Categories
اعداد

اعداد 30

مقرّرات مربوط به نذر

1 موسی این دستورات را به رهبران طایفه‌های اسرائیل داد:

2 وقتی کسی برای خداوند نذر کند و یا تعهّدی نماید، نمی‌تواند پیمان خود را بشکند و باید به قولی که داده است، وفا کند.

3 هرگاه دختری که هنوز، در خانهٔ پدر خود می‌باشد، برای خداوند نذر کند و یا تعهّدی نماید،

4-5 باید به پیمانی که کرده است، وفا نماید. مگر اینکه وقتی پدرش بشنود، او را باز دارد. در این صورت مجبور نیست که نذر خود را ادا نماید و خداوند او را می‌بخشد، چون پدرش او را بازداشته است. اگر پدرش در روزی که از نذری او باخبر شود چیزی نگوید، آنگاه دختر باید نذر خود را ادا نماید.

6 اگر زنی پیش از ازدواج نذر کرده و یا نسنجیده تعهّدی کرده باشد

7 و بعد‌‌‌اً شوهرش از نذر او آگاه شود و در همان روزی که شنید، به زن چیزی نگوید، نذر او به گردنش باقی می‌ماند.

8 امّا اگر شوهرش او را از نذر و یا قولی که داده است منع کند، آنگاه مجبور نیست که نذر خود را ادا نماید و خداوند او را می‌بخشد، زیرا شوهرش با نذر او مخالفت کرده است.

9 اگر زنی که بیوه است و یا طلاق داده شده باشد، نذر کند و یا تعهّدی نماید، باید به پیمان خود وفا کند.

10 هرگاه زنی ‌که شوهر کرده باشد و در خانهٔ شوهر خود نذر کند

11 و شوهرش آگاه شود و چیزی نگوید، باید نذر خود را ادا کند و هر تعهّدی که کرده است، باید آن را انجام دهد.

12 ولی اگر شوهرش از نذر او باخبر شود و مخالفت کند، در آن صورت نذر یا وعدهٔ او باطل می‌شود و خداوند او را می‌بخشد، چرا که شوهرش با نذر او مخالفت کرده است.

13 بنابراین شوهر او حق دارد که با نذر یا تعهّد او موافقت و یا مخالفت کند.

14 امّا اگر شوهرش در روزی که از نذر او باخبر شود و سکوت کند، آنگاه باید به نذر و تعهّد خود وفا کند.

15 اگر شوهرش در اول چیزی نگوید و بعداً نذر او را باطل سازد، شوهرش مقصّر ادا نکردن نذر زن خود می‌باشد.

16 اینها دستوراتی است که خداوند در مورد ادای نذر یا تعهّد دختری که در خانهٔ پدر زندگی می‌کند، یا زنی که شوهر دارد، به موسی داد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/30-9c4952fa2915a340083666d15b19ee2b.mp3?version_id=181—

Categories
اعداد

اعداد 31

جنگ با مدیان

1 خداوند به موسی فرمود:

2 «انتقام قوم اسرائیل را از مدیان بگیر و بعد از انجام این کار خواهی مرد.»

3 آنگاه موسی به مردم گفت: «عدّه‌ای را مسلّح نمایید تا به جنگ مدیان بروند و انتقام خداوند را از آنها بگیرند.

4 شما باید از هر طایفه، یک‌هزار نفر را برای جنگ بفرستید.»

5 پس آنها از هر طایفه، یک‌هزار نفر را که تعداد آنها به دوازده هزار نفر می‌رسید برای جنگ آماده و مسلّح ساختند

6 و موسی آنها را تحت فرماندهی فینحاس، پسر العازار کاهن، همراه با اشیای مقدّس و شیپور برای نواختن اعلام جنگ، به میدان نبرد فرستاد.

7 ارتش اسرائیل طبق فرمان خداوند به موسی، بر مدیان یورش بردند و همهٔ مردان مدیان کشته شدند.

8 در میان کشته‌شدگان پنج پادشاه مدیان به نامهای اوی، راقم، صور، حور و رابع بودند. بلعام، پسر بعور را هم کشتند.

9 مردم اسرائیل همهٔ زنها و کودکان مدیانی را به اسیری گرفتند. گلّه، رمه و دارایی آنها را تاراج کردند.

10 شهرها و اردوگاههای ایشان را آتش زدند.

11-12 اسیران، غنایم جنگی و گلّه و رمه آنها را نزد موسی، العازار و سایر قوم که در دشت موآب، در کنار رود اردن مقابل شهر اریحا اردو زده بودند، بردند.

بازگشت از جنگ

13 موسی، العازار کاهن و رهبران قوم به پیشواز ارتش اسرائیل در خارج اردوگاه رفتند.

14 موسی از رهبران نظامی خشمگین شد

15 و از آنها پرسید: «چرا زنها را زنده گذاشتید؟

16 همین زنها بودند که به نصیحت بلعام گوش دادند و قوم ما را در فغور، به بت‌پرستی تشویق کردند و در نتیجه، قوم خداوند دچار بلا شد.

17 پس حالا تمام پسران و زنهای شوهردار را بکشید.

18 امّا دختران باکره را برای خود زنده نگه دارید.

19 بعد هر شخصی، که کسی را کشته و یا به جسدی دست زده باشد تا هفت روز در بیرون اردوگاه بماند. بعد در روزهای سوم و هفتم، شما و اسیران شما طهارت کنید.

20 همچنین تمام لباسها و اشیایی را که از چرم یا موی بُز و یا چوب ساخته شده باشند، پاک کنید.»

21 العازار کاهن به ارتش اسرائیل که از جنگ برگشته بودند گفت: «اینها دستوراتی است که خداوند به موسی داد:

22-23 هر چیزی که در آتش نمی‌سوزد، از قبیل طلا، نقره، برنز، آهن، حلبی و سرب را باید از آتش بگذرانید و هر چیز دیگری را که با آتش پاک نمی‌شود، باید با آب پاک کنید.

24 در روز هفتم لباسهای خود را بشویید. آنگاه پاک می‌شوید و می‌توانید به اردوگاه بازگردید.»

تقسیم غنایم

25-27 خداوند به موسی فرمود: «تو و العازار با سایر رهبران قوم، همهٔ غنایم جنگی را، چه انسان و چه حیوان، صورت برداری کنید. سپس آنها را به دو قسمت تقسیم کنید. نصف آن را به سپاهیانی که به جنگ رفته‌اند و نیم دیگرش را به مردم اسرائیل بدهید.

28 از همهٔ اسیران و گاو، الاغ، گوسفند و بُز که سهم سربازان است، یک پانصدم سهم خداوند است.

29 این سهم را به العازار کاهن بدهید تا آن را به عنوان هدیهٔ مخصوص، به خداوند تقدیم کند.

30 از سهمی که به بقیّهٔ قوم می‌دهید، دو درصد همهٔ اسیران و گاو، الاغ، گوسفند و بُز را به لاویانی که در خیمهٔ عبادت خدمت می‌کنند، بدهید.»

31 موسی و العازار طبق دستورات خداوند عمل کردند.

32-35 غنایم به دست آمده به جز آنچه که سربازان برای خود نگه داشتند، عبارت بودند از: ششصد و هفتاد و پنج هزار رأس گوسفند، هفتاد و دو هزار رأس گاو، ششصد و ده هزار رأس الاغ و سی و دو هزار دختر باکره.

36-40 نیمی از تمام غنایم که به سپاهیان داده شد، اینها بودند: سیصد و سی و هفت هزار و پانصد رأس گوسفند (ششصد و هفتاد و پنج رأس به خداوند داده شد)، سی و شش هزار رأس گاو (هفتاد و دو رأس به معبد خداوند داده شد)، سی هزار و پانصد رأس الاغ (شصت و یک رأس به معبد خداوند داده شد) و شانزده هزار دختر (سی و دو دختر به معبد خداوند داده شد.)

41 موسی طبق امر خداوند، همهٔ سهم خداوند را به العازار داد.

42-46 سهم بقیّهٔ قوم اسرائیل مساوی با سهم سپاهیان و از این قرار بود: سیصد و سی و هفت هزار و پانصد رأس گوسفند، سی و شش هزار رأس گاو، سی هزار و پانصد رأس الاغ و شانزده هزار دختر.

47 طبق امر خداوند موسی دو درصد اینها را به لاویان داد.

هدایای سرکردگان نظامی

48 آنگاه رهبران نظامی نزد موسی آمده

49 گفتند: «ما سربازانی را که تحت فرمان ما بودند، شمردیم. حتّی یک نفرشان هم در جنگ کشته نشده‌اند.

50 پس ما همهٔ زیورهای طلا، بازوبند، دستبند، انگشتر، گوشواره و گلوبند را که به غنیمت گرفته‌ایم، به حضور خداوند، به عنوان کفّاره تقدیم می‌کنیم تا زندگی ما را از خطر حفظ فرماید.»

51 موسی و العازار، طلاهایی را که به صورت زیورآلات ساخته شده بود، از آنها گرفتند.

52 وزن تمام آنها در حدود صد و نود کیلو بود.

53 (سپاهیان غنایمی را که به دست آورده بودند، برای خود نگه داشتند.)

54 بعد موسی و العازار، طلاها را به خیمهٔ عبادت بردند تا در حضور خداوند یادگار قوم اسرائیل باشند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/31-a0d189d86b5944d4050b3b2dbc3a4642.mp3?version_id=181—

Categories
اعداد

اعداد 32

طایفه‌های شرق رود اردن

1 طایفه‌های رئوبین و جاد که دارای گلّه‌‌های زیادی بودند، چون دیدند که سرزمین یعزیر و جلعاد برای نگهداری گلّه‌های ایشان جای مناسبی است،

2 بنابراین نزد موسی، العازار کاهن و رهبران رفته، عرض کردند:

3-4 «این سرزمینی که شامل شهرهای عطاروت، دیبون، یعزیر، نِمره، حشبون، الِعاله، شبام، نِبو و بعون است و قوم اسرائیل به کمک خداوند آن را متصرّف شده، جای خوبی برای گلّه‌های ماست.

5 بنابراین از شما خواهش می‌کنیم، به جای سهم ما در آن طرف رود اردن، این سرزمینها را به ما بدهید.»

6 موسی به آنها گفت: «آیا شما می‌خواهید که در همین جا بمانید و سایر برادرانتان به جنگ بروند؟

7 به چه جرأت می‌خواهید قوم اسرائیل را از رفتن به سرزمین آن سوی رود اردن، که خداوند آن را به آنها داده است، دلسرد بسازید؟

8 پدران شما نیز هنگامی‌که آنها را از قادش برنیع فرستادم تا آن سرزمین را بررسی کنند، همین کار را کردند.

9 امّا وقتی به وادی اشکول رسیدند و آن سرزمین را دیدند، دوباره برگشتند و قوم اسرائیل را از رفتن به آنجا دلسرد ساختند.

10-11 در آن روز خشم خداوند افروخته شد و سوگند یاد کرد که همهٔ کسانی‌که از مصر خارج شدند و بیست ساله و مسن‌تر هستند، هیچ‌یک به سرزمینی که وعدهٔ آن را به ابراهیم، اسحاق و یعقوب داده بود، وارد نخواهند شد، زیرا آنها خداوند را از دل و جان پیروی نکردند.

12 از آن جمله، تنها کالیب، پسر یفنه و یوشع، پسر نون بودند که به خداوند وفادار ماندند.

13 پس خشم خداوند بر قوم اسرائیل برافروخته شد و آنها را مدّت چهل سال در بیابان سرگردان ساخت تا اینکه همهٔ آنهایی که در مقابل خداوند گناه کرده بودند، هلاک شدند.

14 حالا شما نسل گناهکار، جای نیاکان خود را گرفته‌اید و می‌خواهید که شدّت خشم خداوند را بر سر قوم بیاورید.

15 اگر شما باز هم از امر خداوند پیروی نکنید، او دوباره این قوم را در بیابان ترک می‌کند، آنگاه خود شما مسئول تباهی آنها خواهید بود.»

16 پس آنها گفتند: «ابتدا به ما اجازه بدهید که در اینجا برای گلّه‌های خود طویله و برای اطفال خود شهرها بسازیم،

17 آنگاه ما مسلّح می‌شویم و پیشاپیش برادران خود به آن سوی رود اردن می‌رویم تا آنها را به مقصد برسانیم. امّا خانوادهٔ ما باید در شهرهای مستحکمی که خواهیم ساخت، بمانند تا از خطر دشمن در امان باشند.

18 تا تمام قوم اسرائیل زمین خود را به دست نیاورند، ما باز نخواهیم گشت.

19 ما در آن سوی رود اردن، زمین نمی‌خواهیم، زیرا ما سهم خود را در اینجا، یعنی شرق رود اردن گرفته‌ایم.»

20 موسی گفت: «اگر به راستی می‌خواهید این کار را بکنید، پس در حضور خداوند برای جنگ آماده شوید.

21 تمام مردان جنگی شما از رود اردن عبور کنند تا که خداوند همهٔ دشمنان را پراکنده سازد.

22 بعد از آن که آن سرزمین را در حضور خداوند متصرّف شدید، می‌توانید بازگردید، زیرا وظیفهٔ خود را در مقابل خداوند و قوم اسرائیل انجام داده‌اید و آن وقت زمینهای شرق رود اردن را، از جانب خداوند مالک می‌شوید.

23 امّا اگر به وعدهٔ خود وفا نکنید، در برابر خداوند گناهکار شمرده می‌شوید و به‌خاطر گناه خود، جزا می‌بینید.

24 حالا بروید و برای کودکان خود، شهرها و برای گلّه‌های خود، طویله بسازید، امّا به آنچه که گفتید باید عمل کنید.»

25 مردم جاد و رئوبین به موسی گفتند: «ما از امر تو پیروی می‌کنیم.

26 کودکان، زنان، رمه و گلّه ما در شهرهای جلعاد می‌مانند.

27 ما همه آماده هستیم تا در زیر فرمان خداوند به جنگ برویم، ما از رود اردن خواهیم گذشت و خواهیم جنگید، همان‌طور که تو دستور دادی.»

28 سپس موسی به العازار کاهن، یوشع پسر نون و رهبران طایفه‌های اسرائیل دستور داده گفت:

29 «اگر مردان طایفه‌های جاد و رئوبین آماده شدند و همراه شما به آن طرف رود اردن برای خداوند به جنگ رفتند، آن وقت پس از آن که آن سرزمین را تصرّف کردند، باید سرزمین جلعاد را به آنها بدهید.

30 امّا اگر با شما نرفتند، در آن صورت از سرزمین کنعان سهمی به آنها داده شود.»

31 مردان طایفه‌های جاد و رئوبین گفتند: «ما از امر خداوند پیروی می‌کنیم.

32 به فرمان او ما از رود اردن خواهیم گذشت و به سرزمین کنعان داخل می‌شویم و می‌جنگیم، امّا زمینهای این طرف رود اردن باید به ما تعلّق بگیرد.»

33 موسی تمامی سرزمینهای سیحون، پادشاه اموریها و عوج پادشاه باشان و همهٔ شهرها و حومهٔ آنها را برای طایفه‌های جاد و رئوبین و نصف طایفهٔ منسی پسر یوسف تعیین کرد.

34-36 مردان طایفهٔ جاد شهرهای دیبون، عطاروت، عروعیر، عطروت شوفان، یعزیر، یُجبهه، بیت نمره و بیت هاران را آباد کردند. همهٔ این شهرها دارای دیوار و طویله برای گوسفندها بودند.

37-38 مردم طایفهٔ رئوبین شهرهای حشبون، الیعاله، قیریتایم، نِبو و بعل معون (اسرائیلی‌ها نام این شهرها را که تصرف کرده بودند، عوض کردند) و سبمه را ساختند.

39 خاندان ماخیر، از طایفهٔ منسی به جلعاد رفتند و آن شهر را متصرّف شدند و ساکنان آن را که اموریان بودند از آنجا بیرون راندند.

40 پس موسی شهر جلعاد را به خاندان ماخیر داد و آنها در آنجا سکونت اختیار کردند.

41 یائیر که از طایفهٔ منسی بود روستاهای اطراف جلعاد را اشغال کرد و آن ناحیه را حووت‌یائیر نامید.

42 شخص دیگری به نام نوبح به شهر قنات حمله کرد و آنجا را متصرّف شد و آن را به نام خود، یعنی نوبح نامید.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/32-4eda62bb1044c38441f097741405bfea.mp3?version_id=181—

Categories
اعداد

اعداد 33

مراحل سفر از مصر تا موآب

1 این است مراحل سفر بنی‌اسرائیل از روزی که به رهبری موسی و هارون از سرزمین مصر خارج شدند.

2 موسی طبق فرمان خداوند چگونگی و مراحل سفر آنها را نوشت.

3 آنها در روز پانزدهم ماه اول، یعنی یک روز بعد از فصح از شهر رعمسیس در مصر با سرفرازی خارج شدند،

4 درحالی‌که مصریان پسران ارشد خود را، که شب قبل خداوند کشته بود، دفن می‌کردند. به این ترتیب خداوند نشان داد که از خدایان مصر نیرومندتر است.

5 پس مردم اسرائیل از رعمسیس حرکت کردند و به سُكوّت آمدند و در آنجا اردو زدند.

6 بعد به ایتام که در کنار بیابان است رفتند.

7 از آنجا کوچ کرده، رهسپار فم الحیروت شدند که در شرق بعل صفون واقع بود و در دامنهٔ کوه مجدل، اردو‌های خود را برافراشتند.

8 سپس فم الحیروت را به عزم بیابان ایتام ترک کردند و از دریای سرخ عبور نموده، به آنجا رسیدند. پس از طی یک مسافت سه روزه، در بیابان ایتام به مارّه آمدند و در آنجا اردو زدند.

9 از آنجا به ایلیم رفتند چون آنجا دارای دوازده چشمه و هفتاد درخت خرما بود.

10 از ایلیم حرکت کرده، به کنار دریای سرخ رفتند

11 و از آنجا به بیابان سین آمدند و در آنجا اردو زدند.

12 اردوگاه دیگرشان دفقه،

13 بعد الوش

14 و رفیدیم بود. در رفیدیم آب نوشیدنی پیدا نمی‌شد.

15-37 از رفیدیم کوچ کردند و از آنجا به صحرای سینا و بعد به قیروت هتاوه، سپس به سوی حصیروت رفتند. بقیّهٔ مراحل سفرشان به این ترتیب بود:

از حصیروت به رتمه،

از رتمه به رِمون فارص،

از رِمون فارص به لبنه،

از لبنه به رسه،

از رسه به قهیلاته،

از قهیلاته به کوه شافر،

از کوه شافر به حراده،

از حراده به مقهیلوت،

از مقهیلوت به تاحت،

از تاحت به تارح،

از تارح به متقه،

از متقه به حشمونه،

از حشمونه به مسیروت،

از مسیروت به بنی‌یعقان،

از بنی‌یعقان به حورالجدجاد،

از حورالجدجاد به یُطبات،

از یطبات به عبرونه،

از عبرونه به عِصیون جابر،

از عصیون جابر به قادش در بیابان صین،

از قادش به کوه هور در مرز سرزمین اَدوم.

38-39 در اینجا بود که خداوند به هارون کاهن فرمود که به بالای کوه هور برود و او در روز اول ماه پنجم سال چهلم، بعد از آن که قوم اسرائیل از سرزمین مصر خارج شدند، در سن صد و بیست و سه سالگی وفات یافت.

40 پادشاه عراد واقع در قسمت جنوب کنعان، از آمدن قوم اسرائیل باخبر شد.

41-49 سپس قوم اسرائیل از کوه هور حرکت کرده، رهسپار صلمونه شدند. از صلمونه به فونون، بعد به اوبوت، عیی عباریم (مرز موآب)، دیبون جاد، علمون دبلاتایم و سپس در کوهستان عباریم، در نزدیکی کوه نَبو، اردو زدند. بالاخره به دشت موآب رسیدند که در کنار رود اردن، مقابل شهر اریحا بود. و در آنجا در کنار رود اردن از بیت یشیموت تا آبل درّهٔ اقاقیا، در دشت موآب اردو زدند.

راهنمایی قبل از عبور کنعان

50 در همین جا، یعنی در کنار رود اردن، مقابل شهر اریحا بود که خداوند

51 این دستورات را به موسی داد: «وقتی از رود اردن عبور کردید، به سرزمین کنعان رسیدید،

52 باید تمام ساکنان آنجا را بیرون برانید. همهٔ بُتهای سنگی و فلزی آنها را از بین ببرید و پرستشگاههای بالای تپّه‌های ایشان را ویران کنید.

53 سرزمینشان را متصرّف شوید و در آنجا سکونت اختیار نمایید، زیرا من آن سرزمین را به شما داده‌ام.

54 زمین آنجا را بین طایفه‌های اسرائیل به قید قرعه تقسیم کنید. به خاندان بزرگتر، زمین زیادتر و به خاندان کوچکتر، زمین کمتر داده شود.

55 اگر شما ساکنان آنجا را نرانید، کسانی‌که باقی بمانند، مثل خار در چشم شما و مانند تیغ در پهلویتان بوده، موجب آزارتان می‌شوند.

56 و من هم همان طوری ‌که می‌خواستم با آنها رفتار کنم، با شما هم همان رفتار را می‌نمایم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/33-79936c572a31a156d7607c54fbae55c5.mp3?version_id=181—

Categories
اعداد

اعداد 34

مرزهای سرزمین کنعان

1 خداوند به موسی فرمود،

2 که به قوم اسرائیل این چنین دستور بدهد: «هنگامی‌که به سرزمین کنعان، که من آن را به شما می‌دهم، داخل شدید، مرزهای شما از این قرار خواهد بود:

3 قسمت جنوبی آن از بیابان صین در امتداد مرز اَدوم خواهد بود. مرز جنوبی آن از دریای مُرده در شرق شروع شده،

4 به طرف جنوب از گردنه عقربها، به سوی بیابان صین ادامه می‌یابد. دورترین نقطهٔ مرز جنوبی، قادش برنیع می‌باشد. از آنجا به طرف حصرادار و عصمون

5 و از آنجا تا وادیی در مرز مصر پیش رفته، به دریای مدیترانه ختم می‌شود.

6 «مرز غربی شما، سواحل دریای مدیترانه می‌باشد.

7 «قسمت شمالی از دریای مدیترانه شروع شده، به طرف مشرق تا کوه هور می‌رسد

8 و از آنجا تا گذرگاه حمات ادامه یافته

9 و از صدد و زفرون عبور کرده، انتهای آن حصر عینان است.

10 «مرز شرقی شما، از حصر عینان شروع شده تا شفام می‌رسد.

11 بعد به طرف جنوب به ربله، در سمت شرقی عین ادامه می‌یابد. از آنجا ادامه یافته، به طرف جنوب و بعد به جانب غرب ادامه داشته تا دورترین نقطهٔ جنوبی دریاچه جلیل می‌رسد.

12 سپس در امتداد رود اردن، به دریای مرده ختم می‌شود.

«این مرزهای چهارگانه شماست.»

13 موسی به قوم اسرائیل گفت: «این سرزمینی است که شما به قید قرعه به دست می‌آورید و طبق فرمان خداوند بین نُه و نیم طایفه تقسیم شود.

14-15 سهم طایفه‌های رئوبین و جاد و نصف طایفهٔ منسی در سمت شرقی رود اردن و در مقابل شهر اریحا تعیین شده است.»

اشخاصی که مأمور تقسیمات زمین شدند

16 خداوند به موسی فرمود:

17 «العازار کاهن و یوشع، پسر نون

18 و همچنین یک رهبر از هر طایفه تعیین شوند تا زمین را بین طایفه‌های اسرائیل تقسیم کنند.»

19-28 نامهای آنها به شرح زیر می‌باشد:

از طایفهٔ یهودا، کالیب، پسر یفنه،
از طایفهٔ شمعون، شموئیل، پسر عمیهود،
از طایفهٔ بنیامین، الیداد، پسر کسلون،
از طایفهٔ دان، بُقی، پسر یُجلی،
از طایفهٔ منسی، حنیئیل، پسر ایفود،
از طایفهٔ افرایم، قموئیل، پسر شفطان،
از طایفهٔ زبولون، الیصافان، پسر فرناک،
از طایفهٔ یساکار، فلطیئیل، پسر عزان،
از طایفهٔ اشیر، اخیهود، پسر شلومی،
از طایفهٔ نفتالی، فدهئیل، پسر عمیهود.

29 اینها نام کسانی بود که خداوند مأمور کرد تا بر کار تقسیم زمین، بین طایفه‌های اسرائیل، نظارت کنند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/34-87b8598c5e1c3d7a8142f9337155d69b.mp3?version_id=181—

Categories
اعداد

اعداد 35

شهرهای تعیین شده برای لاویان

1 در دشت موآب، کنار رود اردن و در مقابل شهر اریحا، خداوند به موسی فرمود:

2 «به قوم اسرائیل امر کن که از سهم خود شهرهایی را با چراگاههای اطرافشان به لاویان بدهند.

3 در آن شهرها زندگی کنند و چراگاهها برای استفاده رمه و گلّه و سایر حیواناتشان باشند.

4 چراگاهها از دیوارهای شهر، تا فاصله نیم کیلومتر در هر سمت امتداد داشته باشد.

5 به این ترتیب محوطه‌ای، مربّع شکل به وجود می‌آید که هر ضلع آن معادل هزارمتر خواهد بود و شهر در مرکز آن قرار می‌گیرد.

6-7 چهل و هشت شهر با چراگاههای اطراف آنها، به لاویان داده شود. از آن میان، شش شهر را به عنوان شهر پناهگاه به آنها بدهید تا اگر کسی تصادفاً مرتکب قتل می‌شود، بتواند به آن پناه ببرد.

8 تعداد شهرهایی ‌که هر طایفه به لاویان می‌دهد، باید متناسب با اندازهٔ سرزمین آن طایفه باشد، یعنی طایفه‌های بزرگتر، شهرهای بیشتر و طایفه‌های کوچکتر، شهرهای کمتری بدهند.»

شهرهای پناهگاه

9 خداوند به موسی فرمود:

10 «وقتی از رود اردن عبور کردید و وارد سرزمین کنعان شدید،

11 شهرهایی را به عنوان پناهگاه تعیین کنید که هرگاه کسی ناخواسته شخصی را کشته باشد، به آنجا فرار کند

12 تا او در آنجا از انتقام جویی وابستگان مقتول در امان باشد. زیرا شخص قاتل تا زمانی که در دادگاه جرمش ثابت نگردد، نباید کشته شود.

13 شش شهر را انتخاب کنید.

14 سه شهر در شرق رود اردن و سه شهر در سرزمین کنعان.

15 این شهرها نه تنها برای قوم اسرائیل، بلکه برای خارجی‌هایی که به صورت موقّت یا دایمی در میان شما سکونت دارند، پناهگاه باشد که اگر کسی تصادفاً مرتکب قتل شده باشد، به یکی از آن شهرها فرار کند.

16-18 «امّا اگر کسی با یک تکه آهن، سنگ و یا چوب، شخصی را بکشد، قاتل است و باید کشته شود.

19 مدّعی خون مقتول، وقتی قاتل را بیابد، خودش باید او را بکشد.

20 «هرگاه کسی از روی دشمنی شخصی را هُل بدهد، یا با پرتاب کردن چیزی، او را بکشد

21 و یا از روی دشمنی با مشت بزند و آن شخص بمیرد، مدّعی خون مقتول وقتی با قاتل روبه‌رو شود، او را بکشد.

22 «امّا اگر قتل تصادفی بوده و از روی دشمنی نباشد، مثلاً کسی را بدون قصد هُل بدهد، یا با پرتاب چیزی بزند

23 و یا نادیده سنگی را بر او پرتاب کند و او را بکشد و بدون آن که با او دشمنی داشته باشد، یا بخواهد صدمه‌ای به او برساند،

24 در اینجا قوم باید در مورد قتل خواسته یا ناخواسته، و اینکه آیا قاتل را به دست مدّعی خون مقتول بسپارند یانه، قضاوت کنند.

25 وقتی معلوم شود که قتل ناخواسته است، پس قوم باید متّهم را از دست مدّعی برهاند و به شهر پناهگاهی که فرار کرده بود، باز گردانند. او تا هنگام مرگ کاهن اعظم وقت، در آنجا بماند.

26 اگر شخص قاتل شهر پناهگاه را ترک کند

27 و وابستگان مقتول او را در خارج شهر بیابند و او را بکشند، این عمل انتقام، قتل شمرده نمی‌شود،

28 زیرا آن شخص می‌بایست تا مرگ کاهن اعظم، در شهر پناهگاه می‌ماند و بعد از آن به وطن و خانهٔ خود بازمی‌گشت.

29 این قوانین دایمی برای تمام قوم اسرائیل و نسلهای آیندهٔ ایشان در هر کجا که باشند، صادق است.

30 «هرکس مرتکب قتل شود به موجب شهادت چند شاهد باید کشته شود. امّا هیچ‌کس نباید، به‌خاطر شهادت یک نفر کشته شود.

31 کسی‌که قاتل شناخته شد، باید کشته شود و خون بهای رهایی او پذیرفته نشود.

32 از شخصی که به شهر پناهگاه فرار کرده است، پولی برای اینکه به او اجازه داده شود، پیش از مرگ کاهن اعظم به خانه خود بازگردد، گرفته نشود.

33 سرزمینی را که در آن سکونت دارید، آلوده نسازید. قتل و خونریزی، زمین را آلوده می‌کند و بدون کشتن قاتل کفّارهٔ دیگری پذیرفته نشود.

34 پس سرزمینی را که در آن سکونت دارید، ناپاک و آلوده نسازید، زیرا من خداوند هستم و در بین قوم اسرائیل ساکن هستم.»

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/35-f8519059bfb10686f4c87d3358fa545d.mp3?version_id=181—

Categories
اعداد

اعداد 36

ازدواج زنان وارث

1 رهبران خاندانهای جلعاد پسر ماخیر، نوهٔ منسی پسر یوسف، نزد موسی و رهبران اسرائیل آمده به موسی گفتند:

2 «خداوند به تو فرمود که زمین را به قید قرعه بین قوم اسرائیل تقسیم کنی و سهم برادر ما، صلفحاد را به دخترانش بدهی.

3 ولی اگر آنها با مردان طایفهٔ دیگری ازدواج کنند، زمین آنها به همان طایفه انتقال می‌یابد و در نتیجه به دارایی آن طایفه اضافه می‌گردد و از زمین ما کاسته می‌شود.

4 در سال پنجاهم، هنگامی‌که زمینها فروخته شد، به صاحبان اصلی آن بازگردانده می‌شود، این زمینها را نمی‌توان به طایفهٔ ما باز گرداند.»

5 آنگاه موسی این دستورات را از جانب خداوند به مردم اسرائیل داد: «مردان طایفهٔ یوسف راست می‌گویند.

6 آنچه خداوند در مورد دختران صلفحاد می‌فرماید، این است: به آنها اجازه بدهید، با هر مردی که می‌خواهند، ازدواج کنند، امّا این مردان باید از طایفهٔ خودشان باشند.

7 میراث مردم اسرائیل نباید از یک طایفه به طایفهٔ دیگر منتقل شود، و باید به صورت اوّلیه باقی بماند.

8 دخترانی که در طایفه‌های اسرائیل، وارث زمین هستند باید فقط با مردان طایفهٔ خودشان ازدواج کنند تا از زمین آن طایفه کاسته نشود.

9 به این ترتیب، زمین یک طایفه به طایفهٔ دیگری منتقل نمی‌شود.»

10-11 پس دختران صلفحاد، یعنی محله، ترصه، حجله، ملکه و نوعه، فرمان خداوند را که به موسی داده بود بجا آوردند.

12 آنها با مردان طایفهٔ منسی پسر یوسف ازدواج کردند و میراث آنها در طایفهٔ خودشان باقی ماند.

13 این است احکام و مقرّراتی که خداوند، توسط موسی به قوم اسرائیل داد، هنگامی‌که قوم اسرائیل دردشت موآب، کنار رود اردن و مقابل شهر اریحا بودند.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/NUM/36-c65e3b4a897d0cf9074c27bdade636fb.mp3?version_id=181—

Categories
تثنیه

تثنیه ‮معرّفی کتاب‬

معرّفی کتاب

کتاب تثنیه، کتاب سخنرانی‌های موسی برای بنی‌اسرائیل در سرزمین موآب می‌باشد، جایی که آنها پس از مدّتها سفر در بیابان، سرانجام توقّف نمودند و آمادهٔ ورود به کنعان شدند.

بعضی از مسائل خیلی مهمّی که در این کتاب به آن اشاره شده، عبارتند از:

-‌موسی وقایع عظیم چهل سال گذشته را دوباره بیان می‌کند و از مردم درخواست می‌کند که به‌خاطر داشته باشند خدا چگونه آنها را در بیابان رهبری نمود و نسبت به خدا وفادار و مطیع باشند.

-‌موسی ده فرمان اوّلیه را تکرار نموده و معنی فرمان اول را تأکید می‌نماید و از مردم می‌خواهد که فقط خدا را پرستش نمایند. سپس او قوانین گوناگونی را که در ادارهٔ امور زندگی آنها در کنعان لازم خواهد بود بازگو می‌کند.

-‌موسی معنی پیمان خدا با آنها را یادآوری می‌کند و از آنها دعوت می‌کند که تعهّد خود را نسبت به انجام آن پیمان تجدید نمایند.

-‌یوشع به عنوان دومین رهبر قوم خدا منصوب می‌شود و موسی، پس از سراییدن یک سرود در تمجیدِ وفاداری خدا و برکت دادن طایفه‌های بنی‌اسرائیل، در موآب در شرق رود اردن وفات می‌کند.

موضوع اصلی کتاب این است که خدا، بنی‌اسرائیل را نجات و برکت داده است. پس آنها باید این را به‌خاطر داشته، خدا را اطاعت نموده و دوست بدارند تا حیات داشته و از برکاتِ پیوستهٔ خدا بهره‌مند گردند.

آیات برجستهٔ این کتاب 6: 4-6 می‌باشد و شامل کلماتی است که عیسی مسیح آن را بزرگترین حکم خواند: «خداوند خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام توان دوست بدارید.»

تقسیم‌بندی کتاب

سخنرانی اول موسی 1:1-4:49

سخنرانی دوم موسی 5:1-26:19

الف- احکام 5:1-10:22

ب- قوانین، مقرّرات و هشدارها 11:1-26:19

دستورات برای ورود به کنعان 27:1-28:68

تجدید پیمان 29:1-30:20

سخنان آخر موسی 31:1-33:29

وفات موسی 34:1-12

Categories
تثنیه

تثنیه 1

مقدّمه

1 این سخنانی است که موسی به قوم اسرائیل، هنگامی‌که آنها در شرق رود اردن (واقع در صحرای موآب) بودند، گفت. شهرهای این ناحیه عبارت بودند از: سوف، فاران، توفل، لابان، حضیروت و دی‌ذهب.

2 از کوه سینا تا قادش برنیع از راه اَدوم سفری یازده روزه است.

3 در روز اول ماه یازدهم سال چهلم، موسی هرآنچه را که خداوند فرمان داده بود، به بنی‌اسرائیل گفت.

4 بعد از آن که او سیحون، پادشاه اموریان را که در حشبون حکومت می‌کرد و عوج، پادشاه باشان را که در عشتاروت و ادرعی حکومت می‌کرد، شکست داد.

5 در آن سوی رود اردن در سرزمین موآب، موسی به شرح قوانین خداوند پرداخت.

او گفت:

6 «وقتی ما در کوه سینا بودیم، خداوند خدای ما به ما چنین فرمود: ‘شما به قدر کافی در این کوهستان توقّف کرده‌اید.

7 اردو را جمع کرده، حرکت نمایید و به سرزمین کوهستانی اموریان و نواحی آن یعنی دشت اردن، کوهستان‌ها، دشتها، حوالی سمت جنوب، سواحل مدیترانه، سرزمین کنعان، لبنان و تا رود فرات بروید و همه را تصرّف کنید.

8 من این سرزمین را در برابر شما نهاده‌‌ام، وارد شوید و آن را تصرّف کنید. چون این سرزمینی است که من، خداوند، به نیاکان شما ابراهیم و اسحاق و یعقوب و تمامی نسلهای آیندهٔ ایشان وعده داده بودم.’

انتخاب قضات

9 «در آن روزها به شما گفتم: من به تنهایی نمی‌توانم مسئولیّت شما را تحمّل کنم.

10 خداوند تعداد شما را مثل ستارگان آسمان بی‌شمار ساخته است.

11 خداوند خدای نیاکانتان، تعداد شما را هزار برابر افزایش دهد و طبق وعده‌اش شما را برکت دهد.

12 امّا چطور می‌توانم به تنهایی به تمام دعواها و منازعات شما رسیدگی کنم؟

13 بنابراین از هر طایفه، چند مرد دانا، فهمیده و باتجربه را انتخاب کنید و من آنها را به رهبری شما تعیین می‌نمایم.

14 شما با پیشنهاد من موافقت کردید.

15 آن وقت من آن اشخاص دانا و باتجربهٔ هر طایفه را که شما انتخاب کردید، مأمور ساختم تا به عنوان رهبر گروههای هزار، صد، پنجاه و ده نفری انجام وظیفه کنند.

16 «در آن موقع به رهبران امر کردم که در عین حال در امور قضایی هم به شما کمک کنند و دعواها و امور حقوقی مردم را چه از قوم خودشان باشند چه از بیگانه، از روی عدالت و بدون تبعیض داوری کنند.

17 شما باید در قضاوت بی‌طرف باشید، به ضعیف و قوی یکسان گوش کنید و از کسی نترسید؛ زیرا داوری از طرف خداوند است. اگر حل مسئله‌ای برای شما مشکل باشد آن را نزد من بیاورید و من به آن رسیدگی می‌کنم.

18 «در همان وقت برای همهٔ کارهایی که باید انجام دهید، دستوراتی صادر کردم.

ارسال جاسوسان از قادش برنیع

19 «طبق امر خداوند خدای خود، از کوه سینا حرکت کردیم و از بیابان وسیع و وحشتناک عبور نموده به کوهستان اموریان رفتیم. وقتی به قادش برنیع رسیدیم

20-21 به شما گفتم که خداوند خدای ما، این سرزمین را به ما داده است. حالا بروید و طبق فرمان خداوند خدای نیاکانتان، آن را تصاحب کنید. نترسید و هراس به دل خود راه ندهید.

22 «آنگاه همه نزد من آمدید و گفتید: ‘بیایید چند نفر را پیشتر به آنجا بفرستیم تا آن سرزمین را بررسی کنند و بعد به ما خبر بدهند که از کدام طریق می‌توانیم به آن سرزمین داخل شویم و با چه شهرهایی روبه‌رو می‌شویم.’

23 «من با پیشنهاد شما موافقت کردم و دوازده نفر، یعنی یک نفر از هر طایفه انتخاب نمودم.

24 آنها به راه افتادند و از کوهستان‌ها گذشته به وادی اشکول رفتند و آنجا را بررسی کردند.

25 آنها برگشتند و نمونه‌هایی از میوه‌های آن سرزمین را با خود آوردند و گزارش دادند، آن سرزمینی را که خداوند خدای ما، به ما داده است سرزمینی حاصلخیز است.

26 «امّا شما از ورود به آنجا امتناع نموده از فرمان خداوند سرکشی کردید.

27 در خیمه‌هایتان از یکدیگر به شکایت پرداختید و گفتید: ‘چون خداوند از ما نفرت داشت، ما را از سرزمین مصر بیرون آورد تا ما را به دست اموریان تسلیم کند و از بین ببرد.

28 چرا به آنجا برویم؟ برادران ما که به آنجا رفتند، با خبرهایی که آوردند، ما را ترساندند؛ زیرا گفتند که مردان آن سرزمین قویتر و قد بلندتر از ما هستند و دیوارهای شهرهایشان سر به فلک کشیده است و همچنین آنها آدمهای غول‌پیکری را که از فرزندان عناق هستند را هم در آنجا دیده‌اند.’

29 «امّا من به شما گفتم که هراسان نباشید و از آن مردم نترسید.

30 خداوند خدای شما، راهنمای شماست و همان‌طور که قبلاً در مصر و همچنین در این بیابان در برابر چشمان شما جنگید، حالا هم برای شما جنگ می‌کند.

31 در بیابان دیدید که چگونه شما را در امنیّت به اینجا آورد؛ مانند پدری که فرزندش را حمل می‌کند.

32 امّا با همهٔ اینها و با وجودی که پیشاپیش شما حرکت می‌کرد تا جای مناسبی برای اقامت شما پیدا کند، بازهم شما به خداوند اعتماد نکردید.

33 او قبل از شما حرکت کرد تا مکانی برای اردوی شما بیابد. او در سراسر سفر، در شب به وسیلهٔ ستونی از آتش و در روز با ستونی از ابر، شما را راهنمایی فرمود.

خداوند بنی‌اسرائیل را تنبیه می‌کند

34 «وقتی خداوند شکایت شما را شنید، خشمگین شد و قسم خورد و فرمود:

35 ‘حتّی یک نفر هم از شما نسل شریر، روی آن سرزمینی را که من وعدهٔ مالکیّتش را به نیاکان شما داده بودم، نخواهد دید

36 به غیراز کالیب پسر یفنه، که چون از من اطاعت کامل نمود. آن زمینی را که بررسی کرده است به او و فرزندانش می‌بخشم.’

37 به‌خاطر شما، خداوند از من نیز خشمگین شد و فرمود: ‘تو هم به آن سرزمین داخل نخواهی شد.

38 به جای تو، یوشع پسر نون که معاون توست، قوم اسرائیل را هدایت می‌کند. پس او را تشویق کن چون او رهبری قوم اسرائیل را در تصرّف آن سرزمین به عهده خواهد گرفت.’

39 «سپس خداوند به همهٔ ما فرمود: ‘فرزندان شما که هنوز بسیار جوان هستند و فرق خوب و بد را نمی‌دانند وارد آن سرزمین خواهند شد. کودکانی که شما گفتید اسیر دشمنان می‌شوند. من سرزمین را به آنها خواهم داد تا در آن ساکن شوند.

40 امّا شما حالا بازگردید و از راهی که به طرف دریای سرخ می‌رود به بیابان بروید.’

41 «آنگاه شما گفتید: ‘ما در برابر خداوند گناه کرده‌ایم، امّا اکنون می‌رویم و طبق فرمان خداوند می‌جنگیم.’ پس همهٔ شما برای جنگ آماده شدید و فکر می‌کردید که به آسانی می‌توانید آن ناحیهٔ کوهستانی را تسخیر کنید.

42 «خداوند به من فرمود که به شما بگویم که جنگ نکنید؛ زیرا خداوند با شما نمی‌رود و دشمن، شما را شکست می‌دهد.

43 من آنچه را که خداوند به من فرمود به شما گفتم، امّا شما توجّه نکردید. شما از روی غرور، در مقابل خداوند ایستادگی کردید و برای جنگ به کوهستان رفتید.

44 سپس اموریانی که ساکنان آنجا بودند، به مقابلهٔ شما آمدند و مانند زنبور شما را دنبال کردند و شما را از اَدوم تا حُرما شکست دادند.

45 آنگاه شما برگشتید و در حضور خداوند گریه کردید، ولی خداوند به فریاد شما گوش نداد.

46 «بعد شما مدّت مدیدی در قادش ماندید.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/DEU/1-9de091430333209b5445cba1d2d4937d.mp3?version_id=181—

Categories
تثنیه

تثنیه 2

سالهای آوارگی در بیابان

1 آنگاه طبق امر خداوند بازگشتیم و از راهی که به طرف دریای سرخ می‌رود به بیابان رفتیم. سالهای زیادی در نواحی اَدوم سرگردان بودیم.

2 «سپس خداوند به من فرمود که:

3 به اندازهٔ کافی در این سرزمین کوهستانی سرگردان بوده‌اید، حالا به طرف شمال بروید

4 و به مردم فرمان بده و بگو: شما بزودی از سرزمینی که به خویشاوندان شما یعنی پسران عیسو که در اَدوم ساکنند خواهید گذشت، ایشان از شما خواهند ترسید. پس احتیاط کنید.

5 با آنها جنگ نکنید، زیرا من حتّی یک وجب از زمین ایشان را به شما نخواهم داد، چون من تمام سرزمین کوهستانی اَدوم را به عیسو داده‌ام.

6 در آنجا برای غذا و آبی که مصرف می‌کنید، باید پول بپردازید.

7 «خداوند خدایتان، در تمام مدّت چهل سالی که در این بیابان وسیع، سرگردان بوده‌اید در هر قدم، مراقب شما بوده از هر جهت به شما برکت داده است و به هیچ چیزی محتاج نبوده‌اید.

8 «پس ما از سرحد اَدوم که خویشاوندان ما، یعنی فرزندان عیسو در آن زندگی می‌کردند، عبور نمودیم و بعد از جاده‌ای که به طرف ایلت و عصیون جابر می‌رود گذشته رو به شمال به طرف بیابان موآب حرکت کردیم.

9 خداوند به من فرمود: ‘موجب آزار و اذیّت موآبیان که فرزندان لوط هستند، نشوید و با آنها جنگ نکنید، زیرا من از زمین آنها چیزی به شما نمی‌دهم، چون شهر عار را به آنها بخشیده‌ام.’»

10 (یکی از طایفه‌های غولها که قبلاً در آنجا سکونت داشتند، ایمیان بودند

11 که مثل غولهای عناقی قدی بلند داشتند. ایمیان مانند عناقیان، اصلاً از رفائیان بودند، امّا موآبیان آنها را ایمی می‌خواندند.

12 حوریان هم قبلاً در اَدوم زندگی می‌کردند، امّا فرزندان عیسو آنها را بیرون رانده همه را از بین بردند و سرزمین ایشان را اشغال کردند، همان‌طور که اسرائیل، سرزمین مردم کنعان را که خداوند به آنها داده بود، تصرّف کرد.)

13 «بعد به امر خداوند از وادی زارَد عبور کردیم.

14 از ترک قادش برنیع تا عبور از بیابان زارد، سی و هشت سال گذشت. همان‌طور که خداوند فرموده بود، در این مدّت تمام مردان جنگی ما از بین رفتند.

15 دست خداوند برضد آنها دراز بود تا اینکه همه را هلاک کرد.

16 «بعد از آن که تمام مردان جنگی مردند،

17 خداوند به من فرمود:

18 ‘امروز باید از طریق عار از سرحد موآب عبور کنید.

19 وقتی به سرحد عمونیان نزدیک شدید، به آنها آزار نرسانید و از جنگ با آنها خودداری کنید، زیرا من سرزمین آنها را به شما نمی‌دهم، چون آنجا را به فرزندان لوط بخشیده‌ام.’»

20 (نام دیگر این ناحیه رفائیم است، یعنی نام مردمی که در آنجا زندگی می‌کردند. عمونیان ایشان را زمزمیان می‌خواندند.

21 رفائیان قومی بزرگ و قدرتمند و مانند عناقیان قد بلند بودند. امّا خداوند ایشان را نابود کرد تا عمونیان بر ایشان غلبه کرده در سرزمین آنان ساکن شوند.

22 خداوند به فرزندان عیسو هم به همین ترتیب کمک کرد و حوریان را که پیش از آنها در اَدوم سکونت داشتند، از بین برد و فرزندان عیسو تا به امروز به جای آنها در آن ناحیه زندگی می‌کنند.

23 سرزمین ساحل مدیترانه نیز محل سکونت اهالی جزیرهٔ کریت شده بود. ایشان عویان را نابود کرده بر سرزمین ایشان به سوی جنوب تا شهر غزه ساکن شدند.)

24 «پس از اینکه از سرزمین موآب گذشتیم، خداوند فرمود: ‘از وادی ارنون عبور کنید و با سیحون، پادشاه حشبون بجنگید. من او را با سرزمینش به دست شما تسلیم می‌کنم.

25 امروز وحشت را در دل مردم ایجاد می‌نمایم تا همه‌کس در همه‌جای دنیا از شما بترسند و وقتی نام شما را بشنوند به وحشت بیفتند.’

شکست سیحون، پادشاه حشبون

26 «پس من از بیابان قدیموت، نمایندگان خود را نزد سیحون، پادشاه حشبون فرستادم و با این پیام پیشنهاد صلح کردم:

27 ‘اگر به ما اجازه بدهی که از سرزمینت عبور کنیم، ما تنها از شاهراه به سفر خود ادامه می‌دهیم و از آن به چپ یا راست قدم نمی‌گذاریم.

28 غذا و آب خود را از شما می‌خریم. چیزی که از شما می‌خواهیم اجازهٔ عبور از خاک شماست و بس.

29 فرزندان عیسو که در اَدوم سکونت دارند و همینطور موآبیان که در عار زندگی می‌کنند به ما اجازهٔ عبور از سرزمین خود را دادند. ما از طریق رود اردن به سرزمینی که خداوند به ما داده است، می‌رویم.’

30 «امّا سیحون، پادشاه حشبون به ما اجازهٔ عبور نداد. خداوند او را سرسخت و لجوج ساخت تا ما او را شکست بدهیم و سرزمین او را تسخیر کرده، در آن ساکن شویم که تا امروز نیز هستیم.

31 «آنگاه خداوند به من فرمود: ‘من سیحون و سرزمین او را در برابر شما عاجز ساخته‌ام؛ پس بروید و برای تصرّف آن دست به کار شوید.’

32 وقتی سیحون با لشکر خود برای جنگ به یاهص آمد،

33 خداوند خدای ما، او را به دست ما تسلیم کرد و ما او را همراه با فرزندان و تمام مردمش کشتیم.

34 بعد از آن که شهرهای او را تصرّف کردیم، همهٔ مردان، زنان و کودکان را بکلّی از بین بردیم و هیچ‌کسی را زنده نگذاشتیم.

35 تنها گلّه‌ها را به عنوان غنیمت برای خود نگه داشتیم و شهرهایی را که تسخیر کرده بودیم، غارت کردیم.

36 از عروعیر که در کنار وادی ارنون است تا جلعاد، همهٔ شهرها را و همچنین شهری را که در میان درّه بود، تصرّف کردیم و هیچ شهری در برابر ما مقاومت نکرد؛ زیرا خداوند خدای ما، همه را در دستهای ما گذاشته بود.

37 امّا به سرزمین عمونیان و ناحیه وادی یبوق و شهرهای کوهستانی که خداوند ما را از رفتن به آنها منع کرده بود، نزدیک نشدیم.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/84/32k/DEU/2-1f043d0f412bbb18427c3a777cf83e03.mp3?version_id=181—