Categories
حزقیال

حزقیال 33

خدا حزقیال را برای دیده‌بانی برمی‌گزیند

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، به قوم خود هشدار بده: اگر من ارتشی به این سرزمین بیاورم، و مردم شخصی را از میان خود برای دیده‌بانی برگزینند

3 و اگر دیده‌بان آمدن ارتش را دیده، شیپور را به صدا درآورد و به مردم هشدار دهد

4 و اگر کسی صدای شیپور را بشنود و به آن توجّه نکند، او در جنگ کشته خواهد شد. بنابراین خونش برگردن خودش خواهد بود.

5 او خودش مقصّر است، زیرا اگر توجّه می‌کردند، می‌توانستند فرار کنند.

6 امّا اگر دیده‌بان آمدن ارتش را ببیند و شیپور را به صدا درنیاورد و به مردم هشدار ندهد، دشمن به آنها حمله خواهد کرد و مردم گناهکار را خواهد کشت ولی من خداوند، دیده‌بان را مسئول مرگ آنها خواهم دانست.

7 «پس ای انسان فانی، تو را به دیده‌بانی قوم اسرائیل برمی‌گزینم. هرگاه سخنی از دهان من می‌شنوی باید از سوی من به ایشان هشدار بدهی.

8 اگر به اشخاص پلیدی بگویم: ‘شما ای شریران یقیناً خواهید مُرد’ و تو سخن نگویی و آن مردان پلید را هشدار ندهی تا راه خود را عوض کنند، آن مردان پلید در گناه خود خواهند مُرد، امّا تو مسئول مرگ ایشان خواهی بود.

9 امّا اگر تو به آن مردان پلید هشدار دادی تا از راه خود بازگردند و ایشان از راه خود بازنگردند، ایشان در گناه خود خواهند مُرد ولی تو جان خود را نجات داده‌ای.

مسئولیّت شخصی

10 «ای انسان فانی، به قوم اسرائیل بگو: شما چنین گفته‌اید: ‘بار گناه و خطای ما بسیار سنگین است و ما را ضعیف و ناتوان ساخته است، پس چطور می‌توان زیست؟’

11 به ایشان بگو خداوند متعال می‌فرماید: ‘به حیات خود سوگند که از مردن گناهکار خشنود نمی‌گردم، بلکه از اینکه پلیدکار از راه خود بازگردد و زنده بماند. بازگردید، از روشهای پلید خود بازگردید. ای قوم اسرائیل، چرا می‌خواهید بمیرید؟’

12 «وقتی نیکوکاری گناه ورزد، کارهای نیک او، او را نجات نخواهد داد. امّا اگر شخص شریری از شرارت خود دست بردارد، تنبیه نخواهد شد. و اگر شخص نیکوکاری گناه ورزد، حیات او به هدر خواهد رفت.

13 اگر به نیکوکاری قول حیات بدهم، امّا او فکر کند که کارهای نیکوی او کافی است و شروع به گناه ورزیدن کند، من هیچ‌کدام از کارهای نیکوی او را به یاد نخواهم آورد. او به‌خاطر گناهان خودش خواهد مرد.

14 اگر به شخص شریری هشدار بدهم که خواهد مرد، امّا او از شرارت خود باز ایستد و آنچه را نیکوست انجام دهد؛

15 برای نمونه اگر او وام خود را پرداخت کند، آنچه را دزدیده است بازگرداند و گناه نکند و قوانینی را که حیات می‌بخشد پیروی نماید، وی به راستی زنده خواهد ماند و نخواهد مُرد.

16 هیچ‌کدام از گناهانی که مرتکب شده‌ علیه او به یاد آورده نخواهد شد. او آنچه را که راست و نیکوست، انجام داده‌ و زنده خواهد ماند.

17 «امّا قوم تو می‌گویند: ‘راه خداوند راست نیست’ درحالی‌که این روش ایشان است که راست نیست.

18 هنگامی‌که شخص نیکوکاری از نیکوکاری باز ایستد و گناه ورزد، به‌خاطر آن خواهد مُرد

19 و هنگامی‌که شخص شریری از گناه کردن دست بردارد و آنچه را راست و نیکوست انجام دهد، زنده خواهد ماند.

20 هنوز می‌گویند: ‘راه خداوند راست نیست.’ ای قوم اسرائیل، من شما را طبق کردارتان داوری خواهم کرد.»

خبر سرنگونی اورشلیم

21 در روز پنجم ماه دهم از سال دوازدهم تبعید ما، شخصی که از اورشلیم گریخته بود، نزد من آمد و گفت: «شهر تسخیر شده است.»

22 غروب روز گذشته، قبل از آمدن مرد فراری، من حضور قدرتمند خداوند را احساس کرده بودم. زمانی که مرد فراری در صبح نزد من آمد، دهان من گشوده شد و خداوند قدرت سخن گفتن را به من بازگردانید.

گناهان مردم

23 خداوند به من فرمود:

24 «ای انسان فانی، ساکنان ویرانه‌هایی که در سرزمین اسرائیل هستند می‌گویند: ‘ابراهیم یک نفر بود و سرزمین را تصرّف کرد. امّا ما بسیار هستیم، بدون شک این سرزمین به ما داده شده است تا تصرّف کنیم.’

25 «بنابراین به ایشان بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید: شما گوشت را با خونش می‌خورید، بت‌پرستی می‌کنید و خون می‌ریزید. آیا شما فکر می‌کنید که سرزمین را متصرّف خواهید شد؟

26 شما بر شمشیر خود تکیه می‌کنید و مرتکب پلیدی می‌شوید، همهٔ شما زنان همسایهٔ خود را آلوده می‌کنید. آیا شما فکر می‌کنید که سرزمین را متصرّف خواهید شد؟

27 «به ایشان بگو که من، خداوند متعال، هشدار می‌دهم به حیات خودم سوگند، مردمی که در شهرهای ویرانه زندگی می‌کنند کشته خواهند شد و کسانی را که در صحرا هستند، خوراک حیوانات وحشی خواهم کرد و کسانی‌که در دژها و غارها هستند، از بیماری خواهند مُرد.

28 من این سرزمین را متروک و ویران خواهم کرد و قدرتی که به آن مغرور بودند، پایان خواهد یافت. کوههای اسرائیل چنان ویران خواهند شد که کسی از آنها نخواهد گذشت.

29 هنگامی‌که این سرزمین را به‌خاطر پلیدیهای ایشان ویران و متروک سازم، آنگاه خواهند دانست که من خداوند هستم.»

نتیجهٔ پیغام حزقیال

30 خداوند فرمود: «ای انسان فانی، قوم تو در کنار دیوارها و در کنار درهای خانه‌ها گرد هم می‌آیند و با یکدیگر دربارهٔ تو صحبت می‌کنند و می‌گویند: ‘بیاییم و کلام خداوند را بشنویم.’

31 ایشان نزد تو می‌آیند همان‌گونه که قوم من می‌آیند و مانند قوم من نزد تو می‌نشینند و سخنان تو را می‌شنوند، امّا از آنها پیروی نمی‌کنند، زیرا چاپلوسی بر لبهای ایشان است و دلشان در پی سودجویی است.

32 برای ایشان تو چون خوانندهٔ خوش آهنگی هستی که شعرهای عاشقانه می‌خواند و خوب ساز می‌زند. ایشان آنچه را می‌گویی می‌شنوند ولی آن را انجام نمی‌دهند.

33 امّا هنگامی‌که سخنان تو به حقیقت بپیوندند -که به حقیقت خواهند پیوست- آنگاه خواهند دانست که نبی‌‌ای در میان ایشان بوده است.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/33-993c3ab00102311c1b47537de3737c10.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 34

شبانان اسرائیل

1 خداوند به من فرمود:

2 «ای انسان فانی، علیه رهبران اسرائیل نبوّت کن و به ایشان یعنی به شبانان بگو خداوند متعال می‌فرماید: ای شبانان اسرائیل که خود را تغذیه می‌کنید، آیا شبانان نباید گوسفندان را خوراک دهند؟

3 شیر را می‌نوشید و پشم را می‌پوشید و گوسفندان پروار را می‌کشید، امّا به گوسفندان خوراک نمی‌دهید.

4 از ضعیفان مراقبت نکرده‌اید، بیماران را درمان نکرده‌اید، زخم زخمی‌شدگان را نبسته‌اید، آوارگان را بازنگردانیده‌اید، به دنبال گمشدگان نرفته‌اید، بلکه با زور و خشونت با آنها رفتار کرده‌اید.

5 پس آنها پراکنده شدند زیرا شبانی نبود و طعمهٔ حیوانات وحشی شدند.

6 گوسفندان من پراکنده شدند و در همهٔ کوهها و همهٔ تپّه‌ها سرگردان گشتند. گوسفندان من در سراسر زمین پراکنده شدند و کسی نبود که به جستجوی آنها برود یا آنها را پیدا کند.

7 «حال شما ای شبانانِ قوم به آنچه من، خداوند، به شما می‌گویم گوش کنید:

8 من خداوندِ زنده هستم، به آنچه می‌گویم خوب توجه کنید. چون گوسفندان من شبانی نداشتند، حیوانات وحشی به آنها حمله کردند، آنها را کشتند و خوردند. شبانان من برای رهایی آنها کوشش نکردند. شبانان مواظب خودشان بودند نه مواظب گوسفندان.

9 پس ای شبانان، به آنچه می‌گویم گوش کنید:

10 من، خداوند قادر متعال، اعلام می‌کنم که بر ضد شما خواهم بود. من گوسفندان خود را از شما خواهم گرفت و دیگر اجازه نخواهم داد تا شما فقط به دنبال منافع خودتان باشید. من گوسفندان خود را از دست شما نجات خواهم داد و دیگر آنها خوراک شما نخواهند شد.

خداوند، شبان نیکو

11 «من خداوند متعال، خودم به جستجوی گوسفندانم می‌پردازم و از آنها مواظبت خواهم نمود.

12 همان‌گونه که شبانان از گوسفندان خودشان مراقبت می‌کنند و آنها را که پراکنده شده‌اند، دوباره دور هم جمع می‌کنند. من آنها را از تمام مکانهایی که در آن روز مصیبت‌بار پراکنده شده‌اند، به دور هم جمع می‌کنم.

13 من ایشان را از سرزمین بیگانه بیرون خواهم آورد و گرد هم می‌آورم و به سرزمین خود بازمی‌گردانم. من ایشان را به سوی کوهها و جویبارهای اسرائیل رهبری خواهم کرد و در چراگاههای نیکو خواهم چرانید.

14 آنها را در چراگاههای نیکو خواهم چراند و بلندترین کوههای اسرائیل چراگاه ایشان خواهد بود. آنجا در چراگاه نیکو خواهند آرامید و در چراگاه حاصلخیز در کوههای اسرائیل خواهند چرید.

15 من خودم شبان گوسفندانم خواهم بود و مکانی برای استراحت آنان پیدا خواهم نمود. من، خداوند متعال چنین گفته‌ام.

16 «به جستجوی گمشدگان خواهم رفت و آوارگان را باز خواهم آورد، زخمی‌شدگان را درمان می‌کنم و ناتوانان را نیرو می‌بخشم ولی فربهان و زورآوران را نابود خواهم کرد. من ایشان را با عدالت شبانی خواهم کرد.

17 «امّا من، خداوند متعال، به شما ای گلّهٔ من، چنین می‌گویم: من در میان گوسفند خوب و بد و در میان قوچها و بُزهای نر داوری خواهم کرد.

18 آیا برای شما کافی نیست که در چراگاه نیکو چرا کنید، آیا باید بقیّهٔ چراگاه را با سُمهای خود ویران کنید و هنگامی‌که از آب زلال می‌خورید باید بقیّهٔ آب را با سُمهای خود گل آلود کنید؟

19 آیا باید گوسفندان دیگر من، آنچه را شما لگدمال کرده‌اید، بخورند و آبی را که گل آلود کرده‌اید بنوشند؟

20 «بنابراین من، خداوند متعال به آنها چنین می‌گویم: من خودم بین گوسفندان چاق و لاغر داوری خواهم کرد.

21 چون شما ناتوانان را کنار زده‌ و از گلّه جدا نموده‌اید و ناتوانان را با شاخ خود زده‌اید و آنها را پراکنده ساخته‌اید.

22 من گلّه خود را نجات خواهم داد تا دیگر مورد ستم قرار نگیرد و من بین گوسفند خوب و بد داوری خواهم کرد.

23 برای آنها شبانی برمی‌گزینم، مانند بنده‌ام داوود و او آنها را خواهد چرانید. او آنها را خواهد چرانید و شبان آنها خواهد بود.

24 من خداوند، خدای آنها خواهم بود و شخصی مانند داوود بندهٔ من فرماندهٔ آنها. من، خداوند چنین می‌گویم.

25 من با آنها پیمان صلح خواهم بست و حیوانات وحشی را از سرزمین ایشان دور خواهم کرد تا با امنیّت در صحرا زیست کنند و در جنگل بخوابند.

26 «من آنها را برکت خواهم داد و اجازه خواهم داد در اطراف کوه مقدّس من زندگی کنند و باران را در موسمش خواهم بارانید و بارشهای برکت خواهد بود.

27 درختان کشتزار میوه خواهند داد و زمین محصول فراوان خواهد داد و ایشان در زمین خود در امان خواهند بود. هنگامی‌که میله‌های یوغ ایشان را بشکنم و از دست کسانی‌که ایشان را بَرده کرده‌اند برهانم، خواهند دانست که من خداوند هستم.

28 ایشان دیگر در میان ملّتهای بیگانه به تاراج نخواهند رفت و حیوانات وحشی ایشان را نخواهند خورد. ایشان در امنیّت زندگی خواهند کرد و هیچ‌کس ایشان را نخواهد ترساند.

29 برای ایشان کشتزارهای حاصلخیز آماده خواهم کرد تا دیگر در آن سرزمین از گرسنگی نابود نشوند و دیگر سایر ملّتها به آنها اهانت نخواهند کرد.

30 ایشان خواهند دانست که من خداوند، خدایشان با ایشان هستم و ایشان یعنی قوم اسرائیل، قوم من هستند.

31 خداوند چنین سخن می‌گوید: «شما گوسفندان چراگاه من هستید و من خدای شما.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/34-bad1631e51fe1338669f7870aaf2d0c3.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 35

مجازات اَدوم

1 خداوند به من فرمود: «ای انسان فانی،

2 علیه اَدوم نبوّت کن. رو به سوی اَدوم بازگردان و علیه آن نبوّت کن

3 و به آن بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید:

«ای اَدوم، من علیه تو هستم،

و تو را ویران و متروک خواهم ساخت.

4 شهرهایت را خراب خواهم کرد

و تو ویران خواهی بود

و خواهی دانست که من خداوند هستم.

5 «چون دشمنی کهن را ادامه دادی و مردم اسرائیل را در زمان مصیبت و آخرین مجازات به دَم شمشیر سپردی،

6 بنابراین من، خداوند متعال، به حیات خود قسم می‌خورم و می‌گویم: من خدای زنده هستم. مرگ تقدیر توست و تو را از آن گریزی نیست. تو مسبّب کشتاری و این کشتار در پی تو خواهد بود.

7 من اَدوم را ویران و خراب خواهم کرد و کسانی را که در آن رفت و آمد می‌کنند، خواهم کُشت.

8 کوههای تو را از کشته‌شدگان پر می‌کنم و اجساد کسانی‌که در جنگ کشته شده‌اند، درّه‌‌ها و تپّه‌های تو را خواهد پوشاند.

9 تو را برای همیشه ویران خواهم کرد و دیگر هیچ‌کس در شهرهایت زندگی نخواهد کرد. خواهید دانست که من خداوند هستم.

10 «با وجودی که من خداوند، آنجا بودم، گفتی: ‘این دو ملّت و دو کشور از آن من هستند و آنها را تصرّف خواهم کرد.’

11 بنابراین من، خداوند متعال به حیات خود قسم می‌خورم و می‌گویم: من مطابق خشم، حسادت و نفرتی که به قوم من نشان دادی با تو رفتار خواهم کرد و هنگامی‌که تو را داوری کنم، خویشتن را به تو خواهم شناساند،

12 و خواهی دانست که من، خداوند همهٔ سخنان ناسزایی را که علیه کوههای اسرائیل گفته‌ای، شنیدم. چون گفتی: ‘ویران گشت و برای بلعیدن به من داده شد.’

13 و با دهانت خود را علیه من بزرگ کردی و علیه من گزافه‌گویی کردی و من آن را شنیدم.»

14 خداوند متعال چنین می‌فرماید: «من تو را چنان ویران خواهم کرد که همهٔ جهان از سرنگونی تو شادمان شوند،

15 همان‌طور که از ویرانی اسرائیل قوم برگزیدهٔ من خوشحال شدی، ای اَدوم، بله تمام سرزمین اَدوم، مخروبه خواهی شد. آنگاه همه خواهند دانست که من خداوند هستم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/35-08c46012c6fe1dd111dccc381af96f46.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 36

برکت خدا بر اسرائیل

1 «ای انسان فانی، برای کوههای اسرائیل نبوّت کن و بگو: ای کوههای اسرائیل کلام خداوند را بشنوید.

2 خداوند متعال چنین می‌فرماید چون دشمن با نیشخند به تو گفت: ‘بلندیهای باستانی شما به تصرّف ما درآمده است.’

3 «بنابراین نبوّت کن و بگو: خداوند متعال چنین می‌فرماید: ‘چون ایشان تو را ویران کردند و از هر سو درهم شکستند آنگاه تو به تصرّف بقیّهٔ ملّتها درآمدی و موضوع غیبت و افترا قرار گرفتی.’

4 بنابراین ای کوههای اسرائیل، کلام خداوند را بشنوید: خداوند متعال به کوهها، تپّه‌ها، جویبارها، درّه‌‌ها، خرابه‌های ویران و شهرهای متروکی که مورد تاراج و تمسخر ملّتهای همسایه قرار گرفتند چنین می‌فرماید:

5 «من، خداوند متعال در آتش غیرت خود علیه بقیّهٔ ملّتها و برضد تمامی ‌اَدوم سخن گفته‌ام؛ چون ایشان با شادی دل سرزمین مرا به‌خاطر چراگاههایش با خواری تصرّف کردند.

6 «بنابراین در مورد سرزمین اسرائیل نبوّت کن و به کوهها، تپّه‌ها، جویبارها و درّه‌ها بگو: خداوند متعال چنین می‌فرماید: من با غیرتی خشمگین سخن می‌گویم، به‌خاطر اینکه ملّتها آنها را توهین و تحقیر نمودند.

7 بنابراین من، خداوند متعال، به حیات خود قسم می‌خورم و می‌گویم: جدّاً قول می‌دهم که همهٔ ملّتهای اطراف تحقیر خواهند شد.

8 امّا شما ای کوههای اسرائیل، از شاخه‌های خود جوانه خواهید زد و برای قوم من اسرائیل میوه خواهید داد، زیرا بزودی به خانه باز خواهند گشت.

9 من طرف شما هستم و حتماً سرزمین شما دوباره شخم‌زده و زمین شخم خورده، کاشته خواهد شد.

10 من جمعیّت تو را افزون خواهم کرد، شما در شهرها زندگی خواهید کرد و هر چیزی را که ویرانه رها شده بود، بازسازی خواهید کرد.

11 و تعداد انسانها و حیوانات را در تو فزونی خواهم بخشید، ایشان افزون خواهند شد و بارور خواهند گردید و شما را مانند گذشته در آنجا ساکن می‌کنم و شما را بیش از پیش کامیاب خواهم کرد. آنگاه خواهید دانست که من خداوند هستم.

12 من شما را می‌آورم، قوم خودم اسرائیل را بازمی‌گردانم تا دوباره در سرزمین زندگی کنند. این سرزمین خود شما خواهد بود، دیگر هرگز اجازه نخواهم داد که فرزندان تو گرسنگی بکشند.

13 «من، خداوند متعال چنین می‌گویم: درست است که مردم می‌گویند این زمین مردم را می‌بلعد و اینکه زمین فرزندان خودش را غارت می‌کند.

14 امّا دیگر بیش از این، زمین مردم را نخواهد بلعید و فرزندان خود را غارت نخواهد کرد.

15 این زمین دیگر مجبور نیست به سخنان تمسخرآمیز اقوام دیگر گوش دهد یا نیشخند دیگران را مشاهده کند. این زمین دیگر فرزندان خود را غارت نخواهد کرد. من، خداوند متعال سخن گفته‌ام.»

زندگی تازهٔ اسرائیل

16 کلام خداوند بر من آمد و فرمود:

17 «ای انسان فانی، هنگامی‌که قوم اسرائیل در خاک خود زندگی می‌کرد، آن را با روشها و کردار خویش آلوده ساخت. روش ایشان در نظر من مانند ناپاکی زنی در هنگام عادت ماهانه‌اش بود.

18 به‌خاطر خونی که در آن سرزمین ریختند و بُتهایی که آن را آلوده کردند، خشم خود را بر ایشان فرو ریختم.

19 من ایشان را در میان ملّتها پراکنده ساختم و ایشان در میان کشورها پخش شدند و مطابق رفتار و کردارشان ایشان را داوری کردم.

20 هر کجا رفتند نام مقدّس مرا بی‌حرمت ساختند، زیرا مردم گفتند: ‘ایشان قوم خداوند هستند امّا مجبور شدند سرزمین او را ترک کنند.’

21 قوم اسرائیل هر جا رفتند نام مرا بی‌حرمت کردند و من به نام مقدّس خود اهمیّت می‌دهم.»

22 پس به قوم اسرائیل بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید: «کاری را که می‌خواهم بکنم به‌خاطر شما نیست، بلکه به‌خاطر نام مقدّس خودم است که شما آن را در هر کشوری که رفتید بی‌حرمت ساختید.

23 هنگامی‌که قدّوسیّت نام عظیم خود را به ملّتها نشان دهم، نامی ‌که در میان ایشان بی‌حرمت کردید، آنگاه خواهند دانست که من خداوند هستم. من، خداوند متعال سخن گفته‌ام. من از شما استفاده خواهم کرد تا به ملّتها نشان دهم که من قدّوس هستم.

24 من شما را از میان قومها بیرون می‌آورم و از همهٔ کشورها جمع می‌کنم و به سرزمین خودتان باز خواهم گرداند.

25 آب پاک به شما خواهم پاشید و شما از همهٔ آلودگی‌ها پاک خواهید شد و از همهٔ بُتها شما را پاک خواهم کرد.

26 دلی تازه به شما خواهم داد و روح تازه‌ای در شما خواهم گذاشت و دل سنگی را از شما بیرون می‌کنم و دلی گوشتین به شما خواهم داد.

27 روح خود را در اندرون شما خواهم نهاد و شما را پیرو قوانین خود خواهم ساخت تا با دقّت دستورات مرا بجا آورید.

28 آنگاه در سرزمینی که به نیاکان شما دادم، زندگی خواهید کرد و قوم من خواهید بود و من خدای شما خواهم بود.

29 شما را از همهٔ آلودگی‌ها نجات خواهم داد غلاّت را فزونی می‌بخشم و دیگر شما را دچار قحطی نخواهم کرد.

30 میوهٔ درختان و محصول کشتزار را فراوان خواهم کرد تا دیگر هرگز از شرمساریِ گرسنگی در میان ملّتها رنج نبرید.

31 آنگاه روشهای پلید و کردار زشت خود را به یاد خواهید آورد و از خطاها و کارهای پلید خود بیزار خواهید شد.

32 بدانید که من این کار را به‌خاطر شما انجام نداده‌ام. پس ای قوم اسرائیل به سبب روشهای خود شرمسار و سرشکسته باشید. من، خداوند متعال سخن گفته‌ام.»

33 خداوند متعال می‌فرماید: «هنگامی‌که شما را از همهٔ گناهانتان پاک سازم، اجازه خواهم داد دوباره در شهرهای خود زندگی کنید و ویرانه‌ها را بازسازی کنید.

34 زمینی که در نظر رهگذران بایر بود شخم زده خواهد شد

35 و همهٔ مردم خواهند گفت: ‘این زمینِ بایر مانند باغ عَدَن گردیده است. و شهرهایی که خراب و ویران و منهدم بودند، مستحکم و مسکونی شده‌اند.’

36 آنگاه ملل همسایه که هنوز باقی مانده‌اند خواهند دانست که من، خداوند شهرهای ویران را بازسازی کرده‌ام و زمینهای بایر را دوباره کاشته‌ام. من، خداوند چنین گفته‌ام و آن را انجام خواهم داد.»

37 خداوند متعال می‌فرماید: «بار دیگر دعاهای قوم اسرائیل را اجابت می‌کنم و جمعیّت ایشان را مانند گلّهٔ گوسفند زیاد می‌سازم.

38 همان‌طور که شهر اورشلیم در گذشته، در روزهای عید پُر از گوسفندان قربانی می‌شد، شهرهای ویران و متروک هم از جمعیّت پُر می‌گردند. آنگاه همه خواهند دانست که من، خداوند متعال هستم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/36-a6a92ac964421ef730c07e3cb484879a.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 37

درّهٔ استخوانهای خشک

1 حضور پرتوان خداوند را احساس کردم و روح او مرا برداشت و در درّه‌ای قرار داد. آنجا پر از استخوان بود.

2 او مرا در پیرامون آنها هدایت کرد. آنجا استخوانهای بسیاری افتاده بود و آنها بسیار خشک بودند.

3 او به من گفت: «ای انسان فانی، آیا این استخوانها می‌توانند زنده شوند؟»

پاسخ دادم: «ای خداوند متعال تنها تو می‌توانی آن را پاسخ بدهی.»

4 آنگاه او به من فرمود: «بر این استخوانها نبوّت کن و به آنها بگو: ای استخوانهای خشک، کلام خداوند را بشنوید.

5 خداوند متعال به این استخوانها چنین می‌فرماید: من به درون شما نَفَس وارد می‌کنم و شما زنده خواهید شد.

6 من به شما رگ و پِی خواهم داد و گوشت بر شما خواهم آورد و شما را به پوست خواهم پوشاند و نفس در شما خواهم دمید و زنده خواهید شد و خواهید دانست که من خداوند هستم.»

7 پس من چنانكه دستور داده شده بود نبوّت کردم. ناگهان صدایی برخاست؛ صدای جنبش، و استخوانها به هم پیوستند، استخوان به استخوان.

8 نگاه کردم دیدم که رَگ و پی و گوشت بر آنها بود و پوست آنها را پوشانده بود امّا نَفَس حیات در آنها نبود.

9 آنگاه خداوند به من فرمود: «بر نَفَس نبوّت کن، ای انسان فانی، به نَفَس بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید ‘ای نَفَس از چهار باد بیا و بر این کشتگان بدَم تا زنده شوند.’»

10 پس همان‌گونه که به من فرمان داده شده بود نبوّت کردم و نفَس به درون آنها رفت و زنده شدند و به پا ایستادند و لشکر بزرگی را تشکیل دادند.

11 سپس خداوند فرمود: «ای انسان فانی، این استخوانها همه قوم اسرائیل هستند. اینک می‌گویند: ‘استخوانهای ما خشک شده‌اند و امید ما گُم گشته است و ما کاملاً قطع شده‌ایم.’

12 نبوّت کن و به ایشان بگو: بنابراین خداوند متعال می‌فرماید، من گورهای شما را می‌گشایم و شما را از گورهایتان بیرون می‌آورم. ای قوم من، شما را به سرزمین اسرائیل بازمی‌گردانم.

13 ای قوم من، هنگامی‌که گورهای شما را بگشایم و شما را بیرون بیاورم خواهید دانست که من خداوند هستم.

14 روح خود را در شما می‌گذارم تا زنده شوید و شما را در سرزمینتان قرار می‌دهم. آنگاه خواهید دانست که من خداوند، سخن گفته‌ام و به انجام رسانده‌ام. خداوند چنین ‌فرموده است.»

یهودا و اسرائیل در یک پادشاهی

15 کلام خداوند بر من آمد و فرمود:

16 «ای انسان فانی، چوبدستی بردار و روی آن بنویس: ‘پادشاهی یهودا’ آنگاه چوبدست دیگری را بردار و بر روی آن بنویس: ‘پادشاهی اسرائیل’

17 و انتهای دو چوب را طوری نگه‌دار که یک چوب به‌نظر بیایند

18 و هنگامی‌که قوم تو بپرسند آیا مفهوم این کار را برای ما آشکار نخواهی ساخت؟

19 به آنها بگو من، خداوند متعال چوبی را که نمایانگر قوم اسرائیل است برمی‌دارم و آن را کنار چوبی که نمایانگر یهوداست می‌گذارم. من‌ آنها را یکی نموده و در دستم نگاه خواهم داشت.

20 «هنگامی‌که چوبدستی‌هایی را که بر روی آنها نوشته‌ای در برابر چشمانشان در دست داری،

21 آنگاه به ایشان بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید: اینک قوم اسرائیل را از میان همهٔ مللی که رفته‌اند، برمی‌دارم و از هر گوشه‌ای ایشان را جمع می‌کنم و به میهن خودشان بازمی‌گردانم.

22 من ایشان را به صورت یک ملّت متّحد در سرزمین در کوههای اسرائیل خواهم ساخت. یک پادشاه بر همهٔ ایشان فرمانروایی خواهد کرد و دیگر دو ملّت نخواهد بود و به دو پادشاهی تقسیم نخواهد شد. من ایشان را پاک خواهم کرد و ایشان قوم من خواهند بود و من هم خدای ایشان خواهم بود.

23 آنها دیگر خود را با بُتهای نفرت‌انگیز، آلوده و با گناهان، فاسد نخواهند ساخت. من آنها را از تمام راههایی که در آن گناه و به من خیانت کرده‌اند رهایی می‌بخشم.

24 پادشاهی مثل بندهٔ من داوود، پادشاه آنان خواهد بود. آنها تحت پادشاهی او متّحد خواهند شد و فرامین من را وفادارانه اطاعت خواهند نمود.

25 ایشان در سرزمینی که به بنده‌ام یعقوب دادم زندگی خواهند کرد، سرزمینی که نیاکانشان در آن زیستند. آنها همواره در آن سرزمین زندگی خواهند کرد. همچنین فرزندان و بازماندگان ایشان. پادشاهی چون داوود تا ابد بر ایشان حکومت خواهد کرد.

26 با ایشان پیمان جاودانهٔ صلح خواهم بست، ایشان را برکت می‌دهم و تعداد ایشان را زیاد خواهم کرد و معبد بزرگ خود را تا ابد در سرزمین ایشان می‌گذارم.

27 محل سکونت من در میان ایشان خواهد بود. من خدای ایشان و ایشان قوم من خواهند بود.

28 هنگامی‌که معبد بزرگ من در بین ایشان تا ابد مستقر شود آنگاه ملّتها خواهند دانست که من خداوند، اسرائیل را قوم برگزیدهٔ خود کرده‌ام.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/37-d46b5f637e2f5c599d2d8ca181fb2fcc.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 38

دسیسهٔ پلید جوج

1 کلام خداوند بر من آمد و فرمود:

2 «ای انسان فانی، رو به سوی سرزمین ماجوج بایست و علیه جوج، پادشاه ماشک و توبال نبوّت کن

3 و به او بگو خداوند چنین می‌فرماید: ای جوج، پادشاه ماشک و توبال، من دشمن تو هستم.

4 تو را بازمی‌گردانم و در آرواره‌هایت قلّابها می‌گذارم و تو را با تمام لشکرت، اسبها و سواران و همهٔ زره‌پوشان، جمعیّت بزرگی که به سپر و شمشیر مسلّح هستند، بیرون می‌آورم.

5 مردانی مسلّح به سپر و کلاهخود از پارس و حبشه و لیبی با ایشان خواهند بود.

6 سرزمین جومر و تمام سپاه او و همچنین اهالی کشور بیت توجرمه از شمال با بسیاری از مردم دیگر به تو می‌پیوندند.

7 پس ای جوج، آماده باش و لشکرت را با متّحدانت برای جنگ آماده ساز.

8 بعد از چند سال به تو امر می‌کنم به کشوری که مدّتها ویران مانده بود و مردم آن از تبعید به ممالک مختلف برگشته و در وطن خود در امنیّت ساکن شده‌اند، حمله کنی.

9 تو و تمام سپاهیانت و مردم بسیاری که با تو هستند چون توفان پیشروی خواهید کرد و چون ابری سرزمین را خواهید پوشاند.»

10 بنابراین خداوند متعال چنین می‌فرماید: «در آن روز افکاری به نظرت می‌آید و نقشهٔ پلیدی خواهی کشید.

11 خواهی گفت: ‘من به جنگ سرزمین روستاهای بدون دیوار خواهم رفت و من به مردم آرامی‌ که در امنیّت زندگی می‌کنند، یورش خواهم برد. همهٔ ایشان بدون دیوار، نرده‌ها و دروازه‌ها هستند.’

12 تو مردمی ‌را که در شهرهایی ویران شده ساکنند تاراج خواهی کرد. مردمی‌ که از ملّتها گرد هم آمده‌اند و گلّه و دارایی دارند و در چهار راه جهان قرار گرفته‌اند، تاراج خواهی کرد.

13 مردم سبا و ددان و بازرگانان شهرهای اسپانیا خواهند پرسید: ‘آیا ارتش خود را آمادهٔ یورش برای تاراج و چپاول کرده‌ای؟ آیا می‌خواهی طلا، نقره، حیوانات و دارایی‌ها را به غنیمت ببری؟’»

14 بنابراین ای انسان فانی نبوّت کن و به جوج بگو خداوند متعال چنین می‌فرماید: «در آن روز هنگامی‌که قوم من اسرائیل در امنیّت زندگی می‌کنند تو بیرون انداخته خواهی شد

15 از دورترین قسمت شمال، از مکان خویش خواهی آمد، تو و قومهای بسیار، همهٔ سواران، گروهی بزرگ، ارتشی نیرومند.

16 تو علیه قوم من اسرائیل خواهی آمد و زمین را چون ابری می‌پوشانی. در روزهای بازپسین تو را علیه سرزمین خود خواهم آورد تا هنگامی‌که از طریق تو، ای جوج قدّوسیّت خود را به ایشان نشان خواهم داد، ملّتها مرا بشناسند که تو را علیه ایشان خواهم آورد.

17 تو همان کسی هستی که سالها قبل درباره‌ات سخن گفته‌ام وقتی که توسط خادمان خودم انبیای اسرائیل اعلام کردم که وقتی این روز بیاید کسی را می‌آورم تا به اسرائیل حمله کند.

مجازات جوج

18 «در آن زمان وقتی به جنگ اسرائیل بروی، خشم من افروخته می‌شود.

19 از روی غیرت و شدّت خشم اعلام می‌کنم که زلزلهٔ مهیبی سرزمین اسرائیل را تکان می‌دهد.

20 ماهیان دریا، مرغان هوا و حیوانات صحرا و همهٔ حشراتی که در روی زمین می‌خزند و همهٔ مردمانی که در روی زمین هستند از حضور من خواهند لرزید و کوهها سرنگون خواهند شد و صخره‌‌ها خواهند افتاد و همهٔ دیوارها به روی زمین فرو خواهند ریخت.

21 شمشیری علیه جوج در همهٔ کوههایم خواهم کشید و شمشیر هرکس علیه برادرش خواهد بود.

22 او را با بیماری و کشتار مجازات خواهم کرد. بارانهای سیل‌آسا و تگرگ، به همراه آتش و گوگرد بر او و ارتش او و بسیاری از ملّتهایی که همراه او هستند، فرو خواهد بارید.

23 به این ترتیب عظمت و قدّوسیّت خود را به جهانیان آشکار می‌سازم تا بدانند که من خداوند هستم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/38-c1e01e236f3cc0f747cc903c4fc4e717.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 39

نابودی جوج

1 خداوند متعال می‌فرماید: «ای انسان فانی، علیه جوج نبوّت کن و بگو خداوند متعال می‌فرماید: ای جوج، رهبر افسران ماشک و توبال، من علیه تو هستم.

2 من تو را از راهی که می‌روی، برمی‌گردانم و از دورترین نقطهٔ شمال به سوی کوههای اسرائیل می‌آورم.

3 کمان را از دست چپ و تیر را از دست راستت می‌اندازم.

4 تو با سپاهیان و همراهانت در کوههای اسرائیل کشته می‌شوی. اجسادتان را خوراک هر نوع مرغان شکاری و حیوانات وحشی می‌سازم.

5 آنها در مزرعه خواهند افتاد. من، خداوند متعال سخن گفته‌ام.

6 بر سرزمین ماجوج و مردمانِ کشورهای ساحلی که در آسودگی و امنیّت زندگی می‌کنند، آتش می‌فرستم تا بدانند که من خداوند هستم.

7 به این ترتیب، نام مقدّس من در بین قومم، بنی‌اسرائیل معروف و مشهور می‌شود و دیگر نمی‌گذارم که نام قدّوس من بی‌حرمت گردد. آنگاه اقوام جهان خواهند دانست که من خداوند، خدای قدّوس اسرائیل هستم.»

8 خداوند متعال می‌فرماید: «آن روز موعود که درباره‌اش گفتم، فرا می‌رسد.

9 مردمی که در شهرهای اسرائیل زندگی می‌کنند بیرون خواهند رفت و سلاحهای رها شده را برای سوخت جمع‌آوری می‌کنند. ایشان با سپرها، کمانها، پیکانها، نیزه‌ها و گرزها آتشی می‌افروزند که هفت سال بسوزد.

10 ایشان به آوردن هیزم از صحرا و چوب از جنگلها نیازی نخواهند داشت، زیرا آتش خود را از اسلحه‌ها برپا خواهند کرد؛ زیرا غارت کنندگان خود را غارت خواهند کرد.»

تدفین جوج

11 خداوند ‌فرمود: «پس از آنکه همهٔ اینها به وقوع بپیوندد، در اسرائیل در درّهٔ مسافران که در شرق دریای مرده قرار دارد به جوج و ارتش او گورستانی خواهم داد و همه در آن مدفون می‌گردند. راه مسافران را مسدود خواهد کرد و درّه ارتش جوج نامیده خواهد شد.

12 مدّت هفت ماه طول خواهد کشید تا مردم اسرائیل همهٔ اجساد را دفن کنند و سرزمین را دوباره پاک کنند.

13 همهٔ مردم اسرائیل ایشان، را به خاک خواهند سپرد و در روزی که من جلال خود را آشکار کنم، برای ایشان افتخار آفرین خواهد بود.

14 در پایان مدّت هفت ماه، عدّه‌ای تعیین می‌شوند تا به سراسر کشور اسرائیل بروند و جنازه‌های کسانی را که هنوز باقی مانده‌اند، دفن کنند تا آنجا بکلّی پاک گردد.

15 هرگاه جستجوکنندگان، استخوان انسانی را ببینند، نشانه‌ای در نزد آن برافرازند تا دفن کنندگان آن را در درّهٔ ارتش جوج دفن کنند.

16 (در نزدیکی آنجا شهری به نام ارتش نامگذاری خواهد شد) و به این ترتیب سرزمین دوباره پاک می‌شود.»

17 خداوند متعال به من گفت: «ای انسان فانی، به همهٔ پرندگان و حیوانات وحشی بگو از اطراف بیایند و از قربانی که برای آنها آماده کرده‌ام، بخورند. جشن بزرگی در کوههای اسرائیل خواهد بود که در آن می‌توانند گوشت بخورند و خون بنوشند.

18 آنها بدن سربازان را خواهند خورد و خون فرمانروایان زمین را خواهند نوشید. همهٔ ایشان مانند قوچها، برّه‌ها یا بُزها و گاوهای نر پروار کُشته خواهند شد.

19 در جشن قربانی که من برای آنها آماده کرده‌ام، آن‌قدر چربی خواهند خورد تا سیر شوند و آن‌قدر خون خواهند نوشید تا مست گردند.

20 در سفرهٔ من از اسبها و سواران و سربازان و جنگجویان خواهید خورد و سیر خواهید شد.»

بازگشت قوم اسرائیل

21 خداوند می‌فرماید: «من جلال خود را در میان ملل قرار خواهم داد و ایشان داوری و دست مرا که بر ایشان است خواهند دید.

22 و از آن به بعد، قوم اسرائیل می‌دانند که من، خداوند، خدای ایشان هستم.

23 ملّتها خواهند دانست که قوم اسرائیل به سبب گناه خودشان به اسارت رفتند، زیرا به من خیانت کردند. بنابراین من روی خود را از ایشان پوشاندم و ایشان را به دست دشمنانشان سپردم و همهٔ ایشان با شمشیر کشته شدند.

24 مطابق ناپاکی‌ها و کجروی‌هایشان با ایشان رفتار کردم و چهرهٔ خود را از ایشان پنهان کردم.»

25 بنابراین خداوند متعال می‌فرماید: «اکنون خاندان یعقوب را کامروا خواهم کرد و به‌خاطر نام مقدّس خودم، به همهٔ قوم اسرائیل رحم خواهم کرد.

26 هنگامی‌که در سرزمین خود در امنیّت زندگی کنند و کسی نباشد که از او بترسند، آنگاه شرم و خیانتی را که به من ورزیده بودند، فراموش خواهند کرد.

27 برای اینکه به ملل بسیاری قدّوسیّت خود را نشان دهم، قوم خود را از میان همهٔ کشورهایی که دشمنانشان زندگی می‌کنند، باز خواهند گرداند.

28 آنگاه قوم من خواهند دانست که من، خداوند، خدای ایشان هستم. ایشان این را خواهند دانست زیرا من ایشان را به اسارت فرستادم و اکنون ایشان را گردآورده‌ام و به سرزمین خودشان بازگرداندم و حتّی یک نفر از ایشان را پشت سر نگذاشتم.»

29 خداوند می‌فرماید: «من روح خود را بر آنها می‌ریزم و دیگر از آنها روی برنمی‌گردانم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/39-a23cdce6aec033d3038eab90b3527cc5.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 40

حزقیال به اورشلیم برده می‌شود

1 در سال بیست و پنجم تبعید ما، یعنی چهارده سال پس از تسخیر اورشلیم، در روز دهم سال نو، در آن روز من حضور پرتوان خداوند را حس کردم و او مرا با خود برد.

2 خداوند در رؤیا مرا به سرزمین اسرائیل برد و مرا بر کوه بلندی قرار داد. در جنوب، ساختمانهایی بودند که شبیه شهر به نظر می‌رسیدند.

3 او مرا نزدیکتر برد، مردی را دیدم که مانند برنز می‌درخشید. او ریسمانی نخی و چوبی برای اندازه‌گیری در دست داشت و در برابر دروازه ایستاده بود.

4 آن مرد به من گفت: «ای انسان فانی، از نزدیک ببین و با دقّت گوش فرا ده و اندیشهٔ خود را به آنچه که به تو نشان می‌دهم، متمرکز کن! زیرا تو به اینجا آورده شده‌ای که اینها را به تو نشان بدهم تا قوم اسرائیل را از هرچه به تو نشان می‌دهم، آگاه سازی.»

دروازهٔ شرقی

5 آنجا دیواری در دور معبد بزرگ بود. آن مرد دیوار معبد بزرگ را با چوبی که سه متر طول داشت اندازه گرفت؛ پهنا و ارتفاع دیوار هر کدام سه متر بود.

6 آنگاه به دروازهٔ شرقی رفت و از پلّه‌هایش بالا رفت و عرض دروازه را اندازه گرفت و آن نیز سه متر بود.

7 در پشت آن، راهرویی بود که در هر طرف آن سه اتاق برای نگهبانان بود. اتاقها مربّع بودند و هر ضلع آنها سه متر بود و ضخامت دیوار بین آنها دو متر و نیم بود. پشت اتاقهای نگهبانی راهرویی به طول سه متر وجود داشت که به اتاق ورودی که روبه‌روی معبد بزرگ قرار داشت، وصل می‌شد.

8-9 او این اتاق را اندازه گرفت و طول آن چهار متر بود و قسمتی را که به معبد بزرگ نزدیک بود تشکیل می‌داد و ضخامت دیوارهای آن در قسمت پشت یک متر و نیم بود.

10 اتاقهای نگهبانان در دو طرف راهرو هم‌اندازه بودند و پهنای دیوارهای بین آنها یکی بود.

11 سپس آن مرد عرض راهرویی را که نزدیک دروازه بود اندازه گرفت. روی هم رفته شش و نیم متر بود و فاصله بین دروازه پنج متر بود.

12 در برابر هریک از اتاقهای نگهبانان دیوار کوتاهی به ارتفاع نیم متر و عرض نیم متر وجود داشت. هر اتاق سه متر مربّع مساحت داشت.

13 آنگاه او فاصله دیوار بین دیوار پشتی یک اتاق را تا دیوار پشتی اتاق روبه‌روی آن اندازه گرفت و فاصله آنها یازده و نیم متر بود.

14 سپس اتاقی را که به حیاط منتهی می‌شد اندازه گرفت، ده متر بود.

15 فاصلهٔ دروازه از خارج دیوار تا آخرین اتاق بیست و پنج متر بود.

16 پنجره‌های کوچکی در دیوارهای خارجی اتاقها و راهرو وجود داشت و در روی دیوارهای داخلی راهرو، درختهای نخل کنده‌کاری شده بود.

حیاط بیرونی

17 آن مرد، مرا از دروازه به درون حیاط برد آنجا سی اتاق در کنار دیوار ساخته بودند که در جلوی آنها محوطه‌ای سنگفرش شده قرار داشت

18 که تا جلوی حیاط ادامه داشت. سطح حیاط بیرون پایین‌تر از حیاط درونی بود.

19 در سطح بالاتر دروازه‌ای وجود داشت که به‌ طرف حیاط درونی باز می‌شد. آن مرد فاصله دو دروازه را اندازه گرفت و این فاصله پنجاه متر بود.

دروازهٔ شمالی

20 آنگاه آن مرد دروازهٔ شمالی را که به طرف حیاط باز می‌شد اندازه گرفت.

21 در آنجا سه اتاق نگهبانی در دو طرف دروازه قرار داشت. اندازهٔ این اتاقها اندازهٔ اتاقهای دروازهٔ شرقی بود. طول دروازه بیست و پنج متر و عرض آن دوازده و نیم متر بود.

22 اتاق ورودی، پنجره‌ها و نخلهای کنده‌کاری شده‌ای مانند دروازهٔ شرقی داشت و اتاق ورودی در انتها قرار داشت و روبه‌روی حیاط بود. و این اتاق با هفت پلّه به حیاط وصل می‌شد.

23 روبه‌روی دروازهٔ شمالی در آن سوی حیاط، دروازه‌ای بود که به طرف حیاط باز می‌شد، درست مانند دروازه‌ای که در شرق وجود داشت. آن مرد فاصله این دو دروازه را اندازه گرفت و فاصلهٔ آنها پنجاه متر بود.

دروازهٔ جنوبی

24 آنگاه آن مرد مرا به سوی جنوب برد و ما در آنجا دروازهٔ دیگری را دیدیم. او فاصله دیوارهای داخلی و اتاق ورودی را اندازه گرفت که مانند دروازه‌های دیگر بود.

25 اتاقهای این دروازه پنجره‌‌هایی مانند دروازه‌های دیگر داشت. طول این دروازه بیست و پنج متر و عرض آن دوازده و نیم متر بود.

26 این دروازه هفت پلّه به طرف خارج داشت و در اتاق ورودی آن به طرف حیاط باز می‌شد و در دیوارهای راهروها درختهای نخل‌کنده‌کاری شده بود.

27 اینجا نیز دروازه‌ای به طرف حیاط بود. آن مرد فاصله آن را اندازه گرفت فاصله دو دروازه پنجاه متر بود.

دروازهٔ داخلی جنوبی

28 آن مرد، مرا به دروازهٔ جنوبی حیاط درونی برد. او دروازه را اندازه گرفت که هم اندازهٔ دروازه‌های دیوارهای بیرونی بود.

29-30 اتاقهای نگهبانان، اتاق ورودی و دیوارهای داخلی آن مشابه و هم اندازهٔ دروازه‌های دیگر بود. همچنین در راهروی آن پنجره‌هایی بود. طول آن بیست و پنج متر و عرض آن دوازده و نیم متر بود.

31 اتاق ورودی آن به طرف حیاط بیرونی بود و در روی دیوارهای راهروی آن، درختهای نخل کنده‌کاری شده بود. این دروازه هشت پلّه داشت.

دروازهٔ شرقی حیاط درونی

32 آن مرد، مرا از طرف دروازهٔ شرقی به حیاط درونی برد آنجا را اندازه‌گیری کرد و هم‌اندازهٔ دروازه‌های دیگر بود.

33 اتاق نگهبانان، اتاق ورودی و دیوارهای درونی آن مشابه و هم‌اندازهٔ دروازه‌های دیگر بود. در راهرو، اتاقها و اتاقهای ورودی پنجره‌‌هایی بود که طول آن بیست و پنج متر و عرض آن دوازده و نیم متر بود.

34 اتاق ورودی به طرف حیاط بیرونی بود. در روی دیوارهای راهرو، درختهای نخل کنده‌کاری شده بود که هشت پلّه دروازه را به حیاط بیرونی وصل می‌کرد.

دروازهٔ شمالی حیاط درونی

35 سپس آن مرد، مرا به دروازهٔ شمالی برد. آنجا را اندازه‌گیری کرد و آنجا مشابه و هم اندازهٔ دروازه‌های دیگر بود.

36 مانند بقیّه، اتاق نگهبانان، دیوارهای تزئین شده و اتاق ورودی پنجره‌‌هایی داشت طول آن بیست و پنج متر و عرض آن دوازده و نیم متر بود.

37 اتاق ورودی به طرف حیاط بیرون بود. در روی دیوارها درختان نخل کنده‌کاری شده بود. هشت پلّه حیاط بیرونی را به این دروازه وصل می‌کرد.

اتاقهای ویژهٔ قربانی

38 در حیاط بیرونی اتاقی بود که به وسیلهٔ دری به اتاق ورودی دروازهٔ شمالی متّصل می‌شد و در آنجا لاشهٔ قربانی سوختنی را می‌شستند.

39 در اتاق ورودی، چهار میز بود؛ در هر طرف اتاق دو میز. در روی این میزها، حیوانات را برای قربانی سوختنی، قربانی گناه و یا برای جبران خطا ذبح می‌کردند.

40 در خارج اتاق ورودی دروازهٔ شمالی چهار میز بود در هر طرف دو میز.

41 روی هم رفته هشت عدد میز بود که روی آنها حیوانات را ذبح می‌کردند. چهار میز در داخل اتاق و چهار میز در حیاط بود.

42 چهار میزی که داخل بود و برای آماده کردن قربانی سوختنی استفاده می‌شد، از سنگ تراشیده شده بود. طول و عرض این میزها هفتاد و پنج سانتیمتر و ارتفاع آنها نیم متر بود. تمام لوازمی که برای ذبح کردن قربانی استفاده می‌شد، بر روی این میزها نگهداری می‌شد.

43 لاشهٔ قربانی روی این میزها قرار می‌گرفت. دور تا دور اتاق چنگک‌هایی به طول تقریبی هشت سانتیمتر نصب شده بود.

44 آنگاه او مرا به حیاط درونی آورد. آنجا دو اتاق بود که به طرف حیاط درونی باز می‌شدند یکی به طرف جنوب که در کنار دروازهٔ شمالی بود و اتاق دیگر به طرف شمال که در کنار دروازهٔ جنوبی بود.

45 آنگاه آن مرد به من گفت اتاقی که به طرف جنوب است برای کاهنانی است که در معبد بزرگ خدمت می‌کنند

46 و اتاقی که به طرف شمال است برای کاهنانی است که مسئول قربانگاه هستند. این کاهنان از نسل صادوق هستند. ایشان تنها کسانی از طایفهٔ لاوی هستند که اجازه دارند به حضور خداوند بروند و او را خدمت کنند.

حیاط درونی و ساختمان معبد بزرگ

47 آن مرد، حیاط درونی را اندازه گرفت، مساحت آن پنجاه متر مربّع بود. معبد بزرگ در غرب آن بود و قربانگاه در روبه‌روی آن قرار داشت.

48 سپس مرا به اتاق ورودی معبد بزرگ برد و در ورودی را اندازه گرفت. حدود دو و نیم متر بود و عرض راهرو هفت متر و قطر دیوارهای دوطرف هرکدام یک و نیم متر بود.

49 طول اتاق ورودی ده متر و عرض آن شش متر بود. این اتاق توسط ده پلّه به حیاط راه داشت. در دو طرف در ورودی دو ستون قرار داشت.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/40-178f313da8897aa38d3a043377bcbe03.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 41

1 سپس آن مرد، مرا به اتاق مرکزی یعنی مکان مقدّس برد. او عرض راهرو را اندازه گرفت و عرض آن سه متر بود.

2 و طول آن پنج متر بود و قطر دیوارها در هر طرف دو و نیم متر بودند. او اتاق را اندازه گرفت درازای آن بیست متر و پهنای آن ده متر بود.

3 آنگاه او به اتاق اندرونی رفت. راهروی آن را اندازه گرفت. عرض آن یک متر و طول آن سه متر بود و قطر دیوارها در هر طرف سه و نیم متر بود.

4 سپس اتاق را اندازه گرفت مساحت آن ده متر مربّع بود. این اتاق پشت اتاق مرکزی قرار داشت. آنگاه به من گفت: «این مقدّسترین مکان است.»

اتاقهایی که در کنار دیوار معبد بزرگ ساخته شده بودند

5 آن مرد، قطر دیوار داخلی معبد بزرگ را اندازه گرفت؛ سه متر بود. در کنار این دیوار در سراسر معبد بزرگ اتاقهای کوچکی به پهنای دو متر وجود داشت.

6 این اتاقها سه طبقه بودند که در هر طبقه سی اتاق بود. دیوارهای خارجی هر طبقه از طبقهٔ زیرین نازکتر بود و وزن هر طبقه بر روی دیوار زیرین بود.

7 دیوار معبد بزرگ از بیرون از پایین تا بالا به یک قطر به‌نظر می‌رسید. دو راه پلّهٔ عریض ساخته بودند تا بتوان از طبقهٔ زیرین به طبقهٔ میانی و از آنجا به طبقهٔ بالایی رفت.

8-11 ضخامت این دیوارهای خارجی دو و نیم متر بود. یک در، از طرف شمال معبد بزرگ و یک در، از طرف جنوب آن به این اتاقها باز می‌شد. همچنین ایوانی دیدم که دور تا دور معبد بزرگ بود و عرض آن دو و نیم متر و ارتفاع آن سه متر بود و هم سطح پایه اتاقهای کنار دیوار بود. بین ایوانها و ساختمانی که کاهنان از آن استفاده می‌کردند، محوطه‌ای باز به درازای ده متر در امتداد معبد بزرگ وجود داشت.

ساختمان غربی

12 در انتهای محوطهٔ باز در غرب معبد بزرگ ساختمانی به پهنای سی و پنج متر و درازای چهل و پنج متر وجود داشت، دیوارهایش دو و نیم متر ضخامت داشتند.

اندازهٔ کلّ ساختمان معبد بزرگ

13 آنگاه آن مرد، پیرامون معبد بزرگ را اندازه گرفت. درازای آن پنجاه متر بود. و از پشت معبد بزرگ به طرف محوطهٔ باز و تا غرب ساختمان نیز پنجاه متر بود.

14 اندازهٔ جلوی معبد بزرگ به اضافهٔ فضای خالی دو طرف آن نیز پنجاه متر بود.

15 او طول ساختمان را به طرف غرب به اضافهٔ تالارهایی که در دو طرف آن بودند را اندازه گرفت، پنجاه متر بود.

جزئیات ساختمان معبد بزرگ

اتاق ورودی معبد بزرگ، مکان مقدّس و مقدّسترین مکان

16 همهٔ آنها از زمین تا پنجره‌ها روکش چوبی داشتند و پنجره‌ها قابل پوشاندن بود.

17 دیوارهای داخلی معبد بزرگ تا بالای درها با کنده‌کاری

18 نقش فرشتگان نگهبان و درخت خرما پوشانده شده بود. بین هر دو موجود، یک درخت بود و موجودات بالدار دو چهره داشتند.

19 یکی از دو چهره شبیه انسان بود و به طرف نخل نگاه می‌کرد. دیگری به شکل شیر و به جهت دیگر می‌نگریست.

20 دیوارهای معبد بزرگ از زمین تا بالای درها بدین‌گونه تزئین شده بودند.

21 چهارچوب درهای مکان مقدّس مربّع بودند.

قربانگاه چوبی

22 آنجا در برابر مقدّسترین مکان چیزی شبیه قربانگاه چوبی بود به ارتفاع یک و نیم متر و مساحت یک متر مربّع. گوشه‌‌ها، پایه‌ها و کناره‌های آن چوبی بود. و آن مرد به من گفت: «این میزی است که در حضور خدا می‌باشد.»

درها

23 آنجا در انتهای راهرو، دری برای مکان مقدّس و در دیگری برای مقدّسترین مکان وجود داشت

24 این درها دو لنگه داشتند و از وسط باز می‌شدند.

25 در روی درها و دیوارهای مکان مقدّس تصاویر فرشتگان نگهبان و درخت خرما نقش بسته بود. همچنین یک سایبان چوبی در جلوی در اتاق ورودی وجود داشت.

26 در کنار این اتاق، پنجره‌‌هایی بود و روی دیوارهای آن درخت خرما کنده‌کاری شده بود.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/41-d6dac599ed9375e244ab9347578987af.mp3?version_id=181—

Categories
حزقیال

حزقیال 42

اتاقهای کاهنان

1 آنگاه آن مرد، مرا به حیاط بیرونی و به ساختمانی که در شمال معبد بزرگ در نزدیکی ساختمانی که در غرب آن بود، برد.

2 درازای ساختمانی که در شمال قرار داشت پنجاه متر و پهنای آن بیست و پنج متر بود.

3 یک طرف این ساختمان رو به فضایی به درازای ده متر در امتداد معبد بزرگ و طرف دیگرش رو به سنگفرش حیاط بیرونی بود. این ساختمان سه طبقه داشت و هر طبقه از طبقهٔ پایین عقب‌تر بود.

4 در قسمت شمال این ساختمان راهرویی بود به پهنای پنج متر و درازای پنجاه متر و درهای ورودی به طرف شمال باز می‌شدند.

5 اتاقهای طبقهٔ بالایی کم عرض‌تر از اتاقهای طبقهٔ میانی و پایینی بودند زیرا آنها عقب‌تر ساخته شده بودند.

6 اتاقهای این ساختمان در هر سه طبقه ستون نداشتند.

7-8 در هر طبقهٔ زیرین دیواری به درازای بیست و پنج متر وجود داشت که نصف طول ساختمان بود، در بقیّه بیست و پنج متر، اتاقهایی وجود داشت. در طبقهٔ بالا اتاقهایی به اندازهٔ طول کلّ ساختمان وجود داشت.

9-10 در زیر این اتاقها در قسمت شرقی ساختمان، آنجا که دیوار حیاط شروع می‌شد، دروازه‌ای برای ورود به حیاط وجود داشت.

در قسمت جنوبی، ساختمان مشابهی نه چندان دور از ساختمانی که در غرب معبد بزرگ بود، وجود داشت.

11 در جلوی اتاقها راهرویی که از نظر طراحی و اندازه و در ورودی مشابه ساختمان شمالی بود، وجود داشت.

12 آنجا در زیر اتاقها، در قسمت جنوبی ساختمان، در انتهای دیوار شرقی، دری بود.

13 آن مرد به من گفت: «هردوی این ساختمانها مقدّس هستند. در آنجا کاهنانی که به حضور خداوند وارد می‌شوند، مقدّس‌ترین هدایا را می‌خورند و هدایای آردی، قربانی‌های گناه و قربانی‌های جبران خطا در آنجا می‌گذراند، زیرا این اتاقها مقدّسند.

14 هنگامی‌که کاهنان در معبد بزرگ بودند و می‌خواستند به حیاط بیرونی بروند، باید لباسهای مقدّسی را که با آن خدا را خدمت می‌کردند، در این اتاقها بگذارند و باید قبل از اینکه به آن جایی که مردم گرد آمده‌اند بروند، لباسهای دیگری بپوشند.»

اندازهٔ قسمت بیرونی معبد بزرگ

15 هنگامی‌که آن مرد، اندازه‌گیری داخل معبد بزرگ را به پایان رساند، مرا به دروازهٔ شرقی برد و قسمت بیرونی معبد بزرگ را اندازه گرفت.

16 ضلع شرقی را با چوب اندازه‌گیری، ‌اندازه گرفت و دویست و پنجاه متر بود.

17-19 آنگاه او ضلع شمالی، جنوبی و غربی را اندازه گرفت. هریک دویست و پنجاه متر بود.

20 پس دیوارها مربّعی، به ضلع دویست و پنجاه متر را احاطه کرده بودند. این دیوارها آنچه را که مقدّس بود، از آنچه غیر مقدّس بود جدا می‌کردند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/EZK/42-a5758966c7cac7b3214f4a20eb126fd7.mp3?version_id=181—