Categories
اشعیا

اشعیا 29

سرنوشت اورشلیم

1 وای بر تو ای اورشلیم، وای بر تو ای قربانگاه خدا! وای بر شهری که داوود در آن اردو زد، بگذارید یکی دو سالی از جشن‌ها و اعیاد آن بگذرد،

2 آنگاه خدا به شهری که «قربانگاه خدا» نامیده شده، مصیبت خواهد رسانید. همه‌جا گریه و زاری خواهد بود و تمام شهر مثل قربانگاه خون‌آلود خواهد بود.

3 خداوند به شهر حمله و از هر طرف آن را محاصره می‌کند.

4 اورشلیم مثل روحی که تقلّا می‌کند از اعماق زمین سخن بگوید، صدای گرفته‌اش از زیر خاک و گل به گوش می‌رسد.

5 ای اورشلیم، همهٔ بیگانگانی که به تو حمله می‌کنند مثل گرد و خاک به اطراف پاشیده خواهند شد و ارتش‌های هولناک آنها، به طور ناگهانی و بدون انتظار، مثل کاهی در برابر باد پراکنده خواهند شد.

6 خدای متعال با شدّتِ صاعقه و زلزله شما را نجات خواهد داد. او توفان و باد و آتشِ سرکش خواهد فرستاد.

7 آنگاه، تمام ارتش‌ ملّتهایی که به شهری که قربانگاه خداوند در آن قرار دارد حمله می‌کنند مثل یک رؤیا و مثل چیزی که در شب به خیال آدم می‌آید، ناپدید خواهند شد.

8 تمام ملّتهایی که برای حمله به اورشلیم دور هم جمع شده‌اند، مثل مرد گرسنه‌ای هستند که در خواب می‌بیند که غذا می‌خورد امّا گرسنه بیدار می‌شود، یا مثل شخصی که از تشنگی در حال مرگ است و در خواب می‌بیند که آب می‌نوشد، امّا وقتی بیدار می‌شود دهان و گلویش از تشنگی خشک است.

نادیده گرفتن هشدار

9 به حماقت خود ادامه بدهید! باز هم نابینا باقی بمانید! بدون شراب مست شوید! و بدون نوشیدن یک قطره شراب، مستانه حرکت کنید.

10 خداوند شما را خواب‌آلود کرده و شما آماده‌اید به خوابی عمیق فرو روید. انبیا باید چشم مردم باشند، امّا خداوند چشمان آنها را بسته است.

11 مفهوم نبوّتها از شما پوشیده و مانند طومارِ مُهر و موم شده خواهد بود. اگر آن را به کسی‌که خواندن می‌داند، بدهید و از او بخواهید آن را بخواند او خواهد گفت که نمی‌تواند، چون آن مُهر و موم شده است.

12 و اگر آن را به آدمی بی‌سواد بدهید و از او بخواهید آن را برایتان بخواند، او در جواب خواهد گفت که نمی‌تواند بخواند.

13 خداوند گفت: «این مردم ادّعا می‌کنند که مرا می‌پرستند، امّا حرفهای آنها بی‌معنی است. دین آنها چیزی جز قوانین و احادیث انسانی نیست چیزی که آنها از حفظ کرده‌اند.

14 پس من با ضربات غیرقابل انتظار و پی‌درپی، آنها را شگفت‌زده خواهم کرد. خردمندان آنها آدمهایی جاهل و زرنگی‌های آنها بیهوده خواهند بود.»

امید برای آینده

15 وای بر کسانی‌که می‌کوشند نقشه‌های خود را از خدا پنهان کنند. آنها نقشه‌های خود را مخفیانه اجرا می‌کنند و می‌پندارند که کسی آنها را نمی‌بیند و هیچ‌کس نمی‌داند آنها چه می‌‌کنند.

16 آنها همه‌چیز را وارونه می‌کنند. کدام مهمتر است، کوزه یا کوزه‌گر؟ آیا ساختهٔ دست انسان می‌تواند به او بگوید: «تو مرا نساختی؟» یا می‌تواند بگوید: «تو نمی‌دانی چه می‌کنی؟»

17 همان‌طور که ضرب‌المثل معروف می‌گوید: بزودی جنگلهای انبوه، کشتزار و زمینهای زراعتی دوباره جنگل می‌شوند.

18 وقتی آن روز برسد، آدمهای کَر می‌توانند کتابی را که بلند خوانده می‌شود، بشنوند و نابینایانی که در تاریکی زندگی می‌کنند، چشمانشان باز شده و خواهند دید.

19 فقیران و افتادگان بار دیگر خوشی‌ای را که خداوند، خدای قدّوس اسرائیل، می‌دهد خواهند یافت.

20 آنهایی که به دیگران ستم می‌کنند و به خدا ناسزا می‌گویند، از بین خواهند رفت و تمام گناهکاران نابود می‌شوند.

21 خدا اینها را نابود خواهد کرد: کسانی‌که به دیگران افترا و تهمت می‌زنند، آنهایی که مانع مجازات جنایتکاران می‌شوند و یا با دروغ نمی‌گذارند مردمان امین و صالح به حقّ خود برسند.

22 پس اکنون خداوند، خدای اسرائیل که ابراهیم را از سختی‌ها رهانید، می‌گوید: «ای قوم من، شما بیش از این بی‌آبرو نخواهید شد، و صورتهای شما دیگر از شرم، رنگ‌پریده نخواهد بود.

23 وقتی فرزندانی را که من به شما می‌دهم ببینید، آنگاه پی خواهید برد که من خدای قدّوس اسرائیل هستم. شما با ترس و حرمت، احترام مرا نگاه خواهید داشت.

24 مردمان احمق یاد می‌گیرند و می‌فهمند و آنهایی‌ که همیشه گِله و شکایت می‌کنند، از یادگیری خوشحال خواهند بود.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/29-67818ffbdaa07b5c74c334bc58fb8dd1.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 30

پیمان بی‌ثمر با مصر

1 خداوند گفته است: «وای بر کسانی‌که بر یهودا حکومت می‌کنند، آنها برضد من شوریده‌اند. آنها از نقشه‌هایی پیروی می‌کنند که نقشهٔ من نیست، و پیمانهایی را خلاف ارادهٔ من می‌بندند و گناهی بر گناه دیگر انباشته‌ می‌کنند.

2 آنها بدون آنکه با من مشورت کنند، برای کمک به مصر می‌روند. آنها می‌خواهند مصر از‌ آنها حمایت کند، پس تمام امید و اطمینانشان بر فرعون است.

3 امّا فرعون‌ فاقد قدرت است و نمی‌تواند به آنها کمک کند و حمایت مصر با ناکامی پایان خواهد یافت.

4 هرچند سفیران آنها، هم اکنون به شهرهای مصر -‌صوعن و حانیس- وارد شده‌اند.

5 مردم یهودا از اینکه به چنین ملّتِ غیرقابل‌ اعتمادی -‌به ملّتی که در وقت نیاز آنها را ناامید می‌کند- اعتماد کردند، پشیمان خواهند شد.»

6 این است پیام خدا دربارهٔ حیوانات صحرای جنوبی: «سفیران از سرزمین خطرناکی عبور می‌کنند، جایی‌که محل زندگی شیرها، مارهای سمّی و پرنده است. آنها هدایای گران‌قیمت خود را بر پشت الاغها و شترها بار کرده و به نزد ملّتی می‌برند که نمی‌تواند به آنها هیچ کمکی کند.

7 کمكی که مصر می‌کند بی‌ارزش است. از این رو من مصر را ‘راهاب (هیولای دریایی) بی‌آزار’ نامیده‌ام.»

مردم سرکش

8 خدا به من گفت در کتابی بنویسم که مردم چگونه‌اند تا برای ابد ثبت شود که آنها چقدر شریرند.

9 آنها همیشه برضد خدا شورش می‌کنند، همیشه دروغ می‌گویند و هیچ‌وقت گوش به تعالیم خداوند نمی‌دهند.

10 آنهایی که به انبیا می‌گویند ساکت بمانند. آنها می‌گویند: «دربارهٔ درستکاری سخن نگویید. آنچه را می‌خواهیم بشنویم به ما بگویید. بگذارید در توهّم خود باقی بمانیم.

11 از سرراه ما دور شوید و راه ما را سدّ نکنید. ما نمی‌خواهیم دربارهٔ خدای قدّوس اسرائیل که شما تعلیم می‌دهید چیزی بشنویم.»

12 این است آنچه خدای قدّوس اسرائیل می‌گوید: «به آنچه می‌گویم توجّه نمی‌کنید و به خشونت و فریب متّکی هستید.

13 شما در عذاب وجدان هستید. شما مانند دیوار بلندی هستید که از بالا تا پایین ترک خورده و ناگهان فرو خواهد ریخت.

14 مثل یک کوزهٔ گِلی خواهید شکست و چنان خُرد خواهید شد که هیچ قطعهٔ آن، آن‌قدر بزرگ نخواهد بود که با آن بتوان یک زغال گداخته را برداشت یا با آن جرعه‌ای آب نوشید.»

15 خداوند قادر و قدّوس اسرائیل به قوم خود می‌گوید: «بازگردید و با سکوت به من اعتماد کنید، آنگاه قوی و در امنیّت خواهید بود.» امّا شما حرف او را رد می‌کنید.

16 در عوض، در این فکر هستید که با اسبان تیزپا از دست دشمنان فرار کنید. درست است! باید فرار کنید! تصوّر می‌کنید که اسبان شما سریع می‌دوند، امّا اسبهای کسانی‌که شما را تعقیب می‌کنند، سریعتر هستند.

17 وقتی فقط یک سرباز دشمن را ببینید، هزار نفر از شما پا به فرار می‌‌گذارید، و فقط پنج سرباز کافی است که همهٔ شما را فراری دهد. از سپاه شما چیزی جز چوب پرچم شما بر فراز تپّه‌ باقی نخواهد ماند.

18 با وجوداین خداوند آماده است که بر شما رحم کند. او حاضر است بر شما شفقت کند، چون همیشه آنچه را که درست است، انجام می‌دهد. خوشا به‌ حال کسانی‌که به خداوند توکّل می‌کنند.

خداوند قوم خود را برکت می‌دهد

19 ای مردمی که در اورشلیم زندگی می‌کنید، شما دیگر گریان نخواهید بود. خداوند مهربان است، و وقتی با گریه و زاری به درگاه او برای کمک می‌روید او به شما پاسخ خواهد داد.

20 خداوند روزهای سختی را در پیش شما گذاشته است، امّا خودش به عنوان معلّمتان در آنجا با شما خواهد بود، و دیگر لازم نیست او را بجویید.

21 اگر به راست یا چپ منحرف شوید صدای او را از پشت سر خواهید شنید که می‌گوید: «این راه من است، به این طرف بروید.»

22 تمام شمایل و بُتهای خودتان را که با روکش نقره و طلا پوشیده شده‌اند، خواهید برداشت و مثل چیزی کثیف دور خواهید انداخت، و با صدای بلند خواهید ‌گفت: «از نظرم دور شو.»

23 هر وقت غلّهٔ خود را می‌کارید، خداوند باران می‌فرستد تا آنها رشد کنند و محصول فراوانی بدهند، و گاو و گوسفند شما علف زیادی برای چریدن خواهند داشت.

24 گاوها و الاغهای شما که زمین را شخم می‌زنند تازه‌ترین و بهترین علوفه را خواهند خورد.

25 در روزی که قلعه‌های دشمنان شما تسخیر شوند و مردمش کشته شوند، نهرهای آب از هر کوه و تلّی جاری خواهد شد.

26 نور ماه مثل نور خورشید روشنی می‌بخشد، و نور خورشید هفت برابر بیشتر خواهد شد، و در یک روز به اندازهٔ هفت روز نور خواهد داد. همهٔ اینها وقتی واقع می‌شود که خداوند تمام زخمهایی را که به قوم خویش روا داشت، مرهم بگذارد و شفا دهد.

مجازات آشور

27 قدرت و جلال خداوند از مسافتهای دور دیده می‌شود. آتش و دود نشانهٔ خشم اوست. او سخن می‌گوید و کلامش مثل آتش می‌سوزاند.

28 او باد را پیشاپیش خود مثل سیلی که همه‌چیز را می‌شوید و با خود می‌برد، خواهد فرستاد. او ملّتها را به هلاکت می‌رساند و به نقشه‌های شریرانهٔ آنها پایان خواهد داد.

29 امّا شما، قوم خداوند، خوشحال خواهید بود-و با شادی خواهید سرایید – مثل شب عید. شما مثل کسانی‌که با نواختن نی به سوی معبد بزرگ خداوند، مدافع قوم اسرائیل می‌دوند، احساس شادی خواهید کرد.

30 خداوند می‌گذارد همه صدای مُلوکانهٔ او را بشنوند و قدرت خشم او را احساس کنند. در شعله‌های آتش، در رگبار باران، در توفان تگرگ و بارانهای سیل‌آسا.

31 مردمان آشور وقتی صدای خداوند را بشنوند و قدرت مجازات او را حس کنند به وحشت خواهند افتاد.

32 وقتی خداوند ضربات پی‌درپی خود را به آنها وارد می‌آورد، قوم او با نواختن طبل و چنگ، وقت می‌گذرانند. خدا خودش با مردم آشور خواهد جنگید.

33 از قدیم جایی با آتشی عظیم برای سوزاندن امپراتور آشور فراهم شده بود. آن، مکانی است عمیق و عریض و پرشده از هیزم. خداوند می‌دمد و نَفَس او مثل شعله‌‌‌ای، تمام آن مکان را به آتش می‌کشد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/30-ce56a2d21ea8ae4e30db025a8f917a5a.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 31

خداوند از اورشلیم حمایت می‌کند

1 وای بر کسانی‌که برای گرفتن کمک به مصر می‌روند! آنها به ارتش بزرگ و نیرومند مصر، به اسبان و ارّابه‌های جنگی و به سربازان آن متّکی هستند. امّا آنها به خداوند، خدای قدّوس اسرائیل اعتمادی ندارند و از او کمک نمی‌خواهند.

2 او می‌داند چه می‌کند! او بلا و مصیبت می‌فرستد. او مجازات‌هایی را که برای شریران و حامیان آنها تعیین کرده بود، اجرا خواهد کرد.

3 مردمان مصر انسان هستند، نه خدا. اسبان آنها هم فوق طبیعی نیستند. وقتی خدا وارد عمل شود، ملّتهای قوی فرو می‌پاشند و ملّتهای ضعیفِ مورد حمایت آنها، سقوط می‌کنند. آنها همه با هم از بین خواهند رفت.

4 خداوند به من گفت: «هرقدر چوپانان داد و فریاد کنند، نمی‌توانند شیری که حیوانی را شکار کرده، بترسانند و از طعمه‌اش دور کنند. به همین نحو، هیچ چیز نمی‌تواند مانع من، خداوند متعال شود که من نتوانم از کوه صهیون حمایت کنم.

5 همان‌طور که یک پرنده برای حفظ جوجه‌های خود، بر بالای آشیانه پر و بال می‌زند، من، خداوند متعال هم به همان نحو از اورشلیم حمایت و از آن دفاع می‌کنم.»

6 خدا گفت: «ای مردم اسرائیل، شما نسبت به من مرتکب گناه شده‌اید و با من مخالفت کرده‌اید، امّا اکنون به سوی من بازگردید.

7 زمانی فرا خواهد رسید که همهٔ شما بُتهای نقره‌ای و طلایی را که با دستان خود در گناه ساخته‌اید، دور خواهید انداخت.

8 آشور در جنگ از بین می‌رود، ولی نه با قدرت انسانی. نیروهای آشور از میدان کارزار می‌گریزند، و جوانان آنان اسیر می‌شوند.

9 امپراتور آنها از ترس فرار می‌کند و افسران آنها چنان در وحشت‌ می‌باشند که حتّی پرچم‌های جنگ را ترک می‌کنند.» خداوند سخن گفته است، خداوندی که در اورشلیم ستایش می‌شود و آتش او در آنجا برای قربانی‌ها می‌سوزد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/31-c75aecc1f469296b13e8e4a5194e4c6e.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 32

پادشاه نیکوکار

1 روزی می‌رسد که پادشاهی امین و درستکار و رهبرانی عادل و با انصاف، بر مردم حکومت خواهند کرد.

2 هر یک از آنها مانند پناهگاهی در برابر باد، حفاظی در برابر توفان و مثل نهرهای آبی در کویر یا سایهٔ صخرهٔ عظیمی در زمین بی‌آب و علف خواهند بود.

3 چشمها و گوشهای آنها برای دیدن و شنیدن نیازهای مردم باز خواهد بود.

4 آنها دیگر ناشکیبا و بی‌حوصله نخواهند بود. با ادراک عمل می‌کنند و حرف دلشان را با صداقت می‌گویند.

5 دیگر کسی احمق را، محترم، و آدم رَذل را، امین نخواهد دانست.

6 آدم احمق، احمقانه سخن می‌گوید و در اندیشهٔ انجام کارهای شرارت‌آمیز است. آنچه می‌کند و آنچه می‌گوید توهینی است به خداوند. او هیچ وقت به گرسنگان غذا و به تشنگان چیزی برای نوشیدن نمی‌دهد.

7 آدم تبهکار، شریر است و کارهای شرارت‌آمیز انجام می‌دهد. او برای فلاکت بیچارگان توطئه می‌کند و برای محروم کردن آنها از حقّشان دروغ می‌گوید.

8 امّا انسان شریف با صداقت عمل می‌کند و برای دفاع از حق و راستی می‌ایستد.

داوری و بازسازی

9 شما ای زنانی که در راحتی و فارغ از تمام نگرانی‌ها زندگی می‌کنید، به آنچه می‌گویم گوش دهید.

10 ممکن است شما امروز راضی و خوشحال باشید، امّا سال آینده در همین وقت نومید خواهید شد، چون دیگر انگوری نخواهد بود که بچینید.

11 شما زندگی راحتی داشتید، آزاد از همهٔ نگرانی‌ها، امّا اکنون باید از ترس بر خود بلرزید. لباس خود را درآورید، و با پارچه‌ای کهنه و مندرس عورت خود را بپوشانید.

12 با غم و اندوه بر سینهٔ خود بزنید، چون مزارع حاصلخیز و تاکستانها از بین رفته‌اند،

13 و بوته‌های خار و خلنگ در زمین قوم من روییده‌اند. برای خانواده‌هایی که خوشحال بودند و برای شهری که روزی زنده و پر تحرّک بود گریه کنید.

14 حتّی کاخ سلطنتی متروک و پایتخت کاملاً از جمعیّت خالی خواهد شد. ساختمانها و قلعه‌هایی که آن را حفاظت می‌کرد، برای همیشه ویران شده‌اند. گورخرها در آن پرسه می‌زنند و گوسفندان در آن می‌چرند.

15 امّا خدا یک بار دیگر روح خود را خواهد فرستاد. زمین بایر حاصلخیز می‌شود و مزارع، محصول فراوان خواهند داد.

16 راستی و عدالت در تمام این سرزمین حاکم خواهد بود.

17 چون همه، آنچه را که راست و درست است انجام می‌دهند. صلح و امنیّت دایمی برقرار خواهد بود.

18 قوم خداوند از تمام نگرانی‌ها در امان و خانه‌هایشان در صلح و امنیّت خواهد بود،

19 هرچند تگرگ خواهد بارید و خانه‌هایشان را خراب خواهد کرد.

20 خوشا به ‌حالشان، چون همه آب فراوان برای کِشت محصولات و چراگاههای امن برای رمه و الاغهای خود خواهند داشت.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/32-e1e747188bbfaf241e13de37fa59829c.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 33

دعا برای کمک

1 وای به حال دشمنان ما! آنها دزدیدند و خیانت کردند، هرچند هیچ‌کس اموال آنها را ندزدید و کسی به آنها خیانت نکرد. امّا زمان چپاول و خیانت به آخر خواهد رسید و آنها خودشان هدف چپاول و خیانت قرار خواهند گرفت.

2 ای خداوند، بر ما رحم فرما. امید ما به توست. ما را همیشه در حمایت خودت نگه‌دار و ما را از مشکلات نجات بده.

3 وقتی تو برای ما می‌جنگی، ملّتها از صدای مهیب جنگ می‌گریزند.

4 اموال آنها به تاراج رفته و به یغما برده شده‌اند.

5 چه بزرگ است خداوند، او از بالا بر همه‌چیز حکومت می‌کند. او اورشلیم را از عدالت و درستکاری پُر خواهد ساخت.

6 و به ملّت ثبات خواهد بخشید. او همیشه قوم خود را حفظ و به آنها حکمت و دانش عطا می‌کند. ترس و حرمت خداوند بزرگترین گنجینهٔ آنها خواهد بود.

7 شجاعان برای کمک فریاد می‌زنند. سفیرانی که برای ایجاد صلح کوشیدند زار‌زار گریه می‌کنند.

8 شاهراهها آن‌‌قدر خطرناکند که کسی از آن راهها سفر نمی‌کند. پیمانها شکسته و قراردادها نقض شده‌اند. دیگر کسی احترام ندارد.

9 زمین، بایر و متروک و جنگلهای لبنان پژمرده و درّهٔ حاصلخیز شارون مثل کویر شده است و در باشان و در کوهستان کرمل، برگ درختان در حال ریختن است.

اخطار خداوند به دشمنانش

10 خداوند به ملّتها می‌گوید: «من اکنون وارد عمل می‌شوم و قدرت خود را به شما نشان خواهم داد.

11 نقشه‌های شما بی‌ارزش و هرچه می‌کنید بی‌فایده است. روح من مثل آتش شما را می‌سوزاند و نابود می‌کند.

12 شما مثل سنگی که برای تبدیل به آهک سوخته می‌شود خُرد، و مثل بوته‌های خار سوزانده و خاکستر خواهید شد.

13 مردم در همه‌جا -‌دور و نزدیک- به آنچه کرده‌ام گوش دهند و به قدرت من پی ببرند.»

14 مردم گناهکار صهیون از ترس می‌لرزند و می‌گویند: «داوری خدا مثل آتشی است که جاودانه می‌سوزد و می‌سوزاند. آیا کسی از ما زنده خواهد ماند؟»

15 شما می‌توانید زنده بمانید اگر آنچه می‌گویید و انجام می‌دهید، راست و درست باشد. از قدرت خودتان برای فریب فقیران استفاده نکنید و رشوه نگیرید. با کسانی‌که نقشهٔ قتل دیگران را می‌کشند یا در فکر کارهای شرارت‌آمیز هستند، هم پیمان نشوید.

16 آن وقت، گویی در پناه قلعه‌های مستحکم، در امن و امان خواهید بود و غذا برای خوردن و آب برای آشامیدن خواهید داشت.

آیندهٔ باشکوه

17 یک‌بار دیگر پادشاهی را خواهید دید که به سرزمینی حکومت می‌کند که کرانه‌های آن به هر سو امتداد دارد.

18 ترسهای گذشتهٔ شما از مأموران جمع‌آوری مالیات و از جاسوسان بیگانه فقط به صورت یک خاطره خواهد بود.

19 دیگر یک خارجی متکبّر را که به زبانی بیگانه صحبت کند، نخواهید دید.

20 به صهیون، به شهری که ما اعیاد مذهبی خود را در آن جشن می‌گیریم، نگاه کنید. به اورشلیم نگاه کنید! چه جای امنی برای زندگی خواهد بود. مانند خیمه‌ای خواهد بود که هرگز از جایش تکان نخورده و میخهای آن از جایشان بیرون نیامده و ریسمانهایش پاره نشده است.

21 خداوند جلال خود را به ما آشکار خواهد کرد. ما در کنار رودها و نهرهای وسیع زندگی خواهیم کرد ولی کشتی‌های دشمنان وارد آنها نخواهند شد.

22-23 تمام بادبانها و ریسمانهای آن کشتی‌ها بی‌فایده‌اند، بادبانهای آنها باز نمی‌شوند! تمام ثروت ارتش دشمن را تصاحب خواهیم کرد. این ثروت آن‌قدر زیاد است که حتّی یک آدم لنگ می‌تواند سهمی از آن ببرد. خداوند خودش پادشاه ما خواهد بود. او بر ما حکومت و از ما حمایت می‌کند.

24 کسانی‌که در سرزمین ما زندگی می‌کنند، دیگر هیچ‌وقت از بیماری شکایت نمی‌کنند، و تمام گناهانشان بخشیده خواهد شد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/33-ab4884be57aa0be7a6deea30dededa64.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 34

خداوند دشمنانش را مجازات می‌کند

1 ای مردم تمامی جهان بیایید! جمع شوید و گوش دهید. تمام زمین و هرکس که در روی زمین زندگی می‌کند، بیاید و بشنود.

2 خداوند نسبت به تمام ملّتها و ارتش‌‌های آنها خشمگین است. او آنها را به مرگ و نابودی محکوم کرده است.

3 اجساد آنها دفن نخواهد شد. آن اجساد می‌مانند تا بپوسند و مُتعفّن شوند، و کوهها از خون، سرخ فام خواهند بود.

4 خورشید و ماه و ستارگان به گرد و خاک مُبدّل خواهند شد. مثل طوماری که بپیچند، آسمان هم همان‌طور ناپدید خواهد شد، و ستارگان مانند برگهای یک تاک یا درخت انجیر بر زمین خواهند ریخت.

5 خداوند شمشیر خود را در آسمان کشیده و آمادهٔ ضربه زدن به اَدوم -‌به مردمی که محکوم به نابودی شده‌اند- می‌باشد.

6 شمشیر خداوند به خون و چربی آنها، که مثل خون و چربی گوسفندان و بُزهای قربانی شده می‌باشد، آغشته شده است. خداوند در شهر بُصره قربانی خواهد گذرانید. او کشت و کشتار بزرگی در سرزمین اَدوم خواهد کرد.

7 مردم مثل گاو و گوسالهٔ قربانی خواهند افتاد و زمین، از خون قرمز و از چربی پوشیده است.

8 این زمانی است که خداوند صهیون را نجات و دشمنانش را شکست خواهد داد.

9 وادیهای اَدوم به قیر و خاک آن به گوگرد مبدّل خواهد شد. تمام سرزمین مثل قیر خواهد سوخت.

10 روز و شب می‌سوزد و برای همیشه از آن دود برمی‌خیزد. آن سرزمین برای زمان متمادی بایر و بی‌مصرف خواهد بود و کسی از آن عبور نخواهد کرد

11 و لانهٔ جغدها و کلاغها خواهد شد. خداوند باز هم آن را بایر و بی‌مصرف خواهد کرد و به صورت قبل از خلقت در‌می‌آورد.

12 دیگر پادشاهی نخواهد بود که بر آن کشور حکومت کند، و رهبرانشان همه رفته‌اند.

13 خار و خلنگ در تمام کاخها و شهرهای حصاردارش خواهد رویید و جغد و شغال در آن زندگی خواهند کرد.

14 حیوانات وحشی در آنجا خواهند گشت و بُزهای وحشی یکدیگر را صدا می‌زنند و هیولای شب به آنجا می‌رود تا جایی برای استراحت پیدا کند.

15 جغدها لانه‌های خود را می‌سازند، تخم می‌گذارند، بچّه‌دار می‌شوند و در آنجا از بچّه‌های خود نگهداری می‌کنند. لاشخورها یکی پس از دیگری به‌ آنجا خواهند رفت.

16 کتاب خداوند را دربارهٔ موجودات زنده بجویید و بخوانید و ببینید که چه می‌گوید. هیچ‌یک از این مخلوقات گُم نخواهد شد و هیچ‌یک بدون جفت نخواهد بود، این فرمان خداوند است. او خودش آنها را جمع می‌کند.

17 خداوند است که زمین را بین آنها تقسیم می‌کند و به هر یک از آنها سهمی می‌دهد. آنها برروی این زمین زمانهای متمادی زندگی می‌کنند و زمین، برای همیشه متعلّق به آنان خواهد بود.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/34-85a0b75cada338c471f51bdaf043064e.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 35

طریق قدّوسیّت

1 کویر شادمان است،

و گُلها در بیابان بایر شکوفه می‌دهند.

2 کویر خواهد سرایید و از شادی فریاد بر می‌آورد؛

چون مثل کوهستان لبنان زیبا

و مانند مزارع کرمل و شارون حاصلخیز خواهد بود.

همه شکوه و جلال خداوند

و بزرگی و قدرت او را خواهند دید.

3 به دستهای خسته

و به زانوهایی که از ضعف می‌لرزند، توانایی می‌بخشد.

4 به آنهایی که مأیوس شده‌اند، بگویید:

«قوی باشید، نترسید!

خدا برای نجات شما می‌آید،

او برای مجازات دشمنان شما می‌آید.»

5 کورها می‌توانند ببینند،

و کَرها خواهند شنید.

6 آدمهای لنگ، مثل آهو جست و خیز می‌کنند، می‌رقصند،

و آنهایی که لال هستند، با شادی فریاد می‌زنند.

نهرهای آب در بیابان خشک جاری خواهد شد.

7 شنهای سوزان مبدّل به دریاچه می‌شوند،

و زمین خشک، پر از چشمه‌‌های آب خواهد شد.

جایی‌که منزلگاه شغالان بود،

اکنون در آن خزه می‌روید و تبدیل به نِیستان شده است.

8 در آنجا شاهراهی خواهد بود،

به نام «طریق قدّوسیّت».

هیچ گناهکاری هرگز از آن عبور نخواهد کرد،

و هیچ احمقی، عابرین آن را گمراه نخواهد کرد.

9 شیرها در آن مسکن نخواهند داشت؛

و حیوانات درّنده از آن رد نخواهند شد.

آنهایی که به ‌وسیلهٔ خداوند نجات یافته‌اند

از آن راه به خانه خواهند رفت.

10 یعنی آنهایی که با خوشی

و با سراییدن سرودهای شاد به اورشلیم می‌رسند.

آنها تا ابد خوشحال

و برای همیشه از درد و غم آزاد خواهند بود.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/35-656cff8aa83ff5a8abc02c784b043dbe.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 36

آشور، اورشلیم را تهدید می‌کند

1 در چهاردهمین سال سلطنت حزقیا، پادشاه یهودا، سنحاریب، امپراتور آشور به شهرهای مستحکم یهودا حمله کرد و آنها را گرفت.

2 آنگاه به فرماندهٔ نیروهای خود، دستور داد با سپاهی بزرگ، از لاکیش به اورشلیم برود و از حزقیای پادشاه بخواهد تسلیم شود. آن فرمانده جاده‌ای را که نسّاجان در آن کار می‌کنند فتح کرد. این جاده نزدیک خندقی است که آب را از استخر فوقانی به پایین می‌آورد.

3 سه نفر از اهالی یهودا بیرون آمدند تا با او ملاقات کنند. آنها عبارت بودند از: الیاقیم، پسر حلقیا رئیس دربار، شبنا منشی دربار و یوآخ پسر آساف که مسئول اسناد بود.

4 نمایندهٔ دولت آشور به آنها گفت که امپراتور می‌خواهد بداند چه چیزی حزقیای پادشاه را این‌قدر از موفّقیّت خودش مطمئن می‌سازد.

5 او به آنها گفت: «آیا فکر می‌کنید حرفهای شما می‌تواند جایگزین مهارت و قدرت نظامی شود؟ فکر می‌کنید کسی از شما حمایت می‌کند وقتی برضد آشور شورش می‌کنید؟

6 شما انتظار دارید مصر به کمک شما بیاید. امّا مثل این است که از یک چوب بوریا به جای عصا استفاده کنید. آن چوب می‌شکند و دست شما را هم سوراخ می‌کند. این است موفّقیّت فرعون و هر که به او اعتماد می‌کند.»

7 نمایندهٔ دولت آشور ادامه داد و گفت: «آیا می‌خواهید به من بگویید که شما به خداوند، خدای خودتان مُتّکی هستید؟ وقتی حزقیا به مردم یهودا و اورشلیم گفت که آنها باید فقط در یک قربانگاه پرستش کنند. او با این کارش، تمام مکانهای مقدّس و معابد خداوند را ویران کرد.

8 من از جانب امپراتور آشور با شما معامله‌ای می‌کنم؛ به شما دو هزار اسب خواهم داد به شرط آنکه شما بتوانید به همان تعداد اسب سوار پیدا کنید.

9 شما حریف کوچکترین فرد ارتش آشور هم نخواهید شد، با وجود این شما انتظار دارید مصری‌ها برای شما ارّابه‌های جنگی و سواره نظام بفرستند؟

10 آیا فکر می‌کنید من بدون کمک خداوند به کشور شما حمله و آن ‌را ویران کردم؟ خداوند خودش به من گفت به آن حمله کنم و آن را از بین ببرم.»

11 آنگاه الیاقیم، شبنا و یوآخ به سفیر آشور گفتند: «با ما به زبان آرامی صحبت کنید، آن را می‌فهمیم. به زبان عبری صحبت نکنید چون کسانی‌که بالای دیوار هستند، می‌شنوند.»

12 او در پاسخ گفت: «آیا فکر می‌کنید که امپراتور مرا فرستاده تا فقط با شما و پادشاه دربارهٔ این چیزها صحبت کنم؟ نه! من با مردمی هم که بر روی دیوار هستند، نیز سخن می‌گویم -‌همان کسانی‌که مدفوع خود را خواهند خورد و ادرار خود را خواهند نوشید- همان کاری که شما نیز خواهید کرد.»

13 آنگاه سفیر روی پا ایستاد و به زبان عبری فریاد زد و گفت: «به آنچه امپراتور آشور می‌گوید، گوش دهید.

14 او به شما اخطار می‌کند و می‌گوید نگذارید حزقیا شما را فریب دهد. او نمی‌تواند شما را نجات دهد.

15 و نگذارید که حزقیا شما را وادار کند تا به خداوند مُتّکی باشید. فکر نکنید که خداوند شما را نجات خواهد داد، و او مانع تصرّف شهرتان به وسیلهٔ ارتش آشور خواهد شد.

16 به حرفهای حزقیا گوش نکنید. امپراتور آشور از شما می‌خواهد از شهر بیرون بیایید و تسلیم شوید. به شما اجازه داده می‌شود انگور تاکستانهای خودتان و انجیر درختان خویش را بخورید و از چاههای آب خودتان بنوشید.

17 -‌تا زمانی که امپراتور شما را در سرزمینی شبیه وطن خودتان اسکان دهد- جایی که تاکستانهای آن، شراب شما و غلاّت آن، نان شما را تأمین می‌کند.

18 نگذارید حزقیا شما را با این حرفها فریب دهد که خداوند شما را نجات خواهد داد. آیا خدایان سایر ملّتها توانسته‌اند سرزمین خودشان را از دست امپراتور آشور نجات دهند؟

19 آن خدایان اکنون کجا هستند؟ کجا هستند خدایان حمات و ارفاد؟ کجا هستند خدایان سفروایم؟ آیا آنها توانسته‌اند سامره را نجات دهند؟

20 چه وقتی و چه خدایی توانسته کشوری را از دست امپراتور ما نجات دهد؟ در آن صورت چطور فکر می‌کنید که خداوند اورشلیم را نجات دهد؟»

21 مردم همان‌طور که حزقیای پادشاه به آنها گفته بود ساکت ماندند و هیچ نگفتند.

22 آنگاه الیاقیم، شبنا و یوآخ از ناراحتی و غم لباسهای خود را دریدند. به نزد پادشاه رفتند و هرچه را سفیر آشور گفته بود، به او گزارش دادند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/36-8af5b4bc79f3193795fae6045a04bda5.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 37

مشورت پادشاه با اشعیا

1 وقتی حزقیای پادشاه این خبر را شنید، لباس خود را درید، پلاسی بر تن کرد و به خانهٔ خداوند رفت.

2 او الیاقیم رئیس دربار، شبنا منشی دربار و کاهنان ارشد را که همه پلاس پوشیده بودند، نزد اشعیا پسر آموص فرستاد.

3 این است پیامی که پادشاه خواست آنها به اشعیا بدهند: «امروز روز مصیبت و سختی است. ما مجازات می‌شویم و شرمسار هستیم. ما مانند زنی در حال زایمان هستیم ولی آن‌قدر ضعیفیم که نمی‌توانیم بچّه را به دنیا بیاوریم.

4 امپراتور آشور سفیر خود را فرستاده تا به خدای زنده توهین کند. کاش خداوند، خدای تو این توهین‌ها را می‌شنید و کسانی را که چنین چیزهایی گفته‌اند، مجازات می‌کرد. پس برای بازماندگان قوم ما به حضور خدا دعا کن.»

5 وقتی اشعیا پیام حزقیای پادشاه را دریافت کرد،

6 در پاسخ چنین گفت: «خداوند به تو می‌گوید نگذار مردمان آشور، با ادّعاهای خود که خداوند نمی‌تواند نجات دهد، تو را بترسانند.

7 خداوند باعث خواهد شد که امپراتور شایعه‌ای بشنود و به کشورش بازگردد و در آنجا کشته شود.»

آشوریان دوباره تهدید می‌کنند

8 سفیر آشور متوجّه شد که امپراتور، لاکیش را ترک کرده و برای جنگ به لبنه که در همان نزدیکی‌ها بود رفته است، پس سفیر برای مشورت با او به آنجا رفت.

9 به سپاه آشور خبر رسید که نیروهای مصر به فرماندهی ترهافه -‌پادشاه حبشه- برای حمله به آنها حرکت کرده است. وقتی این خبر به امپراتور رسید، او نامه‌ای به حزقیا

10 پادشاه یهودا فرستاد و گفت: «خدایی که به او اعتماد کرده‌‌ای، به تو گفته است که به دست من نخواهی افتاد. امّا فریب آن را نخور.

11 تو شنیده‌ای که امپراتور آشور با کشورهایی که می‌خواهد ویران کند، چگونه رفتار می‌کند. آیا فکر می‌کنی که می‌توانی از این سرنوشت بگریزی؟

12 اجداد من تمام شهرهای جوزان، حاران و رضف را ویران کردند و تمام مردم بیت‌عدن را که در تِلسار زندگی می‌کردند، کشتند و هیچ‌یک از خدایانشان نتوانست آنها را نجات دهد.

13 پادشاهان شهرهای حمات، ارفاد، سفروایم، هِنا و عِوا کجا هستند؟»

14 حزقیای پادشاه نامه را از قاصدان گرفت و آن را خواند. سپس به معبد بزرگ رفت و نامه را در آنجا در حضور خداوند گذاشت.

15 او دعا کرد و گفت:

16 «ای خداوند متعال، خدای اسرائیل که فراتر از همهٔ فرشتگان نگهبان نشسته‌ای، تو تنها خدایی هستی که بر تمام کشورهای روی زمین حکومت می‌کنی. تو آسمان و زمین را آفریدی.

17 اکنون ای خداوند، گوش بده و به آنچه برما می‌گذرد نظر بیافکن، و به آنچه سنحاریب برای اهانت به تو، خدای زنده می‌گوید، گوش فرا ده.

18 ای خداوند، ما همه می‌دانیم که امپراتوران آشور ملّتهای زیادی را از بین بردند و سرزمینهایشان را ویران کردند.

19 و خدایان آنها را -‌که در حقیقت خدا نبودند و فقط شمایلی چوبی و سنگی و ساخته شده به دست انسان بودند- سوزانیدند.

20 اکنون ای خداوند خدای ما، ما را از دست آشور نجات بده تا تمام ملّتهای جهان بدانند که تو تنها خدا هستی.»

پیام اشعیا به پادشاه

21 آنگاه اشعیا پیامی برای حزقیای پادشاه فرستاد و به او گفت در پاسخ به دعای پادشاه،

22 خداوند گفته است: «ای سنحاریب، شهر اورشلیم به تو می‌خندد و تو را مسخره می‌کند.

23 فکر می‌کنی تو به چه کسی اهانت و چه کسی را مسخره می‌کردی؟ تو نسبت به من، خدای قدّوس اسرائیل، بی‌حرمتی کرده‌ای.

24 تو نوکرهای خود را نزد من فرستادی تا از اینکه توانسته‌ای با ارّابه‌های جنگی خودت بلندترین کوههای لبنان را بگیری، فخر و مباهات کنی. تو از اینکه توانستی بلندترین درختهای سدر و بهترین درختان صنوبر را قطع کنی و از اینکه به عمیق‌ترین قسمت‌های جنگل‌ها دست ‌بیابی، به خود می‌بالی.

25 تو از چاههای آبی که در سرزمین بیگانگان حفر کردی و آب آنها را نوشیده‌ای و همچنین از اینکه رود نیل را خشک کردی و سربازان تو از‌ آن گذشتند، به خود بالیده‌ای.

26 «آیا هرگز شنیده‌ای که من تمام اینها را از زمانهای قدیم ترتیب دادم و اکنون آنها را به اجرا در می‌آورم؟ من به تو قدرت دادم که شهرهای مستحکم را به توده‌ای از خاک تبدیل کنی.

27 مردمی که در آن شهرها زندگی می‌کردند، ضعیف، ترسان و حیرت‌زده بودند. آنها مثل علف صحرا یا علف هرزه‌ای هستند که بر پشت بام می‌رویند و باد گرمی که از شرق می‌وزد، آنها را می‌خشکاند.

28 «امّا من همه‌چیز را دربارهٔ تو می‌دانم. من می‌دانم تو چه می‌کنی و کجا می‌روی. من از شدّت خشم تو علیه خودم آگاهم.

29 گزارش شدّت خشم و غرور تو به من رسیده است. اکنون قلّابی بر دماغت و لگامی بر دهانت خواهم گذاشت و تو را از همان راهی که آمده‌ای، برمی‌گردانم.»

30 آنگاه اشعیا به حزقیای پادشاه گفت: «این نشانه‌ای است از آنچه واقع خواهد شد. در این سال و سال آینده، شما فقط با غلاّت خودروی صحرایی تغذیه خواهید کرد، امّا سال بعد از آن، شما خواهید توانست غلاّت خود را بکارید و آن را درو کنید، درخت انگور بکارید و انگور آن را بخورید.

31 آنها که در یهودا زنده می‌مانند مثل گیاهانی که ریشهٔ عمیقی در زمین دارند، رشد می‌کنند و میوه می‌دهند.

32 مردمی که در اورشلیم و کوه صهیون هستند، زنده خواهند ماند؛ چون خداوند متعال چنین مقدّر کرده است.

33 «و این است آنچه خداوند دربارهٔ امپراتور آشور گفته است: ‘او به این شهر داخل نخواهد شد و حتّی یک تیر هم به طرف آن نخواهد انداخت. هیچ سرباز مسلّحی به شهر نزدیک نخواهد شد و برای محاصرهٔ آن، سنگری در اطراف آن ساخته نخواهد شد.

34 او بدون آنکه وارد شهر شود، از همان راهی که آمده بود برخواهد گشت.

35 به‌خاطر حرمت خودم و به‌خاطر قولی که به خادم خود داوود داده‌ام، از این شهر دفاع و از آن محافظت خواهم کرد.’»

36 فرشته‌ای از جانب خداوند به اردوگاه آشور رفت و یکصد و هشتاد و پنج هزار نفر از سربازان آنها را کشت. صبح روز بعد جسد بی‌جان همهٔ آنها روی زمین افتاده بود.

37 آنگاه سنحاریب امپراتور آشور، عقب‌نشینی کرد و به نینوا برگشت.

38 یک‌روز هنگامی‌که او در پرستشگاه خدای خودش -‌نِسروک- در حال پرستش بود، دو تن از پسرانش -‌ادرملک و شرآصر- با شمشیرهای خودشان او را کشتند و بعد به سرزمین آرارات گریختند. بعد یکی از پسران دیگرش به نام آسرحدون جانشین او شد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/37-7f6644dbed92bd8a9e6f29ca56196542.mp3?version_id=181—

Categories
اشعیا

اشعیا 38

بیماری و شفای حزقیای پادشاه

1 در همین زمان حزقیای پادشاه مریض شد و در حال مرگ بود. اشعیای نبی پسر آموص به دیدن او رفت و به او گفت: «خداوند به تو می‌گوید که همه‌چیز را مرتّب کن، چون تو بهبود نخواهی یافت. برای مردن خودت را آماده کن.»

2 حزقیا رو به دیوار کرد و در دعا گفت:

3 «ای خداوند به‌خاطر بیاور که من تو را، از روی ایمان و با وفاداری خدمت کرده‌ام، و همیشه کوشیدم آنچه را که تو از من خواسته‌ای، انجام دهم.» و بعد به سختی گریست.

4 بعد از آن خداوند به اشعیا فرمود

5 که دوباره به نزد حزقیا برود و به او چنین بگوید: «من خداوند، خدای جدّ تو داوود، دعای تو را شنیدم و اشکهای تو را دیدم، من اجازه می‌دهم که تو پانزده سال دیگر زنده بمانی.

6 من تو و شهر اورشلیم را از دست امپراتور آشور نجات می‌دهم، و از آن دفاع خواهم کرد.»

21 اشعیا از پادشاه خواست که خمیری از انجیر درست کند و آن را روی دُمَل بگذارد تا شفا یابد.

22 حزقیای پادشاه پرسید: «چه تضمین و نشانه‌ای است که من خواهم توانست به معبد بزرگ بروم؟»

7 اشعیا در جواب گفت: «خداوند در وعدهٔ خود امین است و به تو هم علامتی خواهد داد.

8 خداوند در پلّکانی که آحاز پادشاه به عنوان ساعت آفتابی ساخته است، سایه را ده قدم به عقب برمی‌گرداند.» و سایه در حقیقت، ده قدم به عقب برگشت.

9 بعد از آنکه حزقیا از بیماری‌اش شفا یافت، این سرود را در ستایش خداوند نوشت:

10 فکر می‌کردم در بهترین روزهای زندگی‌ام،

به دنیای مردگان خواهم رفت،

و دیگر هیچ‌وقت زنده نخواهم بود.

11 فکر می‌کردم که در این دنیای زندگان،

من دیگر هیچ‌وقت خداوند

یا انسان زنده‌ای را نخواهم دید.

12 زندگی من قطع شده و به پایان رسیده است،

مانند چادری که برچیده شده،

و مانند پارچه‌ای که از کارگاه بافندگی قطع شده باشد.

فکر کردم خدا به زندگی‌ام پایان داده است.

13 تمام شب از درد فریاد کشیدم،

گویی شیری تمام استخوانهای مرا می‌شکست.

فکر کردم خداوند به زندگی‌ام پایان می‌دهد.

14 صدایم ضعیف و نازک بود،

و مثل یک کبوتر می‌نالیدم.

چشمانم از نگاه کردن به آسمان خسته شده است.

ای خداوند، مرا از تمام این بلایا خلاص کن.

15 چه بگویم؟ خداوند چنین کرده است.

جانم در عذاب است و نمی‌توانم بخوابم.

16 ای خداوند، من برای تو، فقط برای تو زندگی می‌کنم.

مرا شفا ده و بگذار زنده بمانم.

17 در حقیقت تلخی‌ای که من تحمّل کردم به نفع من شد.

تو جان مرا از خطر برهان،

و تمام گناهان مرا ببخش.

18 هیچ‌کس از دنیای مردگان نمی‌تواند تو را بستاید،

مردگان نمی‌توانند به وفاداری تو اعتماد کنند.

19 فقط زندگان می‌توانند تو را حمد و ثنا گویند،

همان‌طور که من تو را می‌ستایم.

نیاکان به فرزندان خود خواهند گفت که شما چقدر امین و با وفا هستید!

20 خداوندا، تو مرا شفا دادی.

تو را با نواختن چنگ و سراییدن سرود ستایش می‌کنیم،

تا زنده‌ایم در معبد بزرگ تو با سراییدن سرود، تو را ستایش خواهیم کرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/ISA/38-bcb989fac45b16ff98f0e4426342ae70.mp3?version_id=181—