Categories
ارمیا

ارمیا 20

اختلاف ارمیا با فحشور کاهن

1 وقتی فحشور کاهن، پسر امیر، که رئیس محافظان معبد بزرگ بود پیام مرا شنید،

2 دستور داد مرا بزنند و نزدیک دروازهٔ فوقانی بنیامین در معبد بزرگ مرا با کُنده و زنجیر ببندند.

3 صبح روز بعد، وقتی فحشور مرا از بند رها کرد به او گفتم: «فحشور نامی نیست که خداوند به تو داده باشد. او تو را ‘وحشت از هر طرف’ نامیده است.

4 خداوند خودش گفته: «من تو را موجب وحشت خودت و دوستانت خواهم ساخت؛ و تو خواهی دید چگونه همهٔ آنها با شمشیر دشمنانشان کشته می‌شوند. من تمام مردم یهودا را تسلیم پادشاه بابل خواهم کرد؛ او گروهی را به اسارت می‌برد و عدّه‌ای را خواهد کشت.

5 من همچنین اجازه خواهم داد تا دشمنان تمام ثروت شهر را غارت، و دارایی‌ها و املاک آنها -و حتّی دخایر پادشاهان یهودا- را گرفته و همه‌چیز را به بابل منتقل کنند.

6 تو هم همین‌طور، ای فحشور، خودت و خانواده‌ات به اسارت افتاده و به بابل برده خواهید شد. تو در آنجا خواهی مُرد و همراه دوستانت که دروغهای بسیار به آنها گفته‌ای، دفن خواهی شد.»

گِلهٔ ارمیا

7 ای خداوند تو مرا فریب دادی و فریب خوردم

تو از من قویتر هستی و بر من غالب شده‌ای.

همه مرا مسخره می‌کنند و تمام روز به من می‌خندند.

8 هر جا سخن می‌گویم باید فریاد بزنم

و با صدای بلند بگویم: «خشونت! ویرانی!»

ای خداوند، به‌خاطر اعلام پیام تو،

من دایماً مورد استهزاء و تحقیر دیگران هستم.

9 هرگاه می‌گویم: «من خداوند را فراموش می‌کنم

و دیگر از جانب او سخنی نخواهم گفت،»

آنگاه پیام تو مثل آتشی اعماق وجود مرا می‌سوزاند.

می‌کوشم در برابر آن مقاومت بکنم،

امّا توانایی آن را ندارم.

10 می‌شنوم که همه نجواکنان می‌گویند:

«وحشت همه‌جا را فراگرفته است،

بیایید از دست او به مقامات شکایت کنیم.»

حتّی دوستان نزدیک من در انتظار سقوط من می‌باشند.

آنها می‌گویند:

«شاید بتوان او را فریب داد و به دام انداخت تا از او انتقام بگیریم.»

11 امّا تو ای خداوندِ قادر و توانا، با من هستی،

و آنها که به من جفا می‌کنند خواهند افتاد.

آنها برای همیشه رسوا خواهند شد،

چون نمی‌توانند موفّق شوند.

شرمساری آنها هیچ وقت فراموش نخواهد شد.

12 امّا تو، ای خداوند متعال، انسانها را به طور عادلانه می‌سنجی،

تو از دلها و ذهنهای آنها آگاهی.

پس بگذار تا ببینم چگونه از دشمنانم انتقام می‌گیری،

چون من این را به دستهای تو واگذار می‌کنم.

13 در حمد خداوند بسرایید،

خداوند را ستایش کنید!

او مظلومان را از دست ستمکاران خلاص می‌کند.

14 لعنت بر آن روزی که من به دنیا آمدم!

و نفرین بر روزی باد که مادرم مرا زایید!

15 لعنت بر کسی که مژدهٔ تولّد مرا به پدرم رسانید

و به او گفت:

«فرزندت به دنیا آمد، او پسر است.»

16 کاش او هم گرفتار سرنوشت همان شهرهایی شود

که خداوند بدون ترحّم از بین برد.

باشد که او هر صبحگاه فریادهای وحشت‌آور

و هنگام ظهر شیپور جنگ را بشنود،

17 چون او قبل از تولّدم مرا نکشت

تا رحم مادرم قبر من شود.

18 چرا من به دنیا آمدم؟

آیا برای تحمّل غم و ناراحتی

و با شرمساری مُردن به این دنیا آمدم؟

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/20-92ac84bcfff15e64d5c89fc0d6754324.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 21

پیشگویی شکست اورشلیم

1 صدقیا پادشاه یهودا، فشجور پسر ملیکا و صَفَنیای کاهن پسر معسیا را به نزد من فرستادند. آنها از من خواهش کرده گفتند:

2 «خواهش می‌کنیم از طرف ما به خداوند بگو که نبوکدنصر پادشاه بابل و ارتش او شهر را محاصره کرده‌اند. شاید خداوند مانند گذشته با یکی از معجزات خود مانند پیشین نبوکدنصر را مجبور به عقب‌نشینی کند.»

3 آنگاه خداوند از من خواست تا به قاصدین بگویم

4 که به صدقیا بگویند، خداوند، خدای اسرائیل چنین گفته است: «ای صدقیا، من ارتش تو را که برضد پادشاه بابل و ارتش او می‌جنگد، شکست خواهم داد. من تمامی سلاحهای سربازان تو را در مرکز شهر انباشته خواهم کرد.

5 من با تمام قدرت و با شدّت خشم و غضب خود علیه تو خواهم جنگید.

6 من تمام زندگان را در این شهر خواهم کُشت. تمام مردم و حیوانات را هم با بیماری وحشتناکی خواهم کشت.

7 امّا در مورد تو و درباریان و مردمی که از جنگ و قحطی و بیماری جان سالم به در می‌برند، اجازه خواهم داد تا نبوکدنصر و دشمنانتان که قصد جان شما را دارند، همهٔ شما را به اسارت ببرند. نبوکدنصر شما را خواهد کُشت. او بدون ترحّم و دلسوزی همه را از دَم تیغ خواهد گذرانید. من خداوند چنین گفته‌ام.»

8 آنگاه خداوند از من خواست به مردم بگویم: «گوش کنید، من خداوند، فرصت انتخاب به شما می‌دهم. می‌توانید راهی را انتخاب کنید که منتهی به حیات است یا راهی را که به سوی موت و هلاکت می‌رود.

9 هرکس که در شهر بماند به وسیلهٔ جنگ یا گرسنگی یا بیماری کشته خواهد شد. امّا هرکس که تسلیم به بابلی‌‌هایی که در حال حمله به شهر هستند شود، کشته نخواهد شد؛ بلکه جان خود را نجات خواهد داد.

10 تصمیم من این است که این شهر را ویران کنم. این شهر در اختیار پادشاه بابل قرار خواهد گرفت و او آن را به آتش خواهد کشید. من خداوند چنین گفته‌ام.»

جزای خاندان سلطنتی

11-12 خداوند از من خواست به خاندان سلطنتی یهودا که از نسل داوود هستند بگویم: «به آنچه من، خداوند می‌گویم گوش کنید. انصاف را همیشه رعایت نموده و فریب خورده را از دست فریبکار برهانید. اگر چنین نکنید شرارت شما خشم مرا مثل آتشی که هیچ‌وقت خاموش نمی‌شود، شعله‌ور خواهد ساخت.

13 تو ای اورشلیم که بر فراز دشت مثل صخره‌ای بلند برافراشته‌ای، من برضد تو خواهم جنگید. تو می‌گویی کسی قادر نیست به تو حمله کند یا از استحکامات دفاعی تو رد شود.

14 امّا من تو را به‌خاطر شرارتت مجازات خواهم کرد. من کاخ تو را به آتش می‌کشم و در اطراف آن ‌همه‌چیز را می‌سوزانم. من خداوند چنین گفته‌ام.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/21-aa762f5138ef14063f13e907a860a065.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 22

پیام ارمیا به خاندان سلطنتی یهودا

1-2 خداوند به من گفت به کاخ پادشاه یهودا که از خاندان داوود است بروم و به پادشاه، درباریانش و به مردم اورشلیم که در آنجا هستند بگویم که به آنچه خداوند می‌گوید گوش دهند. این است آنچه خداوند می‌گوید:

3 «من، خداوند به شما دستور می‌دهم از روی عدالت و راستی رفتار کنید. فریب خورده را از دست فریبکار برهانید. با غریبان، یتیم‌ها و بیوه‌ زنان بدرفتاری و ظلم نکنید و بی‌گناهان را در این مکان مقدّس نکشید.

4 اگر آنچه را که به شما دستور می‌دهم، واقعاً بجا آورید در آن صورت خاندان داوود به سلطنت ادامه می‌دهد و آنها به اتّفاق درباریان و مردم عادی به رفت و آمد با ارّابه‌‌ها و اسبان خود از دروازه‌های این کاخ ادامه خواهند داد.

5 امّا اگر از دستورات من اطاعت نکنید، در برابر شما سوگند یاد می‌کنم که این کاخ به ویرانه‌ای تبدیل خواهد شد. من، خداوند چنین گفته‌‌ام.

6 «از نظر من کاخ سلطنتی یهودا همان اندازه زیباست که سرزمین جلعاد و کوههای لبنان زیبا هستند، امّا من آن را به ویرانه‌ای تبدیل می‌کنم که هیچ‌کس نمی‌تواند در آن زندگی کند.

7 من کسانی برای ویران کردن آن می‌فرستم. آنها با تبرهای خود می‌آیند و ستونهای زیبای سدر اینجا را خرد می‌کنند و در آتش خواهند سوزانید.

8 «بعدها بسیاری از ملّتهای دیگر که از اینجا عبور می‌کنند از یکدیگر خواهند پرسید، چرا خداوند این شهر بزرگ را به این صورت درآورد.

9 آنگاه آنها در جواب خواهند گفت که به‌خاطر این است که شما پیمان خودتان را با خدای خودتان شکستید و سایر خدایان را پرستش و خدمت کردید.»

پیام ارمیا درباره یهوآخاز

10 ای مردم یهودا، به‌خاطر مرگ یوشیای پادشاه گریه نکنید

و ماتم نگیرید.

امّا برای پسرش یوحاز سخت بگریید؛

او را خواهند برد و هرگز برنخواهد گشت

و دیگر سرزمینی را که در آن به دنیا آمده است، نخواهد دید.

11 خداوند دربارهٔ یوحاز، پسر یوشیا که بعد از پدرش پادشاه یهودا شد، چنین می‌گوید: «او از اینجا رفته و دیگر برنخواهد گشت.

12 او در کشوری که او را به اسارت برده‌اند، خواهد مرد، و او دیگر به این سرزمین برنمی‌گردد.»

پیام ارمیا دربارهٔ یهویاقیم

13 وای بر کسی که خانهٔ خود را با بی‌انصافی می‌سازد

و با ناراستی آن را گسترش می‌دهد،

از مردم خود بیگاری می‌کشد

و مزد آنها را نمی‌دهد.

14 وای بر کسی که می‌گوید:

«برای خود کاخی با اتاقهای بزرگ

در طبقهٔ بالا خواهم ساخت.»

پس او پنجره‌هایی بر خانهٔ خود نصب می‌کند،

دیوار‌هایی از چوب سدر آزاد برایش می‌سازد

و آن را با رنگ قرمز رنگ می‌زند.

15 آیا با ساختن خانه‌هایی از چوب سدر آزاد

که از خانه‌های دیگران زیباتر باشد،

تو را پادشاهی بهتر خواهد کرد؟

پدر تو همیشه عادل و با انصاف بود

و از این رو، عمری طولانی کرد

و در همهٔ امور موفّق بود.

16 او از روی عدالت نسبت به فقیران قضاوت می‌کرد

و در همه‌چیز کامیاب بود.

این است مفهوم خداشناسی.

17 امّا تو فقط در اندیشهٔ منافع شخصی خودت می‌باشی،

تو با خشونت، بی‌گناهان را می‌کشی

و به مردم ظلم می‌کنی.

خداوند چنین گفته است.

18 آنگاه خداوند درباره یهویاقیم پادشاه یهودا -‌پسر یوشیا- می‌گوید،

«هیچ‌کس به‌خاطر مرگش ماتم نمی‌گیرد و نخواهد گفت،

چه ضایعهٔ بزرگی! ای دوست چه وحشتناک است!»

هیچ‌کس برای او گریه نخواهد کرد و نخواهد گفت،

وای سرورم! ای پادشاه من!

19 مراسم تشییع جنازهٔ تو مثل مرگ الاغی خواهد بود

که لاشهٔ آن را کشان‌کشان می‌برند

و در خارج از دروازه‌های شهر اورشلیم، دور می‌اندازند.

پیام ارمیا دربارهٔ سرنوشت اورشلیم

20 ای مردم اورشلیم به لبنان بروید و از آنجا فریاد بزنید،

به سرزمین باشان بروید و از آنجا شیون کنید،

و به کوههای موآب بروید و از آنجا ندا در دهید

چون همهٔ حامیان شما نابود شده‌اند.

21 در زمانی که شما کامیاب بودید، خداوند با شما سخن گفت،

امّا شما از گوش دادن امتناع کردید.

شما هیچ‌وقت از خداوند اطاعت نکردید

و این است آنچه شما در تمام زندگیتان انجام دادید.

22 به‌خاطر شرارت‌هایی که مرتکب شده‌اید،

بادی شدید رهبران شما را به اطراف پراکنده می‌کند،

یاران شما اسیر می‌شوند،

و شهر شما رسوا و بی‌آبرو خواهد شد.

23 ای کسانی‌که در کاخهای ساخته شده با چوبهای سدر آزاد لبنان، در امنیّت زندگی می‌کنید،

چه رقّت‌آمیز خواهد بود، وقتی گرفتار درد شوید.

دردی مثل درد زنی در حال زایمان!

محکومیّت یهویاکین به وسیلهٔ خداوند

24 خداوند به یهویاکین پادشاه، پسر یهویاقیم پادشاه یهودا گفت: «به حیات خودم سوگند، اگر تو حتّی نگین انگشتر دست راست من می‌بودی، تو را از انگشتم خارج می‌کردم

25 و به مردمی که از آنها می‌ترسی و درصدد قتل تو هستند می‌دادم. من تو را به نبوکدنصر پادشاه بابل و به سربازان او خواهم داد.

26 من تو و مادرت را به تبعید خواهم فرستاد. هردوی شما را به سرزمینی خواهم فرستاد که هیچ‌یک از شما در آنجا به دنیا نیامده بودید، هردوی شما در آنجا خواهید مرد.

27 در آرزوی دیدن این سرزمین خواهید بود، ولی هرگز برنخواهید گشت.»

28 من گفتم: «آیا یهویاکین مثل کوزهٔ شکسته‌ای است که به دور انداخته شده و کسی آن را نمی‌خواهد؟ آیا به همین دلیل است که او و فرزندانش به سرزمینی که چیزی درباره‌اش نمی‌دانند، تبعید شده‌اند؟

29 ای زمین، ای زمین، ای زمین،

پیام خداوند را بشنو!

30 «این مرد محکوم است که فرزندان خود را از دست بدهد،

و هیچ‌وقت موفّق نشود.

او فرزندانی نخواهد داشت

که مثل فرزندان داوود

در یهودا حکومت کنند.

من، خداوند چنین گفته‌ام.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/22-458b635ca5ee3d85a08e06724e937527.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 23

امید به آینده

1 چه وحشتناک است داوری خداوند نسبت به حکمرانانی که قوم مرا پراکنده و از بین می‌برند!

2 خداوند، خدای اسرائیل، درباره حکمرانانی که موظّف به مراقبت از مردم بودند، چنین می‌گوید: «شما از قوم من مراقبت نکرده‌اید، شما آنها را پراکنده و از خود رانده‌اید. اکنون من شما را به‌خاطر شرارت‌هایی که مرتکب شده‌اید، مجازات می‌کنم.

3 بقیّهٔ قوم خود را از سرزمینهایی که آنها را پراکنده کرده بودم، به وطن خودشان برمی‌گردانم. آنها فرزندان زیادی خواهند داشت و به تعدادشان هر روز افزوده خواهد شد.

4 من حکمرانانی برای مراقبت از آنها برخواهم گزید. قوم من دیگر در ترس و وحشت نخواهد بود، و من دیگر آنها را مجازات نخواهم کرد. من، خداوند چنین گفته‌ام.

5 خداوند می‌گوید: «زمانی می‌آید که من از نسل داوود پادشاهی عادل برمی‌گزینم. آن پادشاه با حکمت حکومت می‌کند و آنچه را که راست و درست است، در تمام این سرزمین انجام خواهد داد.

6 وقتی او پادشاهی کند، مردم یهودا در امنیّت و قوم اسرائیل در صلح خواهد زیست. نام او ‘خداوند نجات ما’ خواهد بود.

7 خداوند می‌گوید: «زمانی می‌آید که مردم دیگر به نام من، به عنوان خدای زنده‌ای که آنها را از مصر بیرون آورده، سوگند یاد نمی‌کنند.

8 آنها در عوض به نام خدای زنده‌ای سوگند می‌خورند که قوم اسرائیل را از سرزمین شمالی و سایر کشورهایی که من آنها را پراکنده کرده بودم، بازگردانده است. آنگاه آنها در وطن خودشان زندگی خواهند کرد.

پیام ارمیا دربارهٔ انبیا

9 به‌خاطر خداوند و به‌خاطر کلام قدّوس او،

دلم شکسته و تمام وجودم می‌لرزد.

مثل آدم مست و مثل کسی‌که شراب زیاد نوشیده است.

10 این سرزمین از کسانی‌که به خداوند امین نیستند، پر شده است،

آنها به زندگی شرارت بار خود ادامه می‌دهند و از قدرت خود سوء استفاده می‌کنند.

به‌خاطر لعنت خداوند تمام این سرزمین در ماتم است

و تمام چراگاهها خشک شده‌اند.

11 خداوند می‌گوید:

«انبیا هم مانند کاهنان بدکاره‌اند،

من آنها را حتّی در معبد بزرگ در حال ارتکاب شرارت دیده‌ام.

12 راههای آنها لغزنده و تاریک است.

آنها خواهند لغزید و خواهند افتاد.

من آنها را دچار مصیبت خواهم کرد.

زمان مجازات نزدیک است.

من خداوند چنین گفته‌ام.

13 من شاهد گناه انبیای سامره بوده‌ام.

آنها در نام بعل نبوّت می‌کردند

و قوم مرا گمراه کرده‌اند.

14 انبیای اورشلیم از آنها هم بدترند.

آنها زانی و دروغگو هستند

و بدکاران را در انجام شرارت تشویق می‌کنند

به طوری که هیچ‌کس دست از شرارت برنمی‌دارد.

به نظر من،

اینها از مردم سدوم و غموره بهتر نیستند.

15 «این است آنچه من، خداوند متعال دربارهٔ انبیای اورشلیم می‌گویم:

من به آنها گیاه تلخ برای خوردن

و زهر برای نوشیدن‌ خواهم داد.

چون کفر و بی‌ایمانی را در تمام این سرزمین رواج داده‌اند.»

16 خداوند متعال به مردم اورشلیم چنین گفت: «به آنچه انبیا می‌گویند گوش ندهید، چون آنها به شما امید واهی می‌دهند. آنها تصوّرات خودشان را به شما می‌گویند، نه آنچه من به آنها گفته‌ام.

17 آنها به مردمی که به پیام من گوش نداده‌اند، پیوسته می‌گویند که همه‌چیز به خوبی پیش می‌رود. آنها به آدمهای سرسخت که سخنان مرا باور نکرده‌اند می‌گویند که هیچ بلایی بر آنها نازل نخواهد شد.»

18 من گفتم: «هیچ‌یک از این انبیا آن‌قدر به خداوند نزدیک نبود که بتواند افکار او را درک کند. هیچ‌یک از آنها پیام او را نشنیده و نفهمیده و توجهی به سخنان او نکرده است.

19 خشم او مثل توفان و تندبادی است که برفراز سر شریران می‌خروشد.

20 این توفان تا وقتی آنچه منظور نظر خداوند است صورت نگیرد، فروکش نخواهد کرد. در آینده‌ای نزدیک، مردم این را به طور واضح خواهند فهمید.»

21 خداوند گفت: «من این انبیا را نفرستادم، ولی آنها خودسرانه رفتند، من به آنها پیامی ندادم، ولی بدون موافقت من به اسم من سخن گفتند.

22 اگر آنها از نیّات من آگاه بودند، در آن صورت می‌توانستند پیام مرا به قوم من اعلام کنند و آنها را از راههای ناراست و زندگی پر گناهشان بازگردانند.

23 «من خدایی هستم که در همه‌جا حاضرم و محدود به محل خاصی نیستم.

24 هیچ‌کس نمی‌تواند خود را از من پنهان کند تا من او را نبینم. آیا نمی‌دانید که من در همه‌جا در آسمان و زمین حضور دارم؟

25 من می‌دانم آن انبیا به دروغ چه چیزهایی در نام من گفته‌اند و ادّعا می‌کنند که در خواب آن پیامها را از من دریافت کرده‌اند.

26 تا کی این انبیا با دروغ‌هایشان به گمراه کردن قوم من ادامه خواهند داد؟

27 آنها فکر می‌کنند با خوابهایی که بیان می‌کنند خواهند توانست قوم مرا وادار کنند تا نام مرا فراموش کنند، همان‌طور که پدرانشان مرا فراموش کردند و به بعل روی آوردند.

28 نبی‌ای که خوابی می‌بیند باید بگوید که پیام او فقط یک خواب بوده، ولی نبی‌ای که از من پیامی گرفته، باید با امانت آن پیام را بازگو کند. در برابر گندم، کاه چه ارزشی دارد؟

29 پیام من آتش است و مثل پتکی که سنگ‌ها را خرد می‌کند.

30 من برضد انبیایی هستم که گفته‌های یکدیگر را می‌دزدند و آنها را به جای پیام من اعلام می‌کنند.

31 من همچنین برضد انبیایی هستم که حرفهای خود را از قول من بیان می‌کنند.

32 به آنچه من، خداوند می‌گویم گوش دهید! من مخالف انبیایی هستم که خوابهای پر از دروغ خود را به جای پیامی از جانب من بیان می‌کنند. آنها با بازگو کردن این خوابها و با ادّعاهای کاذب خود قوم مرا گمراه می‌کنند. من آنها را نفرستادم و مأمور نکردم و هیچ کمکی برای قوم من نیستند. من، خداوند چنین گفته‌ام.»

باری سنگین برای خداوند

33 خداوند به من گفت: «ای ارمیا اگر یک نفر از قوم من، یک نبی یا یک کاهن از تو بپرسد، پیام خداوند چیست؟ به او بگو، تو بار سنگینی برای خداوند هستی و او از شرّ تو خلاص خواهد شد.

34 اگر یک نفر دیگر از قوم من، یا یک نبی، یا یک کاهن همین کلمات را به کار ببرد و بگوید: «باری برای خداوند هستید،» من آن شخص و خانوادهٔ او را مجازات خواهم کرد.

35 در عوض، هرکس باید از دوستان و همسایگان خود بپرسد، «جواب خداوند چیست؟ خداوند چه گفته است؟»

36 بنابراین آنها نباید دیگر کلمات، «باری برای خداوند»، را به کار ببرند، چون اگر آن کلمات را به کار ببرند، کاری می‌کنم که پیام من واقعاً برایشان باری سنگین شود. مردم گفتار خدای خود- خداوند زنده و متعال- را دگرگون کرده‌اند.

37 ای ارمیا، از انبیا بپرس، پاسخ خداوند برای شما چه بود؟ خداوند چه گفته است؟

38 اگر آنها از اطاعت من سر باز زنند و بگویند: باری برای خداوند» آنگاه به آنها بگو که

39 من حتماً آنها را به همراه شهری که به اجدادشان داده بودم، می‌گیرم و به جایی بسیار دور از حضور خودم خواهم انداخت.

40 من آنها را تا ابد رسوا و بی‌آبرو خواهم کرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/23-6ba83d994bdd8324e02d86adfcd400f2.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 24

دو سبد انجیر

1 بعد از آن که نبوکدنصر پادشاه بابل، یهویاکین پادشاه یهودا پسر یهویاقیم را به همراه رهبران یهودا، صنعتگران و کارگران ماهر به اسارت به بابل برد، خداوند در رؤیا دو سبد انجیر را به من نشان داد که در جلوی معبد بزرگ گذاشته شده بود.

2 سبد اول پر از انجیرهای خوب و زودرس بود، ولی انجیرهای سبد دوم همه خراب و غیرقابل خوردن بودند.

3 آنگاه خداوند به من گفت: «ای ارمیا، چه می‌بینی؟»

جواب دادم: «انجیر می‌بینم. انجیرهای خوب بسیار خوبند، و انجیرهای بد آن‌قدر بد هستند که کسی نمی‌تواند آنها را بخورد.»

4 پس از آن، خداوند به من گفت:

5 «از نظر من، خداوند خدای اسرائیل کسانی‌که به بابل برده شده‌اند، مثل این انجیرهای خوب هستند و من با آنها مهربان خواهم بود.»

6 من مواظب آنها خواهم بود و آنها را به این سرزمین برمی‌گردانم. من آنها را بنا می‌کنم و مانع ویرانی آنها خواهم شد، من آنها را مثل نهالی خواهم کاشت و نخواهم گذاشت ریشه‌کن شوند.

7 به آنها این اشتیاق را خواهم داد که بدانند من خداوند هستم. در آن صورت آنها قوم من و من خدای آنها خواهم بود و آنها از صمیم قلب به سوی من بازمی‌گردند.

8 «امّا دربارهٔ صدقیا، پادشاه یهودا و سیاستمداران اطراف او، و بقیّهٔ مردم اورشلیم که در این سرزمین مانده‌اند و یا به مصر رفته‌اند؛ من، خداوند با آنها مثل انجیرهای خرابی رفتار می‌کنم که غیرقابل خوردن هستند.

9 آنها را به چنان مصیبتی گرفتار می‌کنم که باعث غیرت تمام ملّتها باشد. آنها موجب تفریح، شوخی و مسخره مردم خواهند بود و اسم آنها در هر جا که ایشان را پراکنده کنم، مثل لعن و نفرین خواهد بود.

10 من جنگ و گرسنگی و بیماری نصیبشان خواهم ساخت تا اینکه هیچ‌یک از آنها در سرزمینی که به آنها و به اجدادشان داده بودم، باقی نمانند.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/24-27e6e6c61ac5408088003e1909d16ba3.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 25

دشمن شمالی

1 در سال چهارم سلطنت یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، (که همزمان با اولین سال سلطنت نبوکدنصر پادشاه بابل بود) پیامی از جانب خداوند برای تمام مردم یهودا دریافت کردم.

2 من به تمام مردم یهودا و اورشلیم گفتم،

3 «مدّت بیست و سه سال‌-یعنی از سیزدهمین سال سلطنت یوشیا پسر آمون تا به امروز‌- خداوند با من سخن گفته و من در رساندن پیامهای او به شما غفلت نکرده‌ام. امّا شما اعتنایی به آنها نکردید.

4 هر چند خداوند به فرستادن انبیای خود ادامه داد ولی شما به آنها گوش ندادید و به گفته‌هایشان توجّه نکردید.

5 آنها از شما می‌خواستند از راههای گناه‌آلود خود بازگردید و از شرارت دست بردارید تا بتوانید به زندگی در سرزمینی که خداوند برای همیشه به شما و اجدادتان داده است، ادامه دهید.

6 آنها به شما گفتند از پرستش سایر خدایان خودداری کنید و خداوند را با پرستش بُتهایی که خودتان ساخته‌اید به خشم نیاورید. اگر از خداوند اطاعت می‌کردید او شما را تنبیه نمی‌کرد.

7 امّا خداوند خودش می‌گوید که شما به او گوش ندادید و در عوض با بُتهای خود او را به خشم آوردید و مستوجب مجازات شدید.

8 پس چون به او گوش نمی‌دهید، خداوند متعال می‌گوید،

9 «من به دنبال تمام ملّتهایی که در شمال زندگی می‌کنند و به دنبال بندهٔ خودم نبوکدنصر پادشاه بابل خواهم فرستاد تا آمده با یهودا و ساکنان آن و همچنین با ملّتهای همسایه بجنگد. من این ملّت و همسایه‌های او را ویران خواهم کرد و تا به ابد به صورت مخروبه‌ای متروک که موجب وحشت هر بیننده‌ای باشد، باقی خواهد ماند.

10 من به فریادهای شادی و خوشی و جشن‌های عروسی آنها خاتمه خواهم داد. چراغهایشان بی‌روغن و مزارع آنها بی‌غلّه خواهد شد.

11 تمام این سرزمین به ویرانه‌ای متروک مبدّل خواهد شد که موجب وحشت هر بیننده‌ای خواهد بود. یهودا و ملّتهای همسایه برای مدّت هفتاد سال در خدمت پادشاه بابل خواهند بود.

12 بعد از آن من بابل و پادشاه آن را به‌خاطر گناهانشان مجازات خواهم کرد. من آن سرزمین را ویران می‌کنم و برای همیشه به صورت مخروبه‌ای درمی‌آورم.

13 من بابل را با همان مصیبت‌هایی که به وسیلهٔ ارمیا در مورد ملّت گفته بودم و در این کتاب ثبت شده، مجازات خواهم کرد.

14 من بابلیان را به جزای کارهایشان خواهم رسانید و ملّتهای زیادی و پادشاهان بزرگی، آنها را اسیر خواهند کرد.

حکم خداوند برای ملّتها

15 خداوند، خدای اسرائیل به من گفت: «این جام شراب از خشم من لبریز است. این را بگیرید و به نزد ملّتهایی که تو را می‌فرستم، ببر و آنها را از این جام بنوشان.

16 وقتی آنها می‌نوشند سرگیجه می‌گیرند و به‌خاطر جنگی که برضد آنها می‌فرستم، عقلشان را از دست خواهند داد.»

17 پس من جام را از دست خداوند گرفتم و آن را به ملّتهایی دادم که خداوند مرا نزد آنها فرستاده بود و آنها را وادار کردم از آن بنوشند.

18 از آن جام به اورشلیم و شهرهای یهودا و به پادشاهان و رهبران آنها نوشانیدم تا تمام آن سرزمین تبدیل به بیابان و منظره‌ای وحشتناک و تکان‌دهنده شد تا حدّی که مردم، آنجا را حتّی تا به امروز سرزمینی نفرین شده می‌دانند.

19-26 علاوه بر آن، این اشخاص نیز از آن جام نوشانید:

فرعون با بزرگان و رهبران آنجا،

تمام مصری‌ها و تمام خارجی‌های مقیم مصر،

تمام پادشاهان سرزمین عوص،

تمام پادشاهان سرزمین فلسطین: ‌شهرهای اسفلون، غزه، عقرون، و باقیمانده‌های شهر اشدود،

تمام مردم اَدوم، موآب و عمون،

تمام پادشاهان صور و صیدون،

تمام پادشاهان سرزمینهای اطراف مدیترانه،

شهرهای ددان، تیما و بور،

تمام مردمی که موهای سر خود را کوتاه می‌کنند،

تمام پادشاهان عربستان،

تمام پادشاهان قبایلی که در بیابان هستند،

تمام پادشاهان زمری، عیلام و ماد

تمام پادشاهان سرزمینهای شمال، از دور و نزدیک، یکی پس از دیگری.

تمام ملّتهای روی زمین مجبور بودند از آن بنوشند و آخر از همه پادشاه بابل از آن نوشید.

27 آنگاه خداوند به من گفت: «به مردم بگو که من، خداوند متعال، خدای اسرائیل به آنها امر می‌کنم آن‌قدر بنوشند که مست شوند و قی کنند و به‌خاطر جنگی که برضد آنها برپا می‌کنم. آنها چنان از پای خواهند افتاد که دیگر نمی‌توانند برخیزند.

28 اگر آنها از گرفتن جام از دست تو و نوشیدن آن امتناع ورزند، به آنها بگو که خداوند متعال می‌گوید، باید بنوشید.

29 کار ویران‌سازی را از شهر خودم شروع خواهم کرد. آیا آنها فکر می‌کنند می‌توانند از مجازات بگریزند؟ نه، آنها مجازات خواهند شد. چون من تمام مردم روی زمین را در این جنگ گرفتار خواهم ساخت. من، خداوند متعال چنین گفته‌ام.

30 «ای ارمیا، تو باید هرچه را من گفته‌ام اعلام کنی. تو باید به این مردم بگویی،

‘خداوند از آسمان می‌خروشد،

و از مکان مقدّس و متعال خود مثل رعد می‌غرّد.

او برضد قوم خود بانگ برمی‌آورد،

او همانند مردی که انگور را می‌افشرد فریاد می‌زند

و تمام مردم روی زمین فریاد او را خواهند شنید.

31 و طنین صدای او تا دورترین نقاط دنیا شنیده خواهد شد.

خداوند علیه تمام ملّتها اقامه دعوی کرده است.

او تمام مردم را به محاکمه می‌کشد

و شریران را محکوم به مرگ خواهد کرد.

خداوند سخن گفته است.’»

32 خداوند متعال می‌گوید که ملّتها یکی پس از دیگری گرفتار مصیبت و بلا خواهند شد و توفان در دورترین نقاط جهان در حال شکل گرفتن است.

33 در آن روز اجساد کسانی‌که به وسیلهٔ خداوند کشته شده‌اند، در سرتاسر دنیا پراکنده خواهد بود. کسی برای آنها ماتم نمی‌گیرد و کسی آنها را برای دفن کردن نمی‌برد. آنها مثل انبوهی از کُود بر روی زمین انباشته می‌شوند.

34 شما، ای رهبران وای شبانان قوم فریاد بزنید، با صدای بلند فریاد بزنید! ماتم بگیرید و در خاکستر بغلطید. روز کشتار شما فرا رسیده و شما مثل گوسفند فربه، به دست قصّاب خواهید افتاد.

35 راهی برای فرار شما وجود نخواهد داشت.

36 شما در غم و غصّه هستید و گریه و زاری می‌کنید، چون خداوند در خشم خودش ملّت شما را نابود کرده و سرزمین آرام شما را ویران ساخته است.

37-38 خداوند مثل شیری که لانهٔ خود را ترک کرده باشد، شما را ترک کرده است. وحشت جنگ و غضب خداوند، این سرزمین را به بیابانی بی‌آب و علف مبدّل کرده است.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/25-249155ccdca670a636cfe80eb43aff42.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 26

ارمیا به دادگاه آورده می‌شود

1 مدّت کوتاهی بعد از آنکه یهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا شد،

2 خداوند به من گفت: «در وسط حیاط معبد بزرگ بایست و هرچه را به تو امر کرده‌ام، به مردمی که از شهرهای یهودا برای پرستش به اینجا می‌آیند، اعلام کن و کلمه‌ای از آن را کم نکن.

3 شاید مردم گوش کنند و از راههای ناراست خود بازگردند. اگر آنها بازگردند، من هم از تصمیم خود برای نابودی آنها که به‌خاطر شرارت‌هایشان بود منصرف خواهم شد.»

4 خداوند به من گفت که به مردم بگویم: «من خداوند گفته‌ام که شما با اطاعت از تعالیمی که من به شما داده‌ام، مرا پیروی کنید

5 و به سخنان خادمان من یعنی انبیا، کسانی‌که من مرتباً برای شما فرستاده‌ام توجّه کنید. ولی شما هرگز آنچه را که آنها گفتند اطاعت نکردید.

6 اگر به بی‌اطاعتی ادامه دهید، در آن صورت همان بلایی که بر سر شیلوه آوردم، بر سر این معبد بزرگ نیز خواهم آورد و تمام ملّتها اسم این شهر را به عنوان نفرین به کار خواهند برد.»

7 تمام کاهنان، انبیا و همهٔ مردم آنچه را در معبد بزرگ گفتم شنیدند.

8 به محض اینکه آنچه خداوند امر کرده بود بگویم گفتم، آنها مرا گرفتند و فریاد زدند: «تو باید به‌خاطر این سخنان کشته شوی!

9 چرا به نام خداوند نبوّت کرده می‌گویی که این معبد بزرگ به سرنوشت شیلوه مبتلا خواهد شد و این شهر ویران می‌شود و دیگر کسی در آن زندگی نخواهد کرد؟» آنگاه مردم از هر طرف دور من ازدحام کردند.

10 وقتی رهبران یهودا از این واقعه باخبر شدند با عجله خود را از کاخ سلطنتی به معبد بزرگ رسانیدند و در دروازهٔ نو در جاهای خود نشستند.

11 آنگاه کاهنان و انبیا به رهبران و عامهٔ مردم چنین گفتند: «این مرد سزاوار حکم مرگ است، چون علیه شهر ما سخن گفته است. شما با گوش خودتان آن را شنیده‌اید.»

12 بعد از آن من گفتم: «خداوند مرا فرستاد تا همه‌چیز را علیه این معبد بزرگ و این شهر اعلام کنم.

13 شما باید راه و روش و کردار خود را در زندگی تغییر دهید و از خداوند، خدای خود اطاعت کنید. اگر شما چنین کنید، او نیز از تصمیم خود برای نابودی شما منصرف خواهد شد.

14 امّا در مورد من، در اختیار شما هستم! با من هرطور که صلاح می‌‌دانید منصفانه رفتار کنید.

15 امّا شما مطمئن باشید چه می‌کنید: اگر مرا بکشید شما و مردم این شهر باید بدانید که مرد بی‌گناهی را کشتید، خون او به گردن شما خواهد بود، چون خداوند مرا فرستاده تا این پیام را به شما بدهم.

16 آنگاه رهبران قوم و مردم به کاهنان و انبیا گفتند: «این مرد به نام خداوند، خدای ما سخن گفته است و او نباید کشته شود.»

17 بعد از آن بعضی از پیران قوم برخاستند و به مردمی که در آنجا جمع شده بودند گفتند:

18 «در زمانی که حزقیا پادشاه یهودا بود، میکای مورشتی که یک نبی بود، به مردم گفته بود که خداوند متعال گفته است:

‘صهیون مثل مزرعه‌ای که شخم می‌زنند، زیر و رو خواهد شد،

اورشلیم به تپّه‌ای مخروبه

و کوهی که معبد بزرگ بر آن است، به جنگلی مبدّل خواهد شد.’

19 حزقیای پادشاه و مردم یهودا میکا را نکشتند. برعکس، حزقیا برای خداوند احترام قایل بود و سعی کرد حمایت او را جلب کند. خداوند نیز از مصیبتی که گفته بود به سر آنها خواهد آورد، منصرف شد. اکنون نزدیک است ما بلای بزرگی برای خود به‌ وجود آوریم.»

20 (نبی دیگری به نام اوریا پسر شمعی، از اهالی قریت یعاریم مثل ارمیا به نام خداوند علیه این شهر و مردم آن سخن گفت.

21 وقتی یهویاقیم پادشاه و سربازان و درباریان او این را شنیدند، پادشاه سعی کرد او را بکُشد. وقتی اوریا از آن باخبر شد، از ترس به مصر فرار کرد.

22 یهویاقیم پادشاه، الناتان پسر عکبور را همراه عدّه‌ای به مصر فرستاد تا اوریا را دستگیر کنند.

23 آنها او را گرفته و به حضور یهویاقیم پادشاه آوردند. پادشاه هم دستور داد او را بکشند و جنازه‌اش را در قبرستان عمومی بیندازد.)

24 چون من از حمایت اخیقام پسر شافان، برخوردار بودم، مرا به دست مردم ندادند تا کشته شوم.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/26-c899c288dcd01d170aeba0072fd2c20c.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 27

حمل یوغ به وسیلهٔ ارمیا

1 مدّت کمی‌ بعد از آنکه صدقیا پسر یوشیا، پادشاه یهودا شد، خداوند از من خواست

2 با بندهای چرمی و الوارهای چوبی، یوغی درست کنم و به گردن خود بیاندازم.

3 بعد از آن خداوند به من گفت پیامی به پادشاهان اَدوم، موآب، عمون، صور و صیدون توسط سفیرانشان که برای دیدن حزقیای پادشاه به اورشلیم آمده بودند، بفرستم.

4 خداوند متعال، خدای اسرائیل به من گفت به آنها دستور بدهم تا به پادشاهان خود بگویند که خداوند می‌فرماید:

5 «با قدرت عظیم خودم تمام جهان، تمام انسانها و حیوانات روی زمین را آفریدم، و من اختیار آن را به هرکس که بخواهم می‌دهم.

6 من آن کسی هستم که تمام ملّتها را تسلیم بندهٔ خودم، نبوکدنصر پادشاه بابل کرده‌ام، و حتّی حیوانات وحشی را به خدمت او واداشتم.

7 تمام ملّتها در خدمت او، پسرش و نوه‌اش خواهند بود تا روزی که ملّت خودش سقوط کند. آنگاه ملّت او در خدمت ملّتهای زورمند و پادشاهان بزرگ در خواهد آمد.

8 امّا اگر ملّتی یا مملکتی تسلیم قدرت او نشود، در آن صورت من آن ملّت را با جنگ، گرسنگی و بیماری مجازات خواهم کرد و اجازه خواهم داد تا نبوکدنصر سرزمینشان را کاملاً نابود سازد.

9 به انبیای خودتان و یا به کسانی‌که ادّعا می‌کنند می‌توانند آینده را با خواب و رؤیا و یا با احضار ارواح و یا با جادوگری پیش‌بینی کنند، گوش ندهید. آنها همه به شما می‌گویند که تسلیم پادشاه بابل نشوید.

10 آنها شما را فریب می‌دهند و این باعث خواهد شد که شما را از سرزمین خودتان تبعید کنند. من شما را بیرون خواهم راند و شما نابود خواهید شد.

11 امّا اگر ملّتی تسلیم پادشاه بابل شود و در خدمت او در‌آید، در آن صورت به او اجازه خواهم داد در زمین خود بماند تا در آنجا زراعت و زندگی کند. من خداوند چنین گفته‌ام.

12 من همان را به حزقیا پادشاه یهودا، گفتم: «تسلیم پادشاه بابل شو. در خدمت او و ملّت او در بیا تا زنده بمانی.

13 چرا باید تو و ملّت تو در جنگ، یا گرسنگی و یا بیماری کشته شوید؟ خداوند می‌گوید این است سرنوشت هر ملّتی که تسلیم پادشاه بابل نشود.

14 به انبیایی که می‌گویند تسلیم او نشوید گوش ندهید. آنها شما را فریب می‌دهند.

15 خداوند خودش گفته است که او آنها را نفرستاده و آنها با نام خداوند به شما دروغ می‌گویند. در نتیجه او شما و انبیای شما را که چنین دروغهایی می‌‌گویند، بیرون خواهد راند و خواهد کشت.»

16 پس از آن به کاهنان و مردم گفتم که خداوند فرموده: «به انبیایی که می‌گویند ظروف قیمتی معبد بزرگ بزودی از بابل بازگردانده می‌شود، گوش ندهید. آنها دروغ می‌گویند.

17 به حرفهای آنها گوش ندهید. تسلیم پادشاه بابل شوید تا زنده بمانید! چرا این شهر باید به تل خاک تبدیل شود؟

18 اگر آنها واقعاً نبی هستند و اگر از من پیامی گرفته‌اند، بگذارید از من، خداوند متعال بخواهند تا اجازه ندهم ظروف قیمتی‌ای که در معبد بزرگ و در کاخ سلطنتی باقیمانده است، به بابل برده شود.

19-20 (وقتی نبوکدنصر پادشاه، یهویاکین پسر یهویاقیم را به همراه بزرگان یهودا و اورشلیم به بابل برد، پاره‌ای از اشیاء ارزشمند مانند ستونها و حوضچه‌ها و پایه‌های برنزی و سایر ذخایر معبد بزرگ را با خود نبرد.)

21 «به آنچه من، خداوند متعال، خدای اسرائیل دربارهٔ ظروف قیمتی باقیمانده در معبد بزرگ و کاخ سلطنتی در اورشلیم می‌گویم، گوش دهید.

22 آنها را به بابل خواهند برد و در آنجا خواهند ماند تا زمانی که دوباره مورد توجّه من قرار گیرند. آنگاه آنها را به اینجا برمی‌گردانم. من، خداوند چنین گفته‌ام.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/27-e118b68db97513cb0c43a9a0b9b95c33.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 28

ارمیا و حننیای نبی

1 در همان سال، در پنجمین ماه از چهارمین سال سلطنت حزقیای پادشاه، حننیا پسر عزور که یکی از انبیای شهر جبعون بود، در معبد بزرگ با من صحبت کرد. در حضور کاهنان و مردم او به من گفت

2 که خداوند متعال، خدای اسرائیل گفته است: «من قدرت پادشاه بابل را درهم شکسته‌ام.

3 تا دو سال دیگر، من تمام ذخایر معبد بزرگ را که نبوکدنصر به بابل برده، به اینجا برمی‌گردانم.

4 من همچنین یهویاکین پادشاه یهودا، پسر یهویاقیم را به همراه مردم یهودا که به اسارت به بابل برده شده‌اند، برمی‌گردانم. بله من قدرت پادشاه بابل را درهم خواهم شکست. من خداوند چنین گفته‌‌ام.»

5 آنگاه من در حضور کاهنان و تمام مردمی که در معبد بزرگ ایستاده بودند، به حننیا گفتم:

6 «خیلی خوب است! امیدوارم خداوند چنین کند. البتّه، می‌خواهم خداوند پیشگویی تو را عملی سازد و تمام ذخایر معبد بزرگ را به همراه تمام مردمی که به اسارت برده شده‌اند، بازگرداند،

7 امّا به آنچه به تو و به این مردم می‌گویم گوش کن.

8 انبیایی که در زمانهای قدیم، قبل از من و تو بودند، جنگ، گرسنگی و بیماری را در بین ملّتها و مملکتهای پرقدرت پیشگویی کرده‌اند.

9 امّا نبی‌ای که نوید صلح می‌دهد، فقط وقتی پیام او تحقق یابد، آنگاه ثابت می‌شود که پیامش از جانب خداوند بوده است.»

10 آنگاه حننیا یوغ را از گردن من برداشت و آن را شکست

11 و در حضور تمام مردم گفت: «به همین طریق خداوند یوغی را که نبوکدنصر به گردن تمام ملّتها نهاده خواهد شکست و او این کار را در مدّت دو سال انجام خواهد داد.» بعد از آن آنجا را ترک کردم.

12 مدّتی بعد از آن خداوند به من گفت

13 که بروم و به حننیا بگویم: «خداوند می‌گوید تو ممکن است بتوانی یک یوغ چوبی را بشکنی امّا او به جایش یوغ آهنی خواهد گذاشت.

14 خداوند متعال، خدای اسرائیل گفته است که او یوغی آهنین برگردن این ملّت خواهد گذاشت و آنها در خدمت نبوکدنصر پادشاه بابل، در خواهند آمد. خداوند گفته است که حتّی حیوانات وحشی در خدمت او خواهند بود.

15 آنگاه، من به حننیا چنین گفتم: «ای حننیا گوش کن، خداوند تو را نفرستاده است و تو می‌خواهی این مردم دروغهای تو را باور کنند.

16 به همین خاطر خداوند خودش می‌گوید که از شرّ تو خلاص خواهد شد. قبل از پایان این سال تو خواهی مُرد، چون تو از مردم خواسته‌ای برضد خداوند برخیزند.»

17 و حننیا در هفتمین ماه همان سال مُرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/28-c5572db87a9ed462cf4e6dd3aa84d77d.mp3?version_id=181—

Categories
ارمیا

ارمیا 29

نامهٔ ارمیا به یهودیان بابل

1 من نامه‌ای به کاهنان، انبیا و رهبران قوم و همچنین به بقیّهٔ کسانی‌که نبوکدنصر از اورشلیم به اسارت به بابل برده بود، نوشتم.

2 من آن را بعد از اینکه یهویاکین پادشاه، مادرش، درباریان و رهبران یهودا و اورشلیم به همراه پیشه‌وران و کارگران ماهر به اسارت رفته بودند، نوشتم.

3 من آن نامه را به العاسه، پسر شافان و جمریا پسر حلقیا، یعنی سفیرانی که صدقیا پادشاه یهودا، به نزد نبوکدنصر پادشاه بابل می‌فرستاد، دادم. متن نامه چنین بود:

4 «خداوند متعال، خدای اسرائیل به همهٔ کسانی‌که اجازه داده نبوکدنصر آنها را به اسارت از اورشلیم به بابل ببرد، چنین می‌گوید:

5 ‘برای خودتان خانه بسازید و در آن ساکن شوید. در باغهایتان بکارید و ثمر آن را بخورید.

6 ازدواج کنید و صاحب فرزندان شوید. بعد بگذارید فرزندان شما ازدواج کنند تا آنها هم دارای فرزند شوند. باید تعداد شما افزون شود نه کم.

7 برای سعادت و خوشبختی شهرهایی که من شما را به آنجا به اسارت فرستاده‌ام، بکوشید. برای آنها به نزد من دعا کنید، چون اگر آنها کامیاب باشند شما هم کامیاب خواهید بود.

8 من خداوند متعال، خدای اسرائیل به شما می‌گویم از کسانی‌که در میان شما به نام نبی یا به هر نام دیگری ادّعا می‌کنند آینده را پیشگویی می‌کنند، برحذر باشید و فریب آنها را نخورید. به خوابهای آنها اعتنایی نکنید.

9 آنها به نام من به شما دروغ می‌گویند. من آنها را نفرستادم. من، خداوند چنین گفته‌ام.’

10 «خداوند می‌گوید: ‘وقتی دورهٔ هفتاد سالهٔ اسارت بابل به پایان برسد، من نگرانی و توجّه خودم را نسبت به شما نشان خواهم داد و من به عهد خود وفا خواهم کرد و شما را به سرزمین خودتان برمی‌گردانم.

11 تنها من هستم که از سرنوشتی که برای شما تعیین کرده‌ام، آگاهم. سرنوشتی که برای شما رفاه و سعادت می‌آورد نه مصیبت، نقشه‌ای برای آینده‌ای که در انتظار آن هستید.

12 آنگاه شما به سوی من بر‌می‌گردید، حاجت خودتان را از من خواهید خواست و من حاجت شما را بر‌آورده می‌کنم.

13 شما مرا خواهید طلبید و مرا خواهید یافت، چون از صمیم قلب خواهان من بوده‌اید.

14 آری، من می‌گویم شما مرا خواهید یافت و من شما را به سرزمین خودتان برمی‌گردانم. من شما را از تمام ممالک و از هر جایی که شما را پراکنده‌ کرده‌ام، جمع می‌کنم و شما را به همان جایی که قبل از اسارت زندگی می‌کردید، برمی‌گردانم.’

15 «شما می‌گویید خداوند به شما در بابل انبیایی داده است.

16 به سخنان خداوند دربارهٔ پادشاهی که امروز بر مملکتی حکومت می‌کند که روزی داوود حکمران آن بود، و به گفتار او دربارهٔ مردم این شهر که هنوز بستگان شما، یعنی آنهایی که به اسارت نرفته‌اند، در آن زندگی می‌کنند گوش دهید.

17 خداوند متعال می‌گوید، ‘من آنها را گرفتار جنگ و گرسنگی و بیماری خواهم کرد، من آنها را مثل انجیر گندیده‌ای خواهم ساخت که قابل خوردن نباشند.

18 من با جنگ، گرسنگی و بیماری آنها را تعقیب خواهم کرد، به طوری که تمام ملّتها از مشاهدهٔ آنها به وحشت بیفتند. به هر کجا آنها را بفرستم مردم از آنچه بر آنها واقع شده است در ترس و وحشت فرو خواهند رفت. آنها مورد تمسخر دیگران واقع می‌شوند و اسم آنها را به عنوان نفرین و لعنت به کار خواهند برد.

19 این بلاها بر سر آنها خواهد آمد چون به پیامهایی که من مکرراً توسط بندگانم -‌انبیا- برایشان فرستادم، توجهی نکردند. آنها نخواستند به سخنان من گوش دهند.

20 شما -‌یعنی تمام کسانی‌که من شما را به بابل تبعید کردم- به آنچه من، خداوند، می‌گویم گوش دهید.’

21 «خداوند متعال، خدای اسرائیل دربارهٔ اخاب -‌پسر قولایا- و صدقیا -‌پسر معسیا- کسانی‌که در نام خداوند به شما دروغ می‌گویند، گفته است که او آنها را تسلیم نبوکدنصر پادشاه بابل می‌کند و او در برابر چشمان شما آنها را خواهد کشت.

22 هرگاه کسانی‌که از اورشلیم به اسارت به بابل برده شده بودند، بخواهند به کسی نفرین کنند خواهند گفت: ‘خداوند با تو همان‌طور عمل کند که با صدقیا و اخاب کرد، یعنی کسانی‌که به وسیلهٔ پادشاه بابل زنده سوزانده شدند.’

23 سرنوشت آنها همین است. چون آنها مرتکب زنا شده‌اند و در نام من دروغ گفته‌اند. این خلاف ارادهٔ خداوند است. او می‌داند آنها چه کرده‌اند و شاهد کارهای آنهاست. خداوند چنین گفته است.»

نامهٔ شمعیا

24-25 خداوند متعال، خدای اسرائیل پیغامی به من داد برای شمعیای نحلامی، که نامه‌ای به امضای خودش به همهٔ مردم اورشلیم و همچنین به صَفَنیای کاهن -‌پسر معسیا- و به سایر کاهنان فرستاد. در نامهٔ خودش به صَفَنیا و شمعیا چنین نوشته بود:

26 «خداوند تو را به جای یهویاداع به کهانت رسانیده است و تو اکنون سرپرست امور معبد بزرگ هستی. وظیفهٔ توست که تمام دیوانگانی را که ادّعای نبوّت می‌کنند، با زنجیر ببندی و به گردنشان قلّاده‌ای آهنین بیاندازی.

27 تو چرا چنین کاری در مورد ارمیای عناتوتی که ادّعای نبوّت می‌کند، انجام ندادی؟

28 باید جلوی او گرفته شود چون او به مردم، در بابل گفته است که دوران اسارت آنها طولانی خواهد بود و آنها باید برای خودشان خانه بسازند و در آنجا زندگی کنند، در باغهایشان نهال بکارند و از میوهٔ آن بخورند.»

29 صَفَنیا نامه را برای من خواند

30 و بعد از آن خداوند به من گفت،

31-32 این پیام را به تمام اسیرانی که در بابل هستند در مورد شمعیا بفرستم: «من خداوند، شمعیا و فرزندانش را تنبیه خواهم کرد. من او را نفرستاده‌ام امّا او در مقابل چنین وانمود کرد که یک نبی است. او دیگر در بین شما فرزندانی نخواهد داشت. او آن‌قدر زنده نخواهد ماند تا خیر و برکاتی که برای قوم خود می‌آورم، ببیند؛ چون او آنها را برضد من برانگیخت. من، خداوند چنین گفته‌ام.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/JER/29-c8b1583baf2f021aab6a31b5b81df872.mp3?version_id=181—