از خداوند راهنمایی نخواست. در نتیجه خداوند او را کشت و پادشاهی را به داوود پسر یَسی داد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/10-6da68ad08112b7fb4e392208440d8c25.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 11

داوود، پادشاه اسرائیل و یهودا

1 آنگاه همهٔ قوم اسرائیل در حبرون نزد داوود گرد هم آمدند و گفتند: «ما گوشت و استخوان تو هستیم،

2 حتّی هنگامی‌که شائول پادشاه ما بود، تو سپاه ما را در جنگها رهبری کردی و خداوند خدای تو به تو فرمود: تو شبان قوم من، اسرائیل خواهی بود و پیشوای آنها خواهی شد.»

3 پس تمام رهبران قوم اسرائیل نزد پادشاه در حبرون رفتند و داوود در پیشگاه خداوند در حبرون با ایشان پیمان بست و ایشان داوود را طبق کلام خداوند به سموئیل به پادشاهی اسرائیل مسح کردند.

4 داوود و همهٔ قوم اسرائیل به اورشلیم حمله کردند که در آن زمان آن را یبوس می‌نامیدند و ساکنان اوّلیه آن، یبوسیان هنوز در آنجا ساکن بودند.

5 یبوسیان به داوود گفتند، او هرگز وارد شهر نخواهد شد، امّا داوود قلعهٔ صهیون را تسخیر کرد، سپس آنجا را شهر داوود نامیدند.

6 داوود گفت: «هرکس اولین یبوسی را بکشد، فرمانده ارتش خواهد شد.» یوآب، که مادرش صرویه بود، حمله را آغاز کرد و فرمانده شد.

7 چون داوود در قلعه زندگی می‌کرد، پس آنجا را شهر داوود نامیدند.

8 از قسمت شرقی تپّه که زمینهای گود را پر کرده بودند او آغاز به بازسازی شهر کرد و یوآب بقیّهٔ شهر را بازسازی نمود.

9 داوود روز به روز نیرومندتر شد؛ زیرا خداوند قادر متعال با او بود.

سربازان مشهور داوود

10 این است نامهای رهبران مردان توانای داوود، که با همهٔ مردم اسرائیل طبق کلام خداوند از پادشاهی داوود پشتیبانی کردند.

11 این است آمار مردان توانای داوود: یشبعام حَکمونی فرماندهٔ آن سه افسر مشهور، او نیزهٔ خود را علیه سیصد نفر بلند کرد و همه را کشت.

12 شخص دوم میان آن سه افسر العازار، پسر دودو از خاندان اخوح بود.

13 هنگامی‌که فلسطینی‌ها در فَسدَمیم برای جنگ جمع شده بودند، او با داوود بود. در آنجا کشتزار جو بود و مردان از دست فلسطینی‌ها گریختند.

14 امّا او و افرادش در کشتزار جو ایستادگی کردند و از آن دفاع نمودند. و فلسطینی‌ها را کشتند و خداوند با پیروزی بزرگی ایشان را رهانید.

15 هنگامی‌که ارتش فلسطین در دشت رفائیم اردو زده بود، سه نفر از سی نفر فرمانده نزد داوود به غار عدُلام رفتند.

16 در آن زمان داوود در پناهگاه بود و پادگان فلسطینی‌ها در بیت‌لحم بود.

17 داوود با حسرت گفت: «ای کاش کسی از چاهی که در نزدیکی دروازهٔ بیت‌لحم است به من آبی برای نوشیدن می‌داد.»

18 آنگاه آن سه دلاور از پادگان فلسطینی‌ها گذشتند و از چاهی‌ که نزدیک بیت‌لحم بود آب کشیدند و آن را نزد داوود آوردند. امّا داوود آن را ننوشید، او آن را برای خداوند ریخت.

19 و گفت: «من هرگز نمی‌توانم این را بنوشم، این مانند نوشیدن خون این مردان است که جان خود را به خطر انداختند!» پس او نپذیرفت که آن را بنوشد. کارهای شجاعانه این سه سرباز شجاع چنین بود.

20 ابیشای، برادر یوآب فرمانده آن سی نفر بود. او با سیصد مرد جنگید و با نیزه خود آنها را کشت و هم‌ردیف آن سه نفر مشهور بود.

21 او از همهٔ سی نفر مشهورتر بود و رهبر ایشان شد. امّا شهرت او به پای آن سه نفر نمی‌رسید.

22 بنایاهو، پسر یهویاداع، اهل قبصیئیل، سرباز معروفی بود. او کارهای شجاعانه فراوانی کرد. از جمله کشتن دو جنگجوی بزرگ موآبی، او یک‌بار در یک روز برفی به گودالی وارد شد و شیری را کشت.

23 او همچنین یک مصری را کشت، مرد بزرگی که قدش دو متر و نیم بود و نیزه‌ای به اندازهٔ چوب نساجان در دست داشت. بنایا با چوب‌دستی به او حمله کرد و نیزه‌اش را از دستش گرفت و مصری را با آن کشت.

24 این بود شجاعت‌های بنایاهو، او یکی از سی نفر بود.

25 او در میان سی نفر بارز بود امّا مانند آن سه نفر مشهور نبود. داوود او را به رهبری محافظین خود گمارد.

26 مردان شجاع ارتش عبارتند از: عسائیل، برادر یوآب؛ الحانان، پسر دودی بیت‌لحمی؛

27 شمهٔ حرودی، خالَص فلونی؛

28 عیرا، پسر عقیش تقوعی؛

ابیعزر عناتوتی؛

29 سبکای حوشاتی؛ عیلای اخوخی؛

30 مهرای نطوفاتی؛

حالب، پسر بعنه نطوفاتی؛

31 اتای، پسر ریبای از جبعه بنیامین؛ بنایاهوی فرعاتونی؛

32 حورای از وادیهای جاعش؛ ابیئیل عرباتی؛

33 عزموت برحومی؛ الیحبای شعلبونی؛

34 پسران هاشم جزونی؛ یوناتان، پسر شاجای هراری؛

35 اخیام، پسر ساکار حراری؛ الیفال، پسر اور؛

36 حافر مکیراتی؛ اخیای فلونی؛

37 حصرون کرملی؛ نعرای، پسر ازبای؛

38 یوئیل، برادر ناتان؛ مبحار، پسر هجری؛

39 صالق عمونی؛ نحرای بئیروتی سلاحدار یوآب، پسر صرویه؛

40 عیرای یتری؛ جارَب یتری؛

41 اوریای حِتّی؛ زاباد، پسر احلای؛

42 عَدینا، پسر شیزای رئوبینی سرکرده رئوبینیان و سی نفر همراهان او؛

43 حانان، پسر معکه؛ یهوشافاط متنی؛

44 عزیای عشتروتی؛ شاماع و یعوئیل، پسران حونام عروعیری؛

45 یدیعئیل، پسر شِمری و برادرش، یوخای تیصی؛

46 الیئیل، از محواتی؛ یریبای و یوشوبا، پسران الناعم؛ یتمه موآبی؛

47 الیئیل، عوبید و یعسیئیل مصوباتی.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/11-5c74569c13baa677dd933f5d50e021bf.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 12

پیروان داوود از طایفهٔ بنیامین

1 این است نام مردانی که نزد داوود در صقلغ آمدند، هنگامی‌که داوود به‌خاطر شائول پادشاه پسر قیس نمی‌توانست با آزادی حرکت کند، ایشان از گروه دلاورانی بودند که در نبرد، داوود را یاری کردند.

2 ایشان از طایفهٔ بنیامین و از نزدیکان شائول بودند، ایشان می‌توانستند با دست راست و چپ با کمان تیراندازی و با فلاخن سنگ پرتاب کنند.

3 رهبر ایشان اخیعزر بود. سپس یوآش، هر دو پسران شماعه جبعاتی و یحزیئیل و فالط، پسران عزموت و براکه و ییهوی عناتوتی؛

4 شمعیای جبعونی مردی نیرومند در میان آن سی نفر و رهبر ایشان بود، ارمیا و یحزیئیل، یوحانان، یوزاباد جدیراتی،

5 العوزای، یریموت، بعلیا، شمریا، شفطیای حروفی،

6 القانه، یشیا، عزرئیل، یوعزر، و یشبعاماز از خانوادهٔ قورحیان،

7 یوعیله و زبدیا، پسران یروحام جدوری.

پیروان داوود از طایفهٔ جاد

8 هنگامی‌که داوود در قلعهٔ بیابانی بود رزمندگانی نیرومند و با تجربه، از طایفهٔ جاد که متخصص در سپر و نیزه، شیرچهره و مانند آهو در کوه تیزپا بودند، به او پیوستند.

9 عازر فرمانده، دومین عوبدیا، سومین الیاب،

10 چهارمین مشمنه، پنجمین ارمیا،

11 ششمین عتای، هفتمین الیئیل،

12 هشتمین یوحانان، نهمین الزاباد،

13 دهمین ارمیا و یازدهمین مکبنای.

14 این جادیان همه افسران ارتش بودند کوچکترین آنها برابر با صد نفر و بزرگترین ایشان برابر با هزار نفر بود.

15 آنها در ماه اول سال هنگامی‌که رود اردن طغیان می‌کند، از آن گذشتند و مردمی را که در دشتهای شرقی و غربی رود اردن می‌زیستند پراکنده ساختند.

پیروان داوود از طایفه‌های بنیامین و یهودا

16 گروهی از مردان طایفه‌های بنیامین و یهودا به قلعه‌ای که داوود در آن بود رفتند.

17 داوود به ملاقات ایشان رفت و گفت: «اگر شما برای دوستی و کمک به من آمده‌اید، به اینجا خوش آمدید، به ما بپیوندید؛ امّا اگر قصد شما خیانت کردن به من در برابر دشمنان است با وجودی که من سعی نکرده‌ام به شما آسیبی برسانم، خدای اجدادمان خواهد دانست و شما را مجازات خواهد کرد.»

18 آنگاه روح خدا بر عماسای که بعداً فرمانده سی نفر شد فرود آمد و او چنین گفت:

«ای داوود پسر یَسی، ما از آن تو هستیم،

پیروزی بر تو و کسانی‌که یاران تو هستند،

خداوند پشتیبان توست.»

داوود به ایشان خوش‌آمد گفت و ایشان را سرداران سپاه خود کرد.

پیروان داوود از طایفهٔ منسی

19 هنگامی‌که داوود با فلسطینیان برای جنگ با شائول پادشاه می‌رفت گروهی از مردان طایفهٔ منسی به او پیوستند. امّا داوود به فلسطینیان کمک نکرد، زیرا پادشاهان ایشان ترسیدند که داوود به او خیانت کند و به سرور سابق خود بازگردد، در نتیجه داوود را به صقلغ باز فرستادند،

20 اینها نامهای مردان منسی هستند که با داوود به صقلغ رفتند: عدناح، یوزاباد، یدیعئیل، میکائیل، یوزاباد، الیهو و صلتای. اشخاص نامبرده سرداران گروهانهای هزار نفری منسی بودند.

21 ایشان در نیروهای داوود افسر وظیفه بودند، زیرا همهٔ ایشان جنگجویان بارزی بودند.

22 تقریباً هر روز مردان جدیدی به نیروهای داوود می‌پیوستند. بنابراین او بزودی دارای ارتش بزرگی شد.

نامهای افراد ارتش داوود در حبرون

23 این است تعداد افرادی از نیروهای مسلّح که در حبرون به داوود پیوستند تا مطابق کلام خداوند پادشاهی را از شائول به داوود واگذار کنند.

24 از طایفهٔ یهودا: مسلّح با سپر و نیزه، شش هزار و هشتصد نفر.

25 از طایفهٔ شمعون، مردان شجاع و آماده برای جنگ، هفت هزار و صد نفر.

26 از طایفهٔ لاوی: چهار هزار و ششصد نفر.

27 یهویاداع، رئیس خانوادهٔ هارون همراه با سه هزار و هفتصد نفر.

28 صادوق، جوان شجاع، با بیست و دو نفر از رؤسای خانوادهٔ پدرش.

29 از طایفهٔ بنیامین: سه هزار نفر خویشاوندان شائول، بسیاری از آنها تا آن زمان به شائول وفادار ماندند.

30 از طایفهٔ افرایم: بیست هزار و هشتصد نفر، همگی جنگجویان شجاع معروف خانوادهٔ خود بودند.

31 از نیم طایفهٔ منسی: هجده هزار نفر که به نمایندگی از طایفهٔ خود برای مراسم تاجگذاری داوود آمده بودند.

32 از طایفهٔ یساکار: دویست نفر از رهبران و افراد تحت فرمان ایشان. این رهبران کسانی بودند که موقعیّت زمانی را درک می‌کردند و می‌دانستند که قوم اسرائیل باید چه کند

33 از طایفهٔ زبولون: پنجاه‌هزار نفر سرباز کارآموزده، مسلّح به تمام وسایل جنگی، آماده نبرد، با هدفی مشترک که به داوود کمک کنند.

34 از طایفهٔ نفتالی: هزار فرمانده و سی و هفت هزار نفر مسلّح به سپر و نیزه.

35 از طایفهٔ دان: بیست و هشت هزار و ششصد نفر مردان آماده برای جنگ.

36 از طایفهٔ اشیر: چهل هزار نفر مردان با تجربه و آماده برای جنگ

37 از طایفه‌های رئوبین، جاد و نصف طایفهٔ منسی از شرق رود اردن صد و بیست هزار سرباز مسلّح به تمام سلاحهای جنگی.

38 تمام این رزمندگان، آماده نبرد با ارادهٔ راسخ به حبرون رفتند تا داوود را پادشاه تمام اسرائیل سازند. بقیّهٔ مردم اسرائیل در این هدف متّحد بودند.

39 ایشان مدّت سه روز با داوود از غذاها و نوشابه‌هایی که هموطنانشان تهیّه کرده بودند خوردند و نوشیدند.

40 همچنین همسایگان ایشان، از سرزمین یساکار، زبولون و نفتالی آمدند و به پشت الاغها شترها، قاطرها و گاوها خوراک آوردند. خوراک فراوان، آرد، نان انجیری، زنبیلهای انجیر و کشمش، شراب، روغن زیتون گاو و گوسفند آورده شد، زیرا در اسرائیل شادمانی بود.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/12-ddea7dfba1129163b56a2baaa84729f9.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 13

آوردن صندوق پیمان به اورشلیم

1 داوود پادشاه با تمام فرماندهان گروهان هزار نفری و صد نفری و رهبران قوم مشورت کرد.

2 آنگاه به مردم اسرائیل گفت: «اگر شما تأیید می‌کنید و اگر این خواست خداوند خدای ماست، بگذارید تا نزد بقیّهٔ هموطنان خود و کاهنان و لاویان قاصدانی بفرستیم و به آنها بگوییم تا نزد ما گرد هم آیند.

3 آنگاه ما خواهیم رفت و صندوق پیمان خداوند را که در زمان شائول پادشاه نادیده گرفته شده بود، باز خواهیم آورد.»

4 مردم از این پیشنهاد شاد شدند و با آن موافقت کردند.

5 پس داوود مردم اسرائیل را از شیحور مصر تا گذرگاه حمات گرد هم آورد تا صندوق پیمان خداوند را از قریت یعاریم به اورشلیم بیاورند.

6 داوود و مردم به شهر بعله که همان قریت یعاریم است و در سرزمین یهودا بود رفتند تا صندوق خداوند را که به نام خداوند خوانده می‌شود و در روی صندوق دو فرشتهٔ نگهبان قرار دارد از آنجا بیاورند.

7 ایشان صندوق خداوند را از خانهٔ ابیناداب با گاری نو حمل کردند، عُزَّه و اخیو ارّابه را می‌راندند.

8 داوود و همهٔ مردم با همهٔ توانایی و با سرود و بربط و چنگ و دف و سنج و شیپور در حضور خدا پایکوبی می‌کردند.

9 هنگامی‌که به خرمنگاه کیدون آمدند، گاوها لغزیدند و عُزا دست خود را دراز کرد تا صندوق پیمان را بگیرد،

10 خشم خداوند علیه عُزا افروخته شد و او را بزد، زیرا او به صندوق دست زده بود و او آنجا در حضور خدا مُرد.

11 داوود خشمگین بود زیرا خداوند عُزا را در خشم مجازات کرده بود. آن محل تا به امروز فارص عُزا نامیده می‌شود.

12 داوود آن روز از خدا ترسید و گفت: «چگونه می‌توانم صندوق خدا را نزد خود ببرم؟»

13 پس صندوق را با خود به شهر داوود نبرد، بلکه آن را به خانهٔ عوبید اَدوم جتی برد.

14 صندوق خدا مدّت سه ماه در خانهٔ عوبید اَدوم ماند و خداوند همهٔ خانواده و دارا‌یی‌اش را برکت داد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/13-a2afad708e04c496bc4756098629adcd.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 14

فعالیّتهای داوود در اورشلیم

1 حیرام، پادشاه صور قاصدانی همراه با چوب سدر، معماران و نجّاران نزد داوود فرستاد تا برای او کاخی بسازند.

2 به این خاطر داوود فهمید که خداوند او را به پادشاهی اسرائیل گماشته است و سلطنت او را به‌خاطر مردم اسرائیل کامروا کرده است.

3 داوود در اورشلیم با زنان دیگر عروسی کرد و دارای پسران و دختران زیادی شد.

4 اینها نامهای فرزندان او هستند که در اورشلیم به دنیا آمدند: شموع، شوباب، ناتان، سلیمان،

5 یَبحار، الیشوع، الیفالط،

6 نوجه، نافج، یافیع،

7 الیشمع، الیاداع و الیفلط.

پیروزی بر فلسطینیان

8 هنگامی‌که فلسطینی‌ها شنیدند که داوود پادشاه تمام کشور اسرائیل شده است، ارتش آنها برای دستگیری داوود خارج شد. پس داوود برای مقابله با ایشان تاخت.

9 فلسطینی‌ها به دشت رفائیم وارد شدند و آغاز به چپاول کردند.

10 داوود از خدا پرسید: «آیا به فلسطینی‌ها حمله کنم؟ آیا تو پیروزی از آن من خواهی کرد؟»

خدا پاسخ داد: «بله، حمله کن، من به تو پیروزی خواهم بخشید.»

11 پس داوود در بعل فراصیم به ایشان یورش برد و ایشان را شکست داد و داوود گفت: «خدا با دستهای من مانند سیلی خروشان دشمنان مرا شکست داد» پس آن مکان را بعل فراصیم نامیدند.

12 هنگامی‌که فلسطینی‌ها گریختند، بُتهای خود را بر جای گذاشتند و داوود دستور داد تا آنها سوزانده شوند.

13 بزودی فلسطینی‌ها به دشت بازگشتند و دوباره به چپاول پرداختند.

14 بار دیگر داوود از خدا راهنمایی خواست و خدا به او گفت: «از اینجا به ایشان حمله نکن، بلکه دور بزن و از سوی دیگر در نزدیکی درختان، آمادهٔ حمله شو.

15 هنگامی‌که تو صدای گامها را از بالای درختان شنیدی، آنگاه حمله کن زیرا من در پیش تو گام خواهم برداشت تا ارتش فلسطینی‌ها را شکست دهم.»

16 داوود مطابق فرمان خدا عمل کرد و فلسطینی‌ها را از جبعون تا جازر به عقب راند.

17 شهرت داوود در همه‌جا پراکنده شد و خداوند همهٔ ملّتها را از او ترساند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/14-f5e80eae19cd313e4ae50d15e15c87c9.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 15

آمادگی برای حرکت صندوق پیمان

1 داوود خانه‌هایی در شهر داوود برای خود ساخت و محلی برای صندوق خداوند آماده کرد و خیمه‌ای برای آن برپا کرد.

2 آنگاه داوود گفت: «کسی به جز لاویان نباید صندوق خدا را حمل کند، زیرا خداوند ایشان را برگزیده تا صندوق خداوند را حمل کنند و او را برای همیشه خدمت کنند.»

3 داوود همهٔ مردم اسرائیل را در اورشلیم گرد آورد تا صندوق خداوند را به جایی که آماده کرده بود بیاورد.

4 داوود پسران هارون و لاویان را گرد آورد:

5 از خاندان قهات: صد و بیست نفر به رهبری اوریئیل؛

6 از خاندان مراری: دویست و بیست نفر به رهبری عسایا،

7 از خاندان جرشون: صد و سی نفر به رهبری یوئیل؛

8 از خاندان الیصافان: دویست نفر به رهبری شمعیا؛

9 از خاندان حبرون: هشتاد نفر به رهبری ایلیئیل؛

10 از خاندان عُزیئیل: صد و دوازده نفر به رهبری عمیناداب؛

11 سپس داوود صادوق و ابیاتار را که کاهن بودند و اوریئیل، عسایا، یوئیل، شمعیا، ایلیئیل و عمیناداب را که از لاویان بودند، فراخواند.

12 او به لاویان گفت: «شما رهبران خاندانهای لاوی هستید، خود را و برادران خویش را تقدیس نمایید تا صندوق خداوند خدای اسرائیل را به مکانی که برای آن آماده کرده‌ام بیاورید.

13 چون بار اول شما آنجا نبودید که آن را حمل کنید، خداوند خدای ما، ما را مجازات کرد؛ زیرا آن‌گونه که باید او را ستایش می‌کردیم، نکردیم.»

14 آنگاه کاهنان و لاویان خود را تقدیس نمودند تا صندوق پیمان خداوند خدای اسرائیل را حمل کنند.

15 همان‌طور که موسی طبق کلام خداوند دستور داده بود، لاویان با چوبهای بلندی آن را بر دوش خود حمل کردند.

16 داوود به رهبر لاویان دستور داد تا خویشان خود را برای خواندن و نواختن چنگ و بربط و سنج بگمارند تا با صدای بلند فریاد شادی برآورند.

17 پس لاویان هیمان، پسر یوئیل و از برادرانش آساف، پسر برکیا و ایتان، پسر قوشیا از خاندان مراری را برگزیدند

18 و با ایشان خویشاوندان درجه دوم خود، زکریا، یعُزیئیل، شمیراموت، یحیئیل، عونی، الیاب، بنایاهو، معسیا، متتیا، الیفلیا و مقنیا و عوبید اَدوم و یعیئیل دروازبانان را برگزیدند.

19 از سرایندگان: هیمان و آساف و ایتان سنجهای برنزی بنوازند.

20 و زکریا، عُزیئیل، شمیراموت، یحیئیل، عنی، الیاب، معسیا و بنایا را برای نواختن چنگ طبق آلاموت.

21 امّا متتیا، الیفلیا، مقنیا، عوبید اَدوم، یعیئیل، و عزریا بربط را طبق ثمانی بنوازند و رهبری کنند.

22 کننیا به‌خاطر مهارتش در موسیقی رهبر نوازندگان لاوی شد.

23 برکیا و القانه نگهبانان صندوق پیمان بودند.

24 شبنیا، یوشافاط، نتنئیل، عماسای، زکریا، بنایاهو و الیعزر که همه کاهن بودند، نزد صندوق پیمان خداوند شیپور می‌نواختند. و عوبید اَدوم و یحیی نگهبان صندوق پیمان بودند.

انتقال صندوق پیمان به اورشلیم

25 پس داوود با رهبران اسرائیل و فرماندهان گروهانهای هزار نفری به خانهٔ عوبید اَدوم رفتند تا با شادمانی صندوق پیمان خداوند را بیاورند.

26 چون خداوند لاویانی که صندوق پیمان را حمل می‌کردند کمک کرد، ایشان هفت گاو و هفت قوچ قربانی کردند.

27 داوود و همهٔ لاویانی که صندوق پیمان را حمل می‌کردند، سرایندگان و کنیا رهبر سرایندگان، همه رداهای کتانی لطیفی پوشیده بودند و داوود جامهٔ مخصوص کاهنان بر تن داشت.

28 پس همهٔ اسرائیلی‌ها با فریاد شادی و صدای بوق و شیپور و سنج و چنگ و بربط همراه صندوق پیمان خداوند به اورشلیم آمدند.

29 هنگامی‌که صندوق پیمان وارد شهر داوود می‌شد، میکال دختر شائول از پنجره نگریست و داوود پادشاه را دید که پایکوبی و شادی می‌کند، پس او را در دل خود خوار شمرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/15-961facb74d540d14605ce3193202aad7.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 16

صندوق پیمان را در خیمه می‌گذارند

1 ایشان صندوق پیمان خداوند را آوردند و در داخل خیمه‌ای که داوود برافراشته بود، قرار دادند. و قربانی‌های سوختنی و سلامتی به حضور خداوند تقدیم کردند.

2 پس از اینکه داوود قربانی سوختنی و سلامتی را گذراند، مردم را به نام خدا برکت داد.

3 داوود به تمام مردها و زنهای قوم اسرائیل یک قرص نان، یک قسمت از گوشت و یک نان کشمشی داد.

4 او گروهی از لاویان را برای خدمت در برابر صندوق پیمان گماشت تا خداوند خدای اسرائیل را نیایش و ستایش کنند.

5 آساف رهبر بود و بعد از او زکریا، یعیئیل، شمیراموت، یحیئیل، متتیا، الیاب، بنایاهو و عوبید اَدوم بودند. یعیئیل نوازندهٔ چنگ و بربط بود و آساف سنج می‌نواخت.

6 بنایاهو و یحزیئیل کاهنانی بودند که در برابر صندوق پیمان خدا به طور مرتب شیپور می‌نواختند.

سرود شکرگزاری داوود

7 در آن روز بود که داوود برای اولین بار مسئولیّت سرودهای ستایشی برای خداوند را به آساف و لاویان دیگر داد.

8 خداوند را شکر کنید و عظمت او را بیان نمایید.

کارهایی را که انجام داده است به جهانیان اعلام نمایید.

9 برای او سرود حمد بسرایید.

و کارهای عظیم او را به مردم بگویید.

10 جلال بر نام مقدّس او باد!

شادمان باد، دلهای کسانی‌که خداوند را می‌جویند!

11 از خدا کمک بطلبید

و همیشه او را بپرستید.

12-13 ای فرزندان بندهٔ او ابراهیم،

و ای فرزندان یعقوب، برگزیدهٔ او،

معجزات و داوریهای خدا را به یاد آورید.

14 او خداوند خدای ماست.

او همهٔ زمین را داوری می‌کند.

15 پیمان او را همیشه به یاد آور،

کلامی را که فرمان داد، برای هزار نسل.

16 پیمانی را که با ابراهیم بست،

و سوگندی را که با اسحاق یاد کرد حفظ خواهد نمود،

17 عهدی با یعقوب بست

پیمانی جاودانه با اسرائیل.

18 خداوند فرمود: «سرزمین کنعان را

به عنوان ملکیّت به شما می‌بخشم.»

19 وقتی تعداد آنها کم بود

و در سرزمین کنعان غریب

20 و در کشورها و سلطنت‌ها سرگردان بودند،

21 خداوند به هیچ‌کس اجازه نداد که به آنها آزاری برساند

و برای پشتیبانی آنها به‌ پادشاهان هشدار داد.

22 و فرمود: «به برگزیدگان من ظلم نکنید،

و به انبیای من ضرر نرسانید»

23 ای مردم زمین، خداوند را بسرایید.

از نجات او هر روز سخن بگویید.

24 جلال او را به ملّتها اعلام نمایید.

کارهای شگفت او را در میان همهٔ مردم بگویید.

25 خداوند بزرگ است، او را بسیار ستایش کنید

او از همهٔ خدایان شگفت‌انگیزتر است.

26 زیرا همهٔ خدایان مردم بُتها هستند،

امّا خداوند آسمانها را آفرید.

27 شکوه و جلال در حضور اوست،

و نیرو و شادمانی در معبد بزرگ او.

28 ای تمامی مردم روی زمین، خداوند را سپاس گویید.

جلال و توان او را سپاس گویید.

29 نام با شکوه خداوند را بستایید،

به معبد بزرگ او بیایید و هدیه بیاورید.

30 به لرزه درآیید، همهٔ زمینیان،

جهان استوار و پایدار گشته و هرگز نخواهد جُنبید.

31 ای زمین و آسمان شاد باشید،

به ملّتها بگویید خداوند پادشاهی می‌کند.

32 دریا و آنچه در آن است به خروش آیید

و کشتزارها و هرچه در آنهاست شادمان گردند.

33 آنگاه درختان جنگل از شادمانی در حضور خداوند بخوانند

زیرا او برای داوری زمین می‌آید،

34 خداوند را سپاس گویید زیرا او نیکوست،

و محبّت پایدار او جاودانه است.

35 به او بگویید: «ای خدای نجات‌دهنده،

ما را رهایی بخش، ما را گردهم آور و از ملّتها رها کن،

تا بتوانیم سپاسگزار باشیم

و نام مقدّس تو را ستایش کنیم.»

36 سپاس بر خداوند خدای اسرائیل!

او را از اکنون تا ابد سپاس گویید.

آنگاه همهٔ مردم آمین گفتند و خداوند را ستایش کردند.

ستایش در اورشلیم و جبعون

37 داوود آساف و نزدیکانشان را برای خدمت نزد صندوق پیمان گماشت تا کارهای روزمرهٔ آن را انجام دهند.

38 او همچنین به عوبید اَدوم پسر یدیتون و شصت و هشت نفر از دستیاران او امر کرد که با آنها کمک کنند. عوبید اَدوم و حوسه وظیفهٔ دروازه‌بانی را داشتند.

39 صادوق کاهن و سایر کاهنان را هم برای خدمت در خیمهٔ خداوند بالای تپّه در جبعون تعیین کرد

40 تا مطابق قوانین نوشته شدهٔ خداوند به قوم اسرائیل، به طور منظّم برای خداوند قربانی‌های سوختنی در قربانگاه هر صبح و عصر تقدیم کنند.

41 با ایشان هیمان، یدوتون و سایر برگزیدگان ویژه، برای خواندن سرودهای نیایشی برای خداوند و محبّت پایدار او انتخاب شدند.

42 هیمان و یدوتون همچنین مسئولیّت شیپور و سنج وسازهای دیگر را هنگامی که سرودهای پرستشی سراییده می‌شد، به عهده داشتند.

43 آنگاه همهٔ مردم به خانه‌های خود رفتند و داوود به خانهٔ خود بازگشت تا خانوادهٔ خود را برکت دهد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/16-66de72e661d593144f06e6a2ab3088e9.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 17

پیام ناتان به داوود

1 روزی داوود در کاخ خود نشسته بود و به ناتان نبی گفت: «ببین، من در این قصری که از چوب سدر ساخته شده است زندگی می‌کنم، امّا صندوقچه پیمان خداوند در زیر خیمه قرار دارد.»

2 ناتان در جواب او گفت: «اختیار به دست خودت است، هرچه می‌خواهی بکن، زیرا خداوند همراه توست.»

3 امّا در همان شب خداوند، به ناتان فرمود:

4 «برو به داوود بگو که خداوند چنین می‌فرماید: ‘معبدی برای سکونت من نساز،

5 زیرا از روزی ‌‌که مردم اسرائیل را از کشور مصر رهایی دادم تا به امروز در معبدی ساکن نبوده‌ام، همیشه در خیمه‌ها زندگی کرده و از جایی به جایی دیگر نقل مکان کرده‌ام.

6 در همهٔ سفرها با قوم اسرائیل رفته‌ام، امّا به هیچ‌یک از رهبرانشان که من آنها را برای رهبریشان تعیین نمودم، شکایت نکرده‌ام که چرا معبدی از چوب سدر برای من نساخته‌اند.’

7 «حال به بنده‌ام داوود بگو که خداوند متعال می‌فرماید: ‘من تو را که چوپان ساده‌ای بیش نبودی آوردم و به عنوان پادشاه قوم خود، اسرائیل انتخاب کردم.

8 به هر جایی که رفتی با تو بودم. همهٔ دشمنانت را از سر راهت از بین بردم. حالا نام تو را مثل نام بزرگترین شخصیّت‌های جهان می‌سازم.

9-10 برای قوم خود، اسرائیل جا‌یی را تعیین می‌کنم که وطن و مِلک همیشگی‌ ایشان باشد و هیچ‌کسی نتواند آرامی آنها را برهم بزند. به مردمان بدخواه اجازه نمی‌دهم که آنها را مثل داورانی که من برایشان تعیین کردم، خوار و حقیر سازند. دشمنانت را مغلوب تو می‌کنم و وعده می‌دهم که به تو فرزندان فراوان ببخشم.

11 و وقتی‌که عمرت به سر برسد و به نیاکانت بپیوندی، یکی از فرزندانت را پادشاه می‌سازم و سلطنت او را برقرار می‌کنم.

12 او برای من معبدی بنا می‌کند و من تاج و تخت او را استوار و ابدی می‌سازم.

13 من پدر او و او پسر من خواهد بود. محبّت پایدار و شفقّت خود را از او دریغ نمی‌کنم، طوری که از شائول دریغ کردم و او را از پادشاهی خلع نمودم.

14 زمام اختیار مردم و سلطنت خود را به دست او می‌دهم و پادشاهی او ابدی و جاودانی می‌باشد.’»

15 ناتان همهٔ آنچه را که خداوند در رؤیا به او فرموده بود برای داوود بیان کرد.

دعای شکرگزاری داوود

16 بعد داوود به داخل خیمهٔ مقدّس رفت و به حضور خداوند نشست و گفت: «ای خداوند خدای من، من کیستم و فامیل من چیست که مرا به این مقام رساندی؟

17 من ارزش این چیزهای فوق‌العاده را که تا به حال در حق من کردی ندارم، امّا تو باز هم وعده‌های عالی‌تر آینده را به من دادی که خانواده و فرزندان من هم شامل آن وعده‌‌ها می‌باشند. ای خداوند خدای من!

18 زیادتر از این چه می‌توانم بگویم؟ این بنده‌ات چه کسی است که تو او را به چنین افتخاراتی نایل ساختی؟

19 ای خداوند خدای من تو به رضا و میل خود این وعده‌های عالی را به من دادی.

20 ای خداوند، تو شریک و همتایی نداری. ما می‌دانیم و به گوش خود شنیده‌ایم که به غیراز ذات پاک تو خدای دیگری وجود ندارد.

21 هیچ قوم دیگری به پای قوم اسرائیل نمی‌رسد و یگانه قومی است که تو از کشور مصر نجات دادی و برای خود برگزیدی. با معجزات حیرت‌انگیز، نام خود را بزرگ و مشهور ساختی. و به‌خاطر اینکه راه را برای خروج قوم اسرائیل از کشور مصر هموار سازی اقوام زیادی را از بین بردی.

22 و قوم اسرائیل را برای همیشه از آن خود ساختی و تو ای خداوند خدایشان شدی.

23 «حالا ای خداوند، آن وعده‌هایی که به بنده‌ات و به خانواده‌اش دادی استوار و ابدی باقی بمانند و همگی عملی گردند؛

24 تا نام مقدّس تو مشهور شود و جلال و عظمت ابدی یابد و همه بگویند: ‘خداوند متعال، خدای اسرائیل، واقعاً خدای اسرائیل است’، و خانوادهٔ بنده‌ات همیشه فرمانروای قوم اسرائیل باشد،

25 زیرا تو ای خدای من، به وضوح به من فرمودی که سلسلهٔ مرا پادشاه می‌سازی، بنابراین به بنده‌ات جرأت بخشیدی که برای عرض دعا به دربارت رو کند.

26 حالا ای خداوند، تو خدا هستی و تو این وعده را به بنده‌ات دادی.

27 پس می‌خواهم که به رضای خود، خانوادهٔ این بنده‌ات را برکت بدهی و این برکت تو جاودانی باشد تا تو ای خداوند، آنها را برکت داده‌ای و برکت تو تا ابد با آنها خواهد بود.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/17-23a36337a969eb5c57cfb2c1b5aff4a6.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 18

پیروزی ارتش داوود

1 بعد از مدّتی داوود بر فلسطینیان حمله کرد و آنها را شکست داد. شهر جت و روستاهای اطراف آن را متصرّف شد.

2 او همچنین موآبیان را شکست داده، آنها تابع او شدند و به او باج می‌دادند.

3 داوود همچنان هددعزر، پادشاه صوبه را که می‌خواست سرزمین سواحل بالای رودخانهٔ فرات را اشغال کند، در سرحد حمات شکست داد

4 و یک‌هزار ارّابه، هفت هزار سواره نظام و بیست هزار پیاده نظام او را به دست آورد. از جمله تمام اسبها صد رأس آنها را برای خود نگه داشت و پاهای سایر اسبها را لنگ کرد.

5 وقتی سوریان دمشق به کمک هددعزر، پادشاه صوبه آمدند، داوود بیست و دو هزار از سوریان را به قتل رساند.

6 بعد داوود تعدادی از پادگانهای خود را در سوریه دمشق برای کنترل شهر گماشت. و سوریان هم تابع داوود شدند و به او باج می‌دادند. به این ترتیب به هر جایی که داوود می‌رفت، خداوند پیروزی را نصیب او می‌کرد.

7 سپرهای طلایی را که از افسران هدد عزر گرفته بود همه را به اورشلیم برد.

8 از طبحت و کان، دو شهر هددعزر، یک مقدار زیاد فلز برنزی به دست آورد و سلیمان از آن حوض بزرگ، ستونها و ظروف برنزی ساخت.

9 چون توعی، پادشاه حمات شنید که داوود تمام لشکر هددعزر، پادشاه صوبه را شکست داده است،

10 پسر خود، هدورام را نزد داوود فرستاد تا به‌خاطر پیروزی او بر هددعزر سلام و تهنیت گوید، زیرا هددعزر همیشه با توعی در جنگ بود. او همچنان انواع اشیای طلایی، نقره‌ای و برنزی را به عنوان تُحفه برایش فرستاد.

11 داوود آنها را هم با تمام نقره و طلایی که از مردم دیگر، یعنی اَدومیان، موآبیان، عمونیان و فلسطینیان به دست آورده بود وقف خداوند کرد.

12 ابیشای، پسر صرویه، هجده هزار از اَدومیان را در درّهٔ نمک به قتل رساند،

13 و برای کنترل اَدوم یک عدّه از سپاهیان را در آنجا گذاشت و تمام اَدومیان تابع داوود شدند و به هر جایی که پای داوود می‌رسید خداوند او را پیروز می‌کرد.

14 به این ترتیب، داوود حکمفرمای تمام قلمرو اسرائیل شد و با عدالت و انصاف بر مردم حکومت می‌کرد.

15 یوآب، پسر صرویه فرماندار عمومی لشکر داوود بود. یهوشافاط، پسر اخیلود وزیر اطلاعات،

16 صادوق، پسر اخیطوب و اخیملک، پسر ابیاتار، کاهنان، شوشا منشی،

17 بنایاهو، پسر یهویاداع فرماندهٔ گارد شاهی -‌کریتیان و فلیتیان- و پسران داوود معاونین اول او بودند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/18-bf11b1f5d7c4646b18df48b1fab53150.mp3?version_id=181—

Categories
اول تواریخ

اول تواریخ 19

جنگ داوود با عمونیان

1 وقتی ناحاش، پادشاه عمونیان درگذشت، پسرش جانشین او شد.

2 داوود گفت: «ناحاش با من با وفاداری رفتار کرد، حالا نوبت من است که به پسرش، حانون احسان کنم.» پس نمایندگان خود را برای تسلیّت به‌خاطر وفات پدرش فرستاد.

وقتی نمایندگان داوود به سرزمین عمونیان نزد حانون رسیدند،

3 رهبران عمونیان به حانون گفتند: «آیا فکر می‌کنی که داوود براستی نمایندگان خود را برای تعزیّت و به‌خاطر احترام به پدرت فرستاده است؟ البتّه نه! او آنها را به عنوان جاسوس به اینجا فرستاده تا سرزمین را جستجو کنند تا بتواند اینجا را تسخیر کند.»

4 بنابراین حانون ریش نمایندگان داوود را تراشید و لباسشان را از کمر کوتاه کرد و آنها را از کشور خود راند.

5 آنها آنجا را ترک کردند و چون داوود از ماجرا آگاه شد، به آن مردان که از وضع خود خجالت می‌کشیدند، این پیام را فرستاد: «در اریحا بمانید تا ریش‌تان درآید و بعد اینجا بیایید.»

6 چون عمونیان پی بردند که داوود از این عمل چقدر بدش آمده، حانون هفتاد خروار نقره تهیّه کرد تا ارّابه و سوار را از ماورالنهر، سوریه معکه و صوبه اجیر کنند.

7 آنها سی و دو هزار ارّابه و سوار را اجیر کردند و با پادشاه معکه و سپاه او آمدند و در میدبا موضع گرفتند. عمونیان هم از شهرهای خود آمده، یک‌‌جا جمع شدند و برای جنگ رفتند.

8 وقتی به داوود خبر رسید، یوآب را با تمام سپاه شجاع خود برای مقابله فرستاد.

9 عمونیان برای جنگ آماده شدند و در نزد دروازهٔ شهر سنگر گرفتند، و قوای کشورهایی که برای کمک آمده بودند، جدا از عمونیان در دشت قرار گرفتند.

شکست متّحدان سوریه

10 چون یوآب دید که قوای دشمن قصد دارند که از جلو و پشت سر حمله کنند، یک عدّه از افراد ورزیده را انتخاب کرده در مقابل سوریان صف آرایی کرد.

11 بقیّهٔ سپاه را تحت فرماندهی برادر خود، ابیشای به مقابله عمونیان فرستاد

12 و به او گفت: «اگر سوریان بر ما غلبه کردند، شما به ما کمک کنید و اگر عمونیان بر شما غالب شدند، ما به کمک شما می‌آییم.

13 شجاع و با جرأت باشید و ما باید مردانه‌وار برای مردم خود و به‌خاطر شهرهای خداوند بجنگیم. آنگاه ما کار خویش را به خداوند می‌سپاریم تا ببینیم که رضا و خواستهٔ او چه می‌باشد.»

14 پس یوآب و همراهانش برای حمله بر سوریان به خط جنگ نزدیک شدند. سوریان از او فرار کردند.

15 وقتی عمونیان دیدند که سوریان فرار کردند، آنها هم از ابیشای و قوای او پا به فرار گذاشته، به داخل شهر رفتند و یوآب به اورشلیم برگشت.

16 چون سوریان پی‌بردند که از دست اسرائیل شکست خورده‌‌اند، بنابراین قاصدان خود را فرستادند تا سوریانی را که در شرق رودخانهٔ فرات بودند، به رهبری شوفک، قوماندان عمومی سپاه هددعزر بیاورند.

17 وقتی داوود از نقشهٔ آنها باخبر شد، تمام لشکر اسرائیل را جمع کرد و از رود اردن عبور نمود و با قوای خود به مقابله آنها رفت. سوریان هم دست به حمله زدند و جنگ شروع شد،

18 امّا سوریان بار دیگر فرار کردند و لشکر داوود هفت هزار ارّابه‌ران و چهل هزار سرباز پیاده سوریان را به قتل رساند. او همچنان شوفک، فرماندهٔ عمومی سپاه سوریان را کشت.

19 چون پادشاهان مطیع هددعزر دیدند که از دست اسرائیل شکست خورده‌‌اند، با داوود صلح کردند و تابع او شدند و سوریان حاضر نشدند که بار دیگر به عمونیان در جنگ کمک کنند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/1CH/19-fc7af037d92c8f4d24bbe2f892b6b3d3.mp3?version_id=181—